🎊🎈 مسابقه «گام دوم انقلاب» 🎈🎊
✍ بخش هایی از بیانیه مقام معظم رهبری به مناسبت چهل سالگی انقلاب
در نظر گرفته شده که هرروز قسمت هایی از بیانیه در کانال گذاشته میشه ودر روز👈 👈 ۲۴/ ۱۳۹۷/۱۲ سؤالاتی از این بیانیه ارزشمند مطرح می شود وبه برگزیدگان مسابقه
✍
پس از ارزیابی ، جوایزی اهداء خواهد شد:
جوایز مسابقه:
🎁 کمک هزینه سفر به مشهد مقدس به مبلغ ۲۰۰ هزار تومان + بسته فرهنگی
🎁 جایزه نقدی به مبلغ ۱۰۰ هزار تومان
🎁 جایزه نقدی به مبلغ ۷۰هزار تومان
🎲 جایزه نقدی به مبلغ ۶۰ هزار تومان
✨🍃🌺🍃✨🍃🌺🍃✨🍃🌺🍃✨
💝 جایزه ویژه 💝
💐 به نیابت از همه شرکتکنندگان و نشردهندگان مسابقه، یک زیارت امین الله و نماز زیارت در حرم مطهر امام رضا علیهالسلام خوانده میشود.
✨🍃🌺🍃✨🍃🌺🍃✨🍃🌺🍃✨
🔔 برای آگاهی از شرایط و استانداردهای مسابقه به آدرس زیر مراجعه فرمایید:
@m_asadi71
⌛️ مهلت پاسخ دهی سؤالات: 1397/12/28 🌹 👈 شب میلاد امیر المؤمنین (ع)🍃
#گام_دوم_انقلاب
🇮🇷 @AXNEVESHTESIYASI
بعضی ها میگن به چه دلیلی باید از حکم ولی فقیه و مرجع تقلیدخود تبعیت کنیم و چرا در امور زندگی مون باید با مراجع و علمای دین مشورت کنیم؟
✔️ دلیلش رو امام هادی علیه السلام در حدیث زیر فرموده اند
امام هادی علیه السلام:
در زمان غيبت قائم شما، اگر اين علمایی که مردم را به سوي او دعوت ميکنند و به طرف او هدایت میکنند و با دلايل و براهين الهي از آئين او دفاع ميکنند و دست بندگان مستضعف را ميگيرند و آنها را از دامهاي شيطان نجات ميدهند، نبودند آنگاه همه ي مردم از دين بيرون ميرفتند و به ارتداد ميگرائيدند.
ولي اين رجال دين هستند که رشته ي دلهاي ضعفاي شيعه را ميگيرند، آن چنانکه ناخداي کشتي سکان کشتي را ميگيرد. آنهايند که در نزد خداي عزوجل از هر طبقه اي برترند.
📚 محجة البيضا، ج۱، ص۳۲
🇮🇷 @AXNEVESHTESIYASI
بعضی ها میگن به چه دلیلی باید از حکم ولی فقیه و مرجع تقلیدخود تبعیت کنیم و چرا در امور زندگی مون باید با مراجع و علمای دین مشورت کنیم؟
✔️ دلیلش رو امام هادی علیه السلام در حدیث زیر فرموده اند
امام هادی علیه السلام:
در زمان غيبت قائم شما، اگر اين علمایی که مردم را به سوي او دعوت ميکنند و به طرف او هدایت میکنند و با دلايل و براهين الهي از آئين او دفاع ميکنند و دست بندگان مستضعف را ميگيرند و آنها را از دامهاي شيطان نجات ميدهند، نبودند آنگاه همه ي مردم از دين بيرون ميرفتند و به ارتداد ميگرائيدند.
ولي اين رجال دين هستند که رشته ي دلهاي ضعفاي شيعه را ميگيرند، آن چنانکه ناخداي کشتي سکان کشتي را ميگيرد. آنهايند که در نزد خداي عزوجل از هر طبقه اي برترند.
📚 محجة البيضا، ج۱، ص۳۲
🇮🇷 @AXNEVESHTESIYASI
اینک در آغاز فصل جدیدی از زندگی جمهوری اسلامی، 🍃این بندهی ناچیز مایلم با جوانان عزیزم، نسلی که پا به میدان عمل میگذارد تا بخش دیگری از جهاد بزرگ برای ساختن ایران اسلامی بزرگ را آغاز کند، سخن بگویم. سخن اوّل دربارهی گذشته است.🍃
عزیزان! نادانستهها را جز با تجربهی خود یا گوش سپردن به تجربهی دیگران نمیتوان دانست. بسیاری از آنچه را ما دیده و آزمودهایم، نسل شما هنوز نیازموده و ندیده است. ما دیدهایم و شما خواهید دید. دهههای آینده دهههای شما است و شمایید که باید کارآزموده و پُرانگیزه از انقلاب خود حراست کنید و آن را هرچه بیشتر به آرمان بزرگش که ایجاد تمدّن نوین اسلامی و آمادگی برای طلوع خورشید ولایت عظمیٰ (ارواحنافداه) است، نزدیک کنید. برای برداشتن گامهای استوار در آینده، باید گذشته را درست شناخت و از تجربهها درس گرفت؛ اگر از این راهبرد غفلت شود، دروغها به جای حقیقت خواهند نشست و آینده مورد تهدیدهای ناشناخته قرار خواهد گرفت. دشمنان انقلاب با انگیزهای قوی، تحریف و دروغپردازی دربارهی گذشته و حتّی زمان حال را دنبال میکنند و از پول و همهی ابزارها برای آن بهره میگیرند. رهزنان فکر و عقیده و آگاهی بسیارند؛ حقیقت را از دشمن و پیادهنظامش نمیتوان شنید🍃
#گام_دوم_انقلاب🍃
🇮🇷 @AXNEVESHTESIYASI
⚠️اگر از من بپرسند #فاسدترین_نهاد_کشور امروز کجاست بدون شک می گویم #مجلس!!
▪️بسیجیها و دیگران که کفن میپوشند بروند جلوی فلان سفارتخانه یا وزارتخانه باید بروند جلوی مجلس!
اصل مبارزه با فساد باید از مجلس شروع شود.
🇮🇷 @AXNEVESHTESIYASI
اینیستاگرام ما👇
https://www.instagram.com/axneveshtesiyasi
توییتر ما👇
https://twitter.com/axneveshtesiyas?s=09
#اختصاصی_عکسنوشته_سیاسی
🔹 #او_را ...۶۴
کنار یه رستوران نگه داشت
-ببخشید،امشبم مثل دیشب باید غذای بیرون رو بخوریم!
کل روزو دنبالتون بودم،
وقت نشد برم خونه و غذا درست کنم!😅
از لحن حرف زدنش و همچنین حرفی که زده بود خندم گرفت!☺️
-معذرت میخوام که اینقدر باعث دردسرتون شدم!
ولی نگران من نباشید!
معده ی من به غذای رستوران عادت داره!😏
-مگه شما...
خانوادتون که همین شهر زندگی میکنن!!
-هه!
خانواده😏
چند لحظه ای سکوت کرد
-چی بگیرم؟
چه غذایی دوست دارین؟
با خجالت سرمو انداختم پایین!
-تو عمرم هیچوقت سربار کسی نبودم!
با جدیت نگاهم کرد
-الانم نیستید!!
اگر نگید چی میخورید،با سلیقه ی خودم میخرما!
این بار تلاشم برای کنترل اشک هام،موفقیت آمیز نبود!
بدون حرفی از ماشین پیاده شد و رفت تو رستوران!
تاکی قراره این وضع ادامه پیدا کنه؟!😢
چرا اینجوری میکنم من😣
چرا نمیدونم باید چیکار کنم😭
با دو پرس غذا برگشت و گذاشتشون صندلی پشت!
آروم راه افتاد
-کجا بریم بخوریم؟
اشکامو با پشت دستم پاک کردم و گفتم
-نمیدونم!
صفحه ی گوشیش روشن شد و صدای موزیک ملایمی تو ماشین پخش شد،
-الو
سلام داداش!
خوبی؟
چاکرتم😊
خوبم خداروشکر
امممم...
راستش نه...
یکم برنامه هام تغییر کرده
شرمندتم!
شما برید!
خوش بگذره!
مارو هم دعا کنید!
ههههه😂
نه بابا!
نه جون تو!
چه خبری آخه؟؟
(صداشو آروم کرد)
آخه داداش کی به من زن میده😂
خیالت راحت!
هیچ خبری نیست!
فقط کاری پیش اومده که نمیتونم بیام!
همین!
عجب آدمی هستیا!
نه جون تو!
آره!
قربانت!
خوش بگذره!
ممنون.
شماهم سال خوبی داشته باشی ان شاءالله
یاعلی مدد!😊
گوشی رو قطع کرد و با خنده ی ریزی سرشو تکون داد!
با تعجب نگاهش کردم!😳
هیچوقت فکر نمیکردم آخوندا هم خندیدن بلد باشن!😕
یا دوستی داشته باشن!!
اما سریع خودمو جمع کردم!
دوباره احساس خجالت اومد سراغم!
-ببخشید...
من...
واقعا یه موجود اضافه و مزاحمم!
شما رو هم اذیت کردم!
منو همینجا پیاده کنید و برید😢
برید پیش دوستتون!
کلافه نفسش رو بیرون داد و دستی به موهاش کشید!
-میشه دیگه این حرفو تکرار نکنید؟؟
اونقدر جدی این حرفو زده بود که دیگه چیزی نگفتم!
کنار یه پارک نگه داشت !
-هرچند هوا سرده و نمیشه پیاده شد!!
ولی حداقل ویوش خوبه☺️
غذا رو داد دستم و بدون هیچ حرفی مشغول خوردن شد!
هنوزم سرفه میکرد
و معلوم بود خیلی حال خوبی نداره!
تمام سعیم رو میکردم که به آخوند بودنش فکرنکنم!
چون چاره ای جز بودن کنارش نداشتم!
حالا دیگه اون تنها کسی بود که میشناختم!!
بعد خوردن شام رفت سمت خونش!
جلوی در نگه داشت و کلیدو گرفت جلوی صورتم!
-بخاری رو زیاد کنید ،سرما نخورید!
نگاهش کردم!
-باز میخواید تو ماشین بخوابید؟؟؟😳
-نگران من نباشید
من یه کاری میکنم!
-نه!نمیرم!😒
سرشو گذاشت رو فرمون و نفسشو داد بیرون!
بعدش صاف و محکم نشست و مثل اکثروقتا بدون اینکه نگاهم کنه،شروع کرد به حرف زدن
-ازتون خواهش میکنم!
من امشب چندجا کار دارم!
به فکر من نباشید
من همین که میدونم جاتون خوبه،امنه،
رو آسفالت هم که بخوابم،راحت میخوابم!
دیگه چیزی نگید!
کلیدو بگیرید!
شبتون بخیر!
نفس عمیقی کشیدم و به در سفید آهنی نگاه کردم...
-ممنونم
شب بخیر...
"محدثه افشاری"