6.33M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
❤️و این دلنشینترین، آرامشبخشترین و زیباترین موسیقی جهان است...
اَلسَّلامُعَلَیْکَیااَباعَبْدِاللّهِالْحُسَیْن(ع)✋️
#امام_حسین #کربلای_معلی
🇮🇷@AXNEVESHTESIYASI
962.8K حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🎥ماجرای دیدهشدن شی نورانی در آسمان برخی استانها
🔹از ساعتی پیش در برخی استانها مانند گلستان، سمنان، غرب خراسانرضوی، شمال استان اصفهان و بخشهایی از استان خراسانجنوبی شی نورانی دیده شد.
🔹معاون سیاسی امنیتی استانداری گلستان: این موضوع مربوط به تست سامانههای داخلی است. هیچگونه نگرانی در این مورد وجود ندارد و اطلاعات تکمیلی در صورت نیاز متعاقبا اعلام میشود.
🔹روز گذشته نیز در بخشهای شرقی کشور تصاویری مشابهی در شبکههای اجتماعی منتشر شده بود.
🇮🇷@AXNEVESHTESIYASI
هدایت شده از KHAMENEI.IR
📢 #روایت عیادت فرزندان رهبر انقلاب از جانبازان جنایت پیجری رژیم صهیونی
🗓 بازنشر به مناسبت سالگرد جنایت بشری رژیم صهیونیستی در انفجار پیجرها در لبنان
💻 رسانه KHAMENEI.IR پیشتر در گزارشی کوتاه به حال و هوای این عیادتها و گفتوگوی صمیمانه جانبازان مقاوم لبنانی و همراهان آنان با فرزندان رهبر انقلاب پرداخته بود؛ که در ادامه نسخه تفصیلی این روایت در اختیار مخاطبان قرار میگیرد.👇
🔹 حسنِ؛ ۱۱ ساله است با دستها و چشمهای بسته و بانداژ شده. جایی را نمیبیند! شروع عیادتمان از مجروحان و رزمندگان لبنانی با عیادت از حسن و بخشی رقم میخورد که محل بستری بچههاست. از زهرای ۵ ساله تا امیرحسین ۱۴ ساله که موقع انفجار دویده دختردایی ۲ سالهاش را بغل کند و حالا زخم به تنش نشسته و روی تخت بیمارستانی در تهران بستری است! سر و صورتها همه زخمی و پر از بخیه. یک در میان هم چشمها و دستها بسته و توی پانسمان است.
🔹 مترجم میگوید فرزند سیدقائد آمده عیادتش به نمایندگی از خود سید! چشمان حسن معلوم نیست اما برق توی چشمان پدرش را میتوان تشخیص داد. جمع از راه میرسد و بعد از حال و احوال اولیه، پدر با ذوق میگوید حسن حافظ دو جزء قرآن است. حاج آقا از حسن و پدرش جویای وضعیت رسیدگی به مجروحان میشود. رضایت دارند و تشکر میکنند از کادر بیمارستان.
🔹 جانباز ۱۱ ساله لبنانی درخواستی میکند که تقریباً تا سه ساعت و نیم بعد از طرف همه مجروحان و رزمندگان مقاومت و همراهانشان به انحای مختلف تکرار میشود: رساندن سلامشان به سیدقائد و درخواست ملاقات با ایشان.
🔹 وارد اتاق دیگری میشویم که عبدالله ۳۲ ساله در آن ایام نقاهت را طی میکند. توصیف وضعیت او هم همان است که قبلیها دارند؛ دو دست توی پانسمان با انگشتانی قطع شده و چشمهای عمل شده و سر و صورتی پر از زخم و بخیه. همسر جوانش هم کنار تخت ایستاده. کاملاً در قواره یک زوج شیعهی لبنانی! وقتی متوجه میشود حاج آقا وارد اتاق شده بغضش میترکد. در پاسخ این سؤال که از احوال و زخمهایش میپرسند میگوید: «فدای سر شما! نگران نباشید!» همسرش ایستاده کنار تخت و او هم دارد اشک میریزد.
🔹 عبدالله با گریهای که معلوم نیست اشکها باید چطور از لای زخمها، بخیهها و پانسمانها راهشان را باز کنند ادامه میدهد: «به سیدقائد بگویید درست است که ما عزیز از دست دادهایم (منظورش سیدحسن نصرالله است) اما سایهی عزیزتر هست هنوز! به سید قائد بگویید یک سپاه در لبنان دارد که منتظر دستور اوست.»
🔹 حاج آقا هدیهای که از طرف آقاست را به همسر عبدالله میدهد. عبدالله اما گوشش به این حرفها نیست و تند تند با هق هق و گریه دارد ادامه حرفهایش را میزند: «به سید قائد بگویید نگران ما نباشد. ما ضعیف نیستیم! انشاءالله ایشان پرچم را با همان دست زخمیشان تحویل صاحب اصلی میدهند. از طرف من حتماً ببوسیدش! بگویید سربازش به او سلام رساند!»...
🔍 مطالعه متن کامل روایت:👇
farsi.khamenei.ir/others-report?id=61347
2.25M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
♨️یادمان باشد‼️
فرمودند: «یکی از چیزهایی که بنده نگران آن هستم،
اینست که نسل جوان بالندهی ما،
که بحمدالله،
آگاه، با بصیرت،با انگیزه و انقلابی است، حوادث مهم و عبرتهای بزرگ دوران معاصر را از یاد ببرد!
این کمکاری ماست،
این حوادث نباید کهنه بشود
اگر جوانهای ما این حوادث را ندانند، در شناخت کشور و آینده دچار اشتباه خواهند شد»۱۳۹۴/۶/۱۸
یادمان نرود‼️
#لبیک_یا_خامنهای
#جهاد_تبیین