☘اُمِّ أیمن رو به اولی: «شهادت نمي‌دهم مگر اينكه اعترافى از تو بگيرم.» 107

🔥اولی: «چه اعترافى؟» 108

☘اُمِّ أیْمن: «کلام مشهور پيامبر در مورد من چيست؟ خودت اين را از زبان رسول خدا نشنيدى كه فرمود: اُمِّ أيْمن از زنان بهشتى است؟!!» 109

✥ راوی✍️: با این شهادت مجبور شد فدک را پس دهد... ‌✥110

🔥اولی: «باشد، فدك از آن فاطمه.» 111

✥‌فاطمهـۜ✥ 🥀صدیقه طاهره سلام الله علیها : «بنويس!» ✥112

✥ راوی✍️: و خليفه نوشت... ✥113

🔥اولی: «هيچ، فدك از آن فاطمه بود، گرفته بودم، شاهد آورد، پس دادم.» 115

🔥😡دومی: «چه كردى خلیفه؟؟؟؟؟؟؟ 117

✥ راوی✍️: دشمن بر سر او فریاد کشید و غضبناک به دنبال شما دوید😭 ✥116

‌✥ راوی✍: دشمن از راه رسید و رو به خلیفه فریاد کشید: ‌✥114

✥ راوی✍️: او😭 نوشته را با زور سیلی از شما گرفت😭 شما بودید و حسن و کوچه ای که وقتی دست دشمن بلند شد و سیلی زد، به دیوار مقابل خوردید😭 دشمن لعین از رو نرفت و با لگد جسم نحیفتان را .... 😭 بر قباله فدک آب دهان انداخت و آن را پاره كرد. 😭 ✥118