حمله نژادپرستان انگلیسی به مسلمانان در مقابل مسجدی در لندن
🔹ساعاتی پس از حادثه حمله افراد مسلح به دو مسجد در «نیوزیلند»، سه مرد با چکش و باتون مسلمانان را در مقابل مسجدی واقع در شرق لندن مورد ضربوشتم قرار دادند و آنها را تروریست خطاب کردند.
🔹آنها پس از کتک زدن یکی از نمازگزاران، با سوار شدن و پریدن روی خودرویشان، از محل گریختند.
🔹فرد مسلمانی که مورد ضربوشتم قرار گرفت ۲۷ ساله است و از ناحیه سر آسیب دیده است.
🔹تا کنون هیچ کدام از ضاربین دستگیر نشدهاند. به گفته شاهدان عینی هر سه مهاجم سفیدپوست هستند.
#نژاد_پرستی
🇮🇷 @AXNEVESHTESIYASI
سال 97 هرچیش بد بود، یه مزیت داشت؛ یه سال دیگه از دولت روحانی کم شد!
#روحانی
#انتخابات
🇮🇷 @AXNEVESHTESIYASI
اینیستاگرام ما👇
https://www.instagram.com/axneveshtesiyasi
توییتر ما👇
https://twitter.com/axneveshtesiyas?s=09
#اختصاصی_عکسنوشته_سیاسی
"عزیزم از این به بعد همه هزینه ها برای تو میشه!!"😐
#روحانی
#جام_جهانی
🇮🇷 @AXNEVESHTESIYASI
اینیستاگرام ما👇
https://www.instagram.com/axneveshtesiyasi
توییتر ما👇
https://twitter.com/axneveshtesiyas?s=09
#اختصاصی_عکسنوشته_سیاسی
✅ رفتار رذالت بار روزنامه های اصلاحاتی کشور را ببینید؛
◀️ تفاوت پوشش حوادث تروریستی در پاریس و لاس وگاس با پوشش خبری کشتار مسلمانان در #نیوزلند در رسانه های اصلاح طلب...
برای کشته های چشم آبی خودشان را خفه کردند اما یک تیتر صفحه اول برای قربانیان مسلمان حمله تروریستی نیوزلند نزدند!!!
👈 شما چه اسمی روی این رفتار می گذارید؟ رذالت!
🇮🇷 @AXNEVESHTESIYASI
💎 خون #سلبریتیها با خون مسلمانان به جوش نمیآید!
📍حادثه تروریستی #نیوزلند، در کدام منطقه از جهان اتفاق افتاده است؟ آیا از منظر برخی سلبریتیهای حامی تروریستهای پ. ک. ک، کومله، دموکرات و… آنچه در دو «مسجد نور» و «مسجدلینوود» در «کرایستچرچ» نیوزلند اتفاق افتاد حادثه تروریستی محسوب میشود؟ آیا مناطق جغرافیایی که در آن مسلمانان از ناحیه تروریسم افراطی لطمه و صدمه میبینند، بخشی از جغرافیای سلبریتیها محسوب میشود؟ اگر جغرافیا در موضع گیری انواع و اقسام سلبریتیها به عنوان شاخصه مهمی شناخته شود، آیا نیجریه، میانمار، چین بخشی از جغرافیایی انسانی آنان محسوب میشود؟
📍چرا سلبریتیها اعلام تنفر و انزجار نمیکنند؟ آیا غیر از محدوده خوش آب و هوای #لواسان و خانههای ویلایی سعادتآباد و شهرک غرب، نیوزیلند بخشی از جغرافیای کره زمین به شمار میرود؟
📍در جغرافیای مورد حمایت سلبریتیها، اروپا و آمریکا اولویت دارد و مناطق مسلماننشین در حیطه حمایتهای آنان نیست، چون اغلب آنان فرزندانش را در اروپا و آمریکا به دنیا میآورند و قدر مسلم حمایت از کشتار مسلمانان، در هر کجای جهان مورد حمایت آنان نیست؟ سلبریتیها از کشتهشدن تروریستها رنجور میشوند، افرادی که قلب مردم ایران یا مسلمانان را نشانه بگیرند.
📍آئین و جغرافیا که برای جماعت مذکور اهمیت چندانی ندارد، اما آیا آنان جان ستانی افراطی از سایر انسانها احساسات بسیار ظاهراً رقیقشان را تحریک نمیکند. احساسات بازیگر شناخته شدهای مثل #هانیه_توسلی آنقدر رقیق است که برای مرگ گربهاش (نغمه) یک عزاداری جانانه در فضای مجازی برگزار میکند، گویی گرفتن مراسم، سوم و هفت و چهلم برای نغمه از واجبترین آئینهای عزاداری است.
📍مسلمانانان در این حادثه کشته شدهاند، #بهاره_رهنما که اسلام نوینی را در فضای مجازی به مخاطبانش معرفی کرده چرا در این رابطه سکوت میکند؟
📍این حادثه از منظر بهاره رهنما، ترانه علیدوستی، مهناز افشار، حمید فرخنژاد، ستاره اسکندری، امیر حسین صدیق، امیر مهدی ژوله، محراب قاسمخانی عملیات تروریستی هست یا نیست؟
📍ملکه بسیاری از سلبریتیها (الیزابت) به دلیل این واقعه عمیقاً ناراحت شده است. مقتدای جهان اولی آنها (دونالد ترامپ) آنرا کشتاری وحشیانه توصیف کرده است و با اینکه این دو درباره این حادثه تروریستی موضع گرفتهاند، سلبریتیهای جهان اولی نسبت به این موضوع، در صفحات مجازیاشان که از هر تروریستی حمایت میکنند، چرا در قبال این حادثه خاموشاند؟
📍چرا #حمید_فرخنژاد نمیتواند اظهار نظر کند؟ ممکن است با مشکلات اقامتی در آمریکا مواجه شود؟ از سوی دیگر همه سلبریتیها مقتدایی دنیایی دارند. قطعاً فرخنژاد منتظر است که شیخ راشد آل مکتوم (اینجا) که دنیاساز خوبی است، این حوادث را محکوم کند و او به تاسی از این شخصیت، موضعی اتخاذ کند.
📍خانم #مهناز_افشار که صاحب رساله دکترای سبک زندگی جهان اولیها در فضای مجازی جهان سومی هستند با وجود اینکه ملکه الیزابت و ترامپ این حادثه را محکوم کردهاند، هیچ اظهار نظری در این رابطه نکردهاند. ژوله نیز که مختصص پیشگویی در همکاری با مهران مدیری است، چرا چیزی نمیگوید؟ مگر عمل تروریست، نقض قاعده جهان آزاد نیست؟ نقش دموکراسی نیست؟
📍راستی دین مورد تأیید سلبریتیها، جغرافیایی برجسته مطلوبشان، قواعد انسانی مورد پذیرششان، نگره اومانیستیشان چیست؟ اصلاً بر اساس کدام نقشه راه، کدام سلوک و روش انسانی مورد تأیید آنان است؟/مشرق
🇮🇷 @AXNEVESHTESIYASI
🇮🇷 عکسنوشتہسیاسی 🇮🇷
🔹 #او_را ... ۸۲ وقتی برای تلف کردن نداشتم. ممکن بود جایی بره که گمش کنم! سریع برگشتم سمت ماشین و ر
🔹 #او_را ...
ادامه قسمت ۸۲
دوباره به اسپیکر نگاه کردم!
خلقت؟هدف؟
همون چیزی که دنبالش بودم...!!
از اینکه قسمت اول حرفشو نشنیده بودم دوباره حرصم گرفت و لبمو گاز گرفتم!
"اونوقت دیگه وقتت رو تلف نمیکنی!
حالا بگو ببینم هدف خلقت چی بود؟
تو که خودت،خودتو خلق نکردی!
پس کسی تو رو خلق کرده!
تو خلق شدی که به چی برسی؟!
مگه نمیتونست تو رو به شکل یه حیوون خلقت کنه؟
چرا انسان خلقت کرد؟!
به من بگو چرا؟؟"
تو دلم گفتم چرا!؟خب اگر میدونستم اینجا چیکار میکردم!😒
بگو دیگه!!
"برو از سازندت بپرس برای چی تو رو خلق کرده؟
میدونی بپرسی چی میگه؟
میگه من زمین و آسمون رو خلق کردم برای تو!
اما تو رو خلق کردم برای خودم!!!
خودش!!
تورو برای خودش خلق کرده!!
بفهم اینو!
بِکَن از این دغدغه هایی که برای خودت درست کردی!من که گفتم اینا برای چیه!
بیا برو...
تو کار مهم تری داری!
تو خلق شدی برای رسیدن به اون!!"
گیج و مات نشسته بودم و هرچی بیشتر سعی میکردم،
کمتر میفهمیدم!
حرفاش رو نمیتونستم تو ذهنم بالا پایین کنم!
هرچی میشکافتم ،به چیزی نمیرسیدم!!
نیم ساعت رو گذشته بود،
دلم نمیخواست برم...
اما حسابی دیرم شده بود!
یه نگاه دیگه به اسپیکر انداختم و بلند شدم!
"محدثه افشاری"
🇮🇷 عکسنوشتہسیاسی 🇮🇷
🔹 #او_را ... ادامه قسمت ۸۲ دوباره به اسپیکر نگاه کردم! خلقت؟هدف؟ همون چیزی که دنبالش بودم...!! از ا
🔹 #او_را ...۸۳
وقتی اومدم بیرون ،تعجب کردم!
سر و ته کوچه رو نگاه کردم اما خبری از ماشینش نبود!!
اونقدر فکرم درگیر بود،که نمیتونستم به اینکه کجا رفته فکر کنم!
ماشین رو روشن کردم و راه افتادم!
تمام طول راه با خودم درگیر بودم!
"کدوم واقعیت رو باید قبول کنم!؟
منظورش چی بود؟
یعنی چی که آدم دیندار شاده؟
بعدم چه هدفی؟
کدوم خدا؟
اون میگفت خدا رو تو اتفاقات ببین!
این میگه خدا تو رو برای خودش خلق کرده!
اینا چی دارن میگن!!
اه...
دارم دیوونه میشم!
یعنی چی!"
بلند بلند با خودم حرف میزدم اما هرچی میگفتم،گیج تر میشدم!
اعصابم داشت خورد میشد!😣
"خاک تو سرت ترنم!
فکرتو دادی دست دو تا آخوند؟؟!
خر شدی؟؟
اینا خودشونم نمیدونن چی میگن،
فقط میخوان مردمو دنبال خودشون بکشونن!!
اونوقت توهم پاشدی افتادی دنبالشون؟؟
میخوای دوتا ریشو مشکلتو حل کنن!!؟
بابا هیچ هدفی برای انسان نیست!
نکنه میخوای بری دنبال خدایی که وجود نداره؟؟!😠"
تا خونه فکر کردم و غر زدم!
خیلی دیر شده بود.
با ترس و لرز وارد خونه شدم!
بابا رو یکی از کاناپه ها دراز کشیده بود.
مثل موش جلوی در ایستادم،
هیچی نداشتم که بگم!
بابا بلند شد و رفت سمت پله ها،
برگشت و خیره نگاهم کرد:
-فقط اگر بفهمم پات رو کج گذاشتی،من میدونم با تو!!
مواظب نمره های این ترمتم باش که بدجور به ادامه ی این آزاد بودنات بستگی داره!!
اخم ترسناکی رو صورتش بود!
مامان هم سرش رو تکون داد و پشت سر بابا رفت تو اتاق!
رفتم آشپزخونه، شامم رو برداشتم و بردم بالا تو اتاقم.
اعصابم از قبل هم خوردتر شده بود!
"اینهمه گند زدی،بس نیست؟
بفهمه افتادی دنبال آخوندا دیگه خودش اقدام به کشتنت میکنه!"😡
اینقدر عصبی و کلافه بودم که بعد از چندقاشق ،
قرص آرامبخشم رو خوردم و خوابیدم...!
نزدیکای ظهر بود که بیدار شدم.
سرم درد میکرد.😣
خودم رو راضی کردم که دیگه نرم دنبالش!
با این فکر که:
"من میخواستم بدونم کجاها میره و چیکار میکنه،
که حالا فهمیدم!
پس دیگه نیازی نیست که بازم برم!"
موفق شدم که مانتوم رو از تنم دربیارم و بشینم پای درسم.
هنوز ذهنم درگیر حرفایی بود که شنیده بودم و این نمیذاشت تمرکز کنم!
فردا امتحان سختی داشتم،
اما اصلا فکرم یک جا نمیموند!!
از یک طرف هم همش دلم میخواست بلند شم و برم دنبالش!
انگار عادت کرده بودم به این کار!
نگاهم به کتاب بود،
اما چشمام کلمات رو نمیدید!
نصف یکی از صفحه ها خالی بود،
خودکارم رو برداشتم و سعی کردم هرچی که فکرم رو مشغول کرده رو بنویسم!
"اون جلسه ، آرامش ، پذیرش واقعیت ، عدم افسردگی ، کدوم واقعیت ؟
من ، یک انسان ، چرا؟؟ ، هدف خلقت؟؟
برای خدا ، خدا ، دیدن و پرستیدن ، کجا؟؟ ، مشکلات ، اتفاقات
"اون" ، آرامش ، دیدن خدا ، اون جلسه"
دور کلمه ی اول و آخر رو خط کشیدم.
هر دو یکی بود!!
هیچی ازش نمیفهمیدم!
کلافه شده بودم!😫
هوا داشت تاریک میشد....
نفهمیدم چطور امتحان رو دادم،اما هرچی که به ذهنم میرسید نوشتم!
اینقدر فکرم درگیر بود که حتی نفهمیدم امتحان سختی بود یا آسون!
سریع از دانشگاه خارج شدم.
ظهر شده بود!
دیگه نتونستم خودم رو راضی کنم!
ماشین رو روشن کردم و راه افتادم!
این ساعت باید سر ساختمون میشد،
پس فایده نداشت برم محلشون.
با اینکه مطمئن بودم درست اومدم اما برای اطمینان بیشتر، دو سه بار ،سر تا ته خیابون رو رفتم و برگشتم!
حتی کوچه ها رو نگاه کردم!
اما ماشینش نبود!!
"یعنی امروز نیومده سرکار؟!"😳
با این فکر ،رفتم سمت خونش،
چندبار تو محلشون دور زدم اما بازم ماشینش نبود!!
نمیدونستم کجا رفته!
حتی نمیدونستم برای چی باز اومدم دنبالش!!
سرخیابونشون پارک کردم.هرجا رفته بود،بالاخره باید پیداش میشد!
نزدیکای تاریکی هوا رفتم طرفای مسجد،
اما بازهم خبری ازش نبود!
شاید رفته بود مسافرت!
با ناامیدی برگشتم خونه.
اما این ماجرا تا یک هفته ادامه پیدا کرد!
انگار آب شده بود رفته بود تو زمین!!
هرجایی که فکرم میرسید رفتم اما نبود که نبود!!
"محدثه افشاری"