eitaa logo
@Imam7tom
431 دنبال‌کننده
17.6هزار عکس
17.1هزار ویدیو
1.5هزار فایل
کانال امام موسی کاظم علیه االسلام حاوی مطالب مذهبی
مشاهده در ایتا
دانلود
🔴 و ⛔️ برای امام موقع قیام دشمنان دیگر راه فراری پیدا نخواهند کرد موقع قیامش! 🏴 صدا بزند 🗡 صدا بزند ☀️ حضرت امام سجاد علیه السلام از حضرت امام حسین علیه السلام از رسول خدا صلوات الله علیه و آله که ایشان فرمودند: ⬅️خداوند تبارك و تعالى، در حسن (امام عسکري علیه السلام ) نطفه اى با بركت، پاك و پاكيزه و طاهر و مطهّر قرار داده است كه هر مؤمنى، كه خداوند از وى براى پيمان گرفته است، به او راضى و خشنود می گردد و هر انسان منكرى به او كافر مى شود، او امامى است با تقوى، پاك، نيكوكار، پسنديده، هدايت گر و هدايت شده، به عدل حكم مى كند و به عدالت دستور مى دهد، خداوند را تصديق مى كند و قبول دارد و خداوند نيز او را در گفتارش تصديق مى نمايد، از تهامه (قسمتی از حجاز و در اینجا کنایه از مکه است) در زمانى كه دلائل و آشكار شده باشد، مى كند. 📌 او داراى هايى است ولى نه از و بلكه از اسب هايى دارای عظمت و قوى و مردانی با علامت هاى مشخّص، خداوند تبارك و تعالى از دورترين شهرها به تعداد أهل بدر يعنى و نفر براى او سپاه گرد آورد. او نوشته اى در دست دارد كه لاك و مهر شده و در آن تعداد و اسامى او و نيز نسب و شهرهاى آنها و خلق و خوى، وضع ظاهرى، چهره و قيافه و نيز كنيه آنان ثبت شده است. اين نفرات بوده، در اطاعت و فرمانبردارى از او كوشا هستند و مجدّانه عمل مى كند. ابىّ بن کعب سؤال كرد: ای رسول خدا، علائم و نشانه هاى او چيست؟ حضرت فرمودند: 1⃣برای او است، وقتى زمان قيام او برسد، آن پرچم خود به خود باز مى شود و خداوند آن را به مى آورد سپس پرچم، او (حضرت مهدىّ آل محمّد) را صدا مى كند و مى گويد: 📌 اى ولىّ خدا! كن و خدا را بكش». ✍ و اين دو (يعنى باز شدن پرچم و سخن گفتن او) دو علامت و نشانه براى او هستند. 2⃣ و نيز غلاف شده دارد، كه وقتى زمان قيامش فرا رسد آن شمشير از غلاف خود خارج مى شود و خداوند آن را به سخن مى آورد شمشير صدا مى زند و مى گويد: 📌 خدا بپا خيز كه ديگر براى تو نيست از پيكار با دشمنان خدا باز ايستى» ⬅️ پس، حضرت مى كند و دشمنان خدا را در هر جا به دست آورد به قتل می رساند و حدود الهى را برپا كرده، اجرا مى كند و به حكم خداوند حكم مى كند. در حالى كه عليه السّلام در سمت راست آن حضرت و عليه السّلام در سمت چپ ايشان خواهند بود، اين مطلب را كه برايتان گفتم- و لو بعد از مدّتى- خواهيد دانست و كارهايم را بر عهده خدا مى گذارم. 📌اى ابىّ: به حال كسى كه او را ملاقات كند، خوشا به حال كسى كه او را دوست بدارد، و خوشا به حال كسى كه به او معتقد باشد، خداوند، به خاطر وى و به خاطر إقرار و اعتقاد به خدا و رسول و همه ی ائمّه صلوات الله علیهم، آنها را از نجات مى دهد، خداوند متعال درهاى بهشت را براى آنها باز مى كند. مثل آنها در زمين، مثل مشك است كه دائم از خود بوى خوش بلند و پخش مى كند و هرگز نمی کند. و مثل آنها در آسمان مثل ماه نورانى است كه هيچ گاه نورش خاموش نمى شود.ابىّ عرض كرد: ای رسول خدا احوالات اين ائمّه و امامان، از طرف خداوند عزّ و جلّ چگونه بيان شده است؟ ☀️ حضرت فرمودند: خداوند، بر من فرو فرستاد كه نام هر امامى با مُهر او و در صحيفه اوست . 📙عيون أخبار الرضا عليه السلام، ج 1، ص: 62 ❣ 🌍 📡لطفا نشر دهید
🔵⚪️ 👈🏼👈🏼 در کتاب از سيدجليل وعالم نبيل _که به‌شرف خدمت حضرت حجت عجل الله فرجه رسيده _ از محمدآقا که ازبزرگان حله واديب وخطيب وشاعر وعارف به‌کتب تواريخ وسير بود نقل می‌کند که گفت: ◽️من دربغداد ميهمان بودم. او و پدر و عموهایش از اشرف و اعاظم اهل‌بغداد بوده و با پاشاي بغداد زانو بزانو مي‌نشستند. محمدبیک مردي ثروتمند بود، طوري که منافع املاک ومستقلاتش دربغداد وحله وکربلا، روزي يک‌وقيه طلا _ که تقريبا يکصد تومان مي‌شود _ بود. از قصايد واشعار وتواريخ وسير واخبار واحاديث و آگاه بود. وقايع و ، و اموري‌که ميان صحابه واقع گرديده بود، را تتبع کرده و مطلع بود. در مذهب خود و طريقه اهل‌سنت، نبود، بلکه و و بود. ◽️محمدآقا مي‌گويد: شبی درمنزلش ميان من و او و درخصوص ودر باب و واقع شد، لکن به‌طريق و و و از طرفين تا آن‌که نصف بيشتر شب گذشت. محمدبيک برخواست وبه‌اندرون خانه نزد خانواده‌اش رفت. ◽️در آن ایام، بیماری در بغداد واطرافش شیوع داشت ومردم ترسان وهراسان بودند. من برخواستم ودر اطاقِ خود را بستم و به‌رختخواب خود دراز کشيدم، اما ترس وبا خواب از چشم برده بود، ونزديک سه ساعت بی‌خوابی داشتم تا خوابم برد. ◽️ناگهان صدای در اطاق بلند شد که کسي آن‌را به‌شدت مي‌کوبد، طوري که از ترس برخود لرزيدم، گفتم: کيستي؟! ديدم صدای محمدبيک بلند شد: در را بگشا. برخواستم و در را گشودم. داخل گرديد، مضطرب و لرزان و هراسان بود. طوري‌که رنگش پریده، رويش زرد، اعضايش متحرک، گرفته وبدنش بود به‌حدي که در سر و رويش مانند ناودان عرق جاري بود. چون اين حالت را ديدم، گمان کردم که عيال واطفالش مبتلاي به‌وبا شدند، از او پرسيدم: چه شده؟ مگر کسي از اهل‌خانه وبا گرفته که این‌طوری آمدی؟! ◽️آه جانسوزي از جگر کشيد و گفت: کاش جميع اهل خانه من مبتلاي به‌وبا مي‌شدند و نمي‌ديدم آنچه را که ديدم!! به‌او گفتم: مگر چه چيز ديده‌ای؟! گفت: چون از نزد تو به‌حرم خانه خود رفته، خوابيدم، ناگاه درخواب ديدم که قيامت شده وخلق اولين وآخرين محشوراند. شدايد و وقايع آن روز را به‌طوري که خداوند درکتاب خویش فرموده، ظاهر دیدم: (و تري الناس سکاري وما هم بسکاري و لکن عذاب الله شديد). ◽️از اهل و گروه‌هایی را ديدم که آب چشم و مخ استخوان‌هاي آن‌ها از شدت سيلان مي‌کند. گروه ديگر را ديدم که زنجيرها از آتش درگردن کردند وملائکه آن‌ها را به‌جهنم مي‌کشند و هريک به‌عذابي معذب بودند وساير مردم ضجه وصيحه مي‌زدند. جمع بسياري را ديدم که ازشدت تشنگي زبان‌ها از دهان بيرون آمده ومن هم از شدت تشنگي مانند ايشان بودم. ◽️ناگاه از دور عَلَم و بزرگي را دیدم که در مکاني مرتفع نصب کردند وسايه آن برزمين کشيده شده است. از کسي که نزديک من ايستاده بود، پرسيدم: اين بيرق وپرچم بزرگ از آنِ کيست؟! گفت: اين بيرقِ علیه‌السلام است. تا شنيدم با سرعت به‌سوي آن‌پرچم دويدم تا به‌آن رسيدم. حوض بزرگي در زير آن‌پرچم دیدم که در پيش روي مبارکِ آن حضرت بود. نور روي آن بزرگوار بر نور آفتاب درخشنده غالب، و آب (کوثر) مانند سينه ماهيان درخشان بود. شيعيان آن‌حضرت فوج فوج به‌نزدش رفته وبه‌دست مبارکش از آن حوض، با که مانند مي‌درخشيدند، می‌شدند. پيش رفتم وعرض کردم: يا اميرالمومنين! مرا هم از اين آب سيراب فرما؛ زيرا که جگرم از تشنگي تفيده است!! ◽️آن حضرت روی به‌من کرد و فرمود: "من به‌تو آب نمي‌دهم، برگرد به‌سوي مولاي خود که آنها را دوست مي‌داشتي تا آن‌که تو را آب دهند"!! تا اين سخن شنيدم، از مهابت آن حضرت لرزيدم، با شدت خوف وفزع از خواب بيدارشدم! ◽️ محمدآقا مي‌گويد: چون اين حالت را ديدم گفتم: محمدبيک! آيا بعد از اين واقعه هم توقف مي‌نمائي و از بيزاري نمي‌جوئي و بر آن‌ها نمي‌کني تا خود را در زير آن علم بزرگ جا داده و در شمار شيعيان آن‌حضرت داخل کنی؟! ديدم سرش را زيرانداخته ومتفکر گرديد. ◽️ فاضل مي‌گويد: گفت که: محمدبيک بعد از اين خواب شد، لکن به‌جهت امرخودرا از خویشان و قومش پنهان می‌کرد. 📚 ، شیخ محمود میثمی عراقی، ص۸۱۴