🔔 روایت یک نویسنده و مستندساز از وضعیت پلدختر (تا پایان روز ۱۳ فروردین): همه پل‌های شهر ریخته. بخشی از شهر نیست! باور کنید که نیست! سیل ابتدای شهر را برده! به کجا، معلوم نیست! شهر دوقسمت است؛ قسمت بلندی از سیل جان سالم به در برده ولی قسمت پایین در آب فرو می‌رود. سرریز سدهای خرم‌آباد و دورود همگی به پل‌دختر می‌ریزد. با سرعت ۸۰ کیلومتر در ساعت! الان ۴هزارخانه در گل هستند؛ تا نیم متری سقف! آب و گاز قطع شده. فقط بخش سالم شهر برق دارد. معمولان هنوز فقط راه هوایی دارد. کسی از روستاها خبری ندارد. هیچ کس نمی‌داند آنجا کسی زنده هست یا نه! اینجا آب نیست! غذا نیست! بخدا نیست! بخدا نیست! بوالله نیست! هیچی نیست! از صبح یک نصفه نان خوردم! اغراق نیست. شهر تلفن ندارد! آنتن نیست! #جهرمی راستش را نمی گوید که هست! فرماندار در شهر نیست. ۳ روزه که کسی او را ندیده‌. تا الان جلسه شورای تامین شهر برگزار نشده! فارس، مشرق، تسنیم، شرق، غرب و... کجایند؟ چرا کسی اینجا نیست؟! بحران واژه کوچکیست برای پل‌دختر! چرا مردم کمک‌ نمی فرستند؟ تمام کنید این همه توییت زدن‌ را... 🇮🇷 @AXNEVESHTESIYASI

🔴 #کارون_بی‌فرماندار! 👆ایشون خانم #معصومه_خنفری، فرماندار شهر کارون ❗️از آغاز سیل، توان مدیریت سیل در شهر خود و روستاهای تابعه رو نداشته، لذا بدستور استاندار، آقای #موسی_ممبینی فرماندار رامهرمز به عنوان #معین_کارون انتخاب شده تا سیلاب مدیریت شود! 🔹جناب ممبینی الحمدلله ماجرای سیلاب در شهر کارون را جمع‌ کرده اما چند نکته: 1⃣ یکی از دلایل مخالفت ما با انتخاب یک زن به مسئولیت اجرایی که نیاز هست شب‌ها تا صبح در بین سایر مسئولین و مردم بیدار باشد و حضور میدانی داشته باشد، همین نکته است. یک خانم نه اینکه حتماً نمی‌تواند، بلکه امکان مدیریت در این سطح برایش فراهم نیست! 2⃣ مسئول اجرایی در سطح یک فرماندار، گاه تا یک هفته هم نمی‌تواند زن‌وبچه خود را ببیند خاصه در زمان حوادث! مثل همین سیل! بچه‌های جهادی دوهفته است زن‌وبچه را ندیدند چه برسد به فرمانداران و غیره. 3⃣ یک زن، هرچقدر مدیریت خوانده باشد باز در زمان حوادث، به لحاظ جسمی و سایر مسائل و عذرهای شرعی، امکان حضور در بین ده‌ها مرد و مجالس مردانه و مساجد و .. را ندارد. شاید باورتان نشود در حوادث بارها درگیری فیزکی با مسئولین رخ می‌دهد و برای یک زن اصلا مناسب نیست. 4⃣ جلسات شورای تامین یک شهر گاه تا ۷،۸ ساعت و حتی بیشتر طول می‌کشد، آیا یک زن می‌تواند در این مدت با ۵،۶ مسئول مرد(نیروی انتظامی، اطلاعات، دادستان، سپاه و ...) بنشیند و تازه آنها را مدیریت کند؟ ❗️راستی خانم خنفری این روزها کجاست؟! ✍ داود مدرسی یان 🇮🇷 @AXNEVESHTESIYASI

▪️دو عکس از پلدختر (لرستان) با یکی می توان سیاه نمایی کرد و اوضاع رو داغون نشون داد! عکس دوم پیامی کاملا متفاوت دارد! نتیجه اینکه با «یک» عکس نمیتوان شرایط موجود را درک کرد و نتیجه گرفت و حکم داد. باید رفت و کمک کرد! (هر دو عکس از جواد موگویی) 🇮🇷 @AXNEVESHTESIYASI

🔺سینه جوانانی که سیل‌بند شد! 🔹فداکاری جوانان روستای غزاويه که با دست خالی مقابل سیلاب سینه سپر می کنند تا روستا و زمین‌های کشاورزی زیر آب نرود 🇮🇷 @AXNEVESHTESIYASI

🔴 صبح امروز، پلدختر/امدادگران در حال استراحت میان گل و لای. #خدا_قوت #سیل #بسیج_درصحنه 🇮🇷 @AXNEVESHTESIYASI

کوچـه هـای عـاشـقی شـبگـرد میخـواهـد رفیق طـاقـت وظـرفیـتی پُر درد میخـواهـد رفیق چـون شـهیـدان در جـوانی دست ازدنـیـابشـوی ترک لـذتهـای گناه آلود دنیـا، مـرد می خواهـد رفیق برای شادی روح شهدا #صلوات🌹 #شهید_حاج_احمد_متوسلیان #شهید 🇮🇷 @AXNEVESHTESIYASI اینیستاگرام ما👇 https://www.instagram.com/axneveshtesiyasi اختصاصی_عکسنوشته_سیاسی

📝 ادمین نوشت : سلام همراهان گرامی کانال عکسنوشته سیاسی از امشب با داستان دنباله دار ابریشم سرخ در خدمت شما هستیم.

✨هُــــــوَالْمَـــــــحبــــــوب✨ اون روز دانشگام خیلی نفسگیر و سخت بود از ساعت ۷صبح تا ۵بعد ازظهر پشت سر هم کلاس داشتیم 😭همینکه مباحث آقای مدنی تموم شد مثل جت از کلاس پریدم بیرون😃 رفتم خونه ی برادرم آخه خونشون نزدیک دانشگاه بود وهر روز چند ساعتی می رفتم اونجا همینکه زنگ زدم طه و زهرا سریع در رو باز کردند وپریدن بغلم همون گوشه ی حیاط کیفمو💼 پرت کردمو باهاشون کلی 😇 بازی کردم آسیاب بچرخ قایم باشک وهفت سنگ سمیه زن برادرم هی میگفت دختر تو که از بچه ها شلوغتری سنی ازت گذشته گوشیمو📱 در آوردمو

به طه و زهرا گفتم واستید میخوام ازتون عکس 📷بگیرم عکسای چپن در قیچی ازشون میگرفتم وهی زهرا 😭گریه می کرد می گفت عمه ی بد عمه ی بد مهدی برادرم هم هی به رفتار من با بچه هاش کر کر می خندید 😂رفتیم شام بخوریم که یکدفعه زنگ در به صدا در اومد

دوییدم واز پله های بلند حیاط پریدم پایین مهدی هی میگفت واستا واستا تا اینکه در وباز کردم که یکدفعه پسر جوونی👨 روبروم ظاهر شد زبونم بند اومد برای چند لحظه نگاهمون 👀به هم گره خورد پسر سرشو پایین انداخت وگفت س .س.سلام خودمو لعنت می کردم به خودم می گفتم تو براچی رفتی در وباز کردی دختره دیوونه 😔مهدی اومد دم در و منم سریع رفتم بالا با سمیه دعوا کردم گفتم چرا به من نگفتین که امشب مهمون دارین سمیه گفت : آقا یاسر رو میگی اون همکار و دوست صمیمیه مهدی هست بهش گفتم من دیگه باید برم سمیه مهدی رو صدا زدو گفت: آقا مهدی آقا مهدی بیا مهدی اومد گفت چی شده؟ سمیه: میخواد زینب این موقع شب بره خونشون مهدی: واستا آخر شب خودم میبرمت که ناگهان یاسر اومد تو اتاق وگفت: ببخشید من امشب مزاحمتون شدم منم که خیلی ناراحت بودم با عصبانیت😠 بهش گفتم نخییییر آقا ! #ابریشم_سرخ #داستان_واقعی #قسمت_۱ 🇮🇷 @AXNEVESHTESIYASI ┅─═ঊঈ🌸🎀🌸ঊঈ═─┅

💠 مناجات دعای کمیل 🎤🎤 حاج منصور ارضی ✍ حضرت علی (علیه السلام): ای کمیل! هر شب جمعه و یا حداقل یک بار در طول عمرت این دعا را بخوان تا روزی ات زیاد شود و مورد آمرزش قرار گیری! #صلوات ـــــــــــــــــ 🇮🇷 @AXNEVESHTESIYASI