پیامبر اکرم، حضرت محمد مصطفی (ص) در زمان حیاتشون وقتی که زنده بودن گفتن که اقا امیر المومنین علی (ع) جانشین بعد از ایشان هستن توی واقعه ی غدیر که داستانش و حتما شنیدین یا هم تو کتابا خوندین

امام وقتی حضرت محمد (ص) به شهادت رسیدن یه سری افراد جلسات خصوصی گرفتن و تصمیم گرفتن شخص دیگری جانشین پیامبر بشه و امام علی (ع) از این قضیه خیلی ناراحت شدن که چرا بعد از شهادت پیامبر ،امت پیامبر و مسلمانان حرف پیامبر گوش نکردن

خب اون ادما هم راه افتادن تو کوچه و بازار و با پول و با صحبت و حتی با شمشیر تهدید کردن و شروع کردن به جمع کردن بیعت و وقتی که اومدن سراغ خونه ی امام علی و حضرت زهرا (س) ،امام علی و حضرت زهرا در رو باز نکردن

چرا که امام علی و حضرت زهرا که دختر پیامبر بود نمیخواستن با کسی که حق ولایت و امامت و از امام علی گرفته بیعت کنن رفتن بار دوم اومدن این رفت و امد ها چندین بار تکرار شد تا جایی که احساس خطر کردن و خطر اینه که اگر دختر پیامبر و علی (ع) بیعت نکنن با اون کسی که میخوان جانشین پیامبر کنن، این یه تهدیدی هست برای اون مقام اون مقامی که خودشون درسته کرده بودن

گفتن هر طوری شده میریم و بیعت رو میگیریم میریم سراغ خونه ی علی و هرجوری شده علی و بیرون میکشیم و بیعیت و میگیریم امام باز هم در و باز نکردن

شاید تو فضای مجازی دیده باشین یاهم از کسی شنیده باشید که چرا حضرت زهرا که همسر امام علی رفتن در و باز کردن؟ چرا وقتی که علی ع مَرد خونه تو خونه هست نرفت در و باز کنه و حضرت زهرا به جاش رفت؟

ولی من میگم این حرفا ها و شبهه ها به خاطر اینه که اعتقادات من و شمارو خراب کنن اما واقعیت اینه که وقتی اومدن پشت خونه امام علی ، حضرت زهرا اصلا نرفتن که در رو باز کنن قرار نبود در باز بشه چون علی ع میدونست که اگه مقابله بکنن با اون افراد درگیری به وجود بیاد و اون درگیری بعد از شهادت حضرت رسول اصلا به نفع اسلام نیست و اصلا به نفع مسلمانان نیست و وجه ی بدی داره پس بهترین کار این بود که تو خونه بمونن و از طرفی هم بیعت نکنن

اینجا بود که حضرت زهرا تصمیم گرفتن برن پشت در و از پشت در افراد رو نصیحت بکنن بالاخره مادرمون حضرت زهرا س دختر پیامبرِ و ابرو داره و میدونست حضرت زهرا که همون کسایی که پشت در هستن زیاد شنیدن که حضرت رسول فرمودن (فاطمه پاره تن من است)

حضرت زهرا به امیر المومنین رو کردن و اجازه گرفتن و پشت در نصیحت هایی و ارائه کردن که برگردین،اینجا خونه ی اهل بیت خونه ی کسی که پیامبر با احترام به اهل خونه سلام میکردن

اما ناگهان...... فردی با لگد بر در می کوبد و مادرمان بین در و دیوار.....اخ مادرم💔

قصه از اونجا ادامه پیدا میکنه که اقا امیر المومنین به سمت در میرن و کمی درگیری و مخاصمه (دشمنی و خصومت) پیش میاد و تو همین حال بازهم علی نمیتونه با اونا درگیر بشه و شمشیر بکشه چرا که اسلام و تو خطر میبینه

دستای مولا علی و میبندن و به مسجد میبرنشون تا بیعت کنن