5.91M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🎥 #گزارش_ویدیویی
🔸شهید مجید قربانخانی بیست و یکم دی ماه سال ۱۳۹۴ هجری خورشیدی به همراه همرزمانش همچون شهید مصطفی چگینی، شهید مرتضی کریمی و شهید محمد آژند در خان طومان سوریه به شهادت رسیده و پیکر پاک این شهید والامقام مفقودالاثر شد.
🔹پیکر شهید مدافع حرم مجید قربانخانی پس از گذشت چهار سال امروز در حرم مطهر امام رضا علیه السلام تشییع شد.
#مدافع_حرم
ـــــــــــــــ
🇮🇷 @AXNEVESHTESIYASI
🇮🇷 عکسنوشتہسیاسی 🇮🇷
#بینش 1⃣ ● پیشبینی رهبرانقلاب در ۱۶سال قبل ⇦ نتیجه کمپرداختن به مساله زن💢 ـــــــــــــــ #اما
#بینش 2⃣
منشأ کوتاهیها در حق زنان 🍂
ـــــــــــــ
🇮🇷 @AXNEVESHTESIYASI
6.82M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🌼 علامه کورانی (عالم لبنانی): طبق حدیث شیعه و سنّی، اولین یاران امام مهدی، ایرانیان هستند.
یکی از علمای تونس گفت: پیامبر(ص)، ایرانیان را برای فرماندهی امت اسلام، تعیین کرده است.
🇮🇷 @AXNEVESHTESIYASI
🇮🇷 عکسنوشتہسیاسی 🇮🇷
___ کلاسم دیر شده اگر فرمایش دیگه ای ندارید من برم
بعد از اتمام کلاس باسمانه رفتیم آرایشگاه سمانه: نمی خوای بگی براچی موهاتو میخوای بزنی ؟ ⁉ مگه شپش گرفتی دختر زینب: نع سمانه: اینم آرایشگاه دختر عمم _سلام رمیسا جون یه مشتریه کمیاب وتوپ برات آوردم رمیسا: سلام خانما زینب: سلام رمیسا : اصلاح دارین ؟ سمانه: نه بابا ازاین دخترای حالایی نیست اصلاح تو دختری خط قرمزشه❌ رمیسا: خوب بگین چی کاری دارید ؟ سمانه: اومده موهاشو از ته بزنه کچل کچل رمیسا: حیفت نمیاد موهای به این قشنگی — مشکلیم که موهات نداره دارم می بینم حاج خانم داخل آرایشگاه : چه دختر زیبایی !ماشالله ! خیلی وقته برا پسرم دنبال همچین دختر با کمالاتی می گردم حیفه دخترم نزن موهاتو زینب: میشه لطفا کارتونو زودتر انجام بدید 😔 رمیسا: بله حتما سمانه: مامانت میدونه میخوای چی کار کنی ؟ زینب: نه ولی وقتی هدفمو از این کار بفهمه فکر میکنم خیلیم خوشحال بشه
سمانه: خوب نباید هدفتو به دوست صمیمیت بگی؟ دیگه نتونستم خودمو کنترل کنم _ راستش یکی از آشناهامون سرطان داره دکترش گفته موهاش می ریزه میخوام قبل از اینکه اینجوری بشه منو ببینه و بااین کارم مجبور بشه اونم موهاشو بزنه😭 حاج خانم : الهی بگردم چی دختر فداکار ومهربونی ! گریه نکن مادر جان❗ — همه ساکت شدن با هر تکه مویی که روی زمین می ریخت انگار هزار بار می مردم و زنده می شدم خیلی زحمت بلند شدنشونو کشیدم 😭چه شامپوهای گرونی که مامانو مجبور می کردم برام بگیره اما نه نباید ضعیف باشم . سپیده هم حتما با این کار من در مانشو زودتر شروع می کنه و موهاشو می زنه تو همین فکرا بودم که رمیسا گفت : تموم شد خانم
حاج خانم: غصه نخور دخترم چشم به هم بزنی دوستت خوب میشه و تو هم موهات بلند میشه بغض گلومو گرفته بود سمانه بغلم کرد سمانه: عزیزم 💔 درست میشه ایشالله زینب: خوب حسابمون چقدر شد😭 رمیسا : نزنین از این حرفا شمام مثه سمانه جون زینب: اینجوری که نمیشه —رمیسا یه بوس 😘 از لپم کردو گفت ایشالله فامیلتون زودتر شفا می گیرنو و تو هم برا عروسیت میای اینجا تا خودم درستت کنم _سمانه جون برا عروسیش جای دیگه نره ها سمانه: خیالت تخت مشتریه خودته خداحافظی کردیم و از سالن اومدیم بیرون سمانه: ولی تو خیلی خاصی کمتر دختری پیدامیشه اونم دم بخت از این کارا کنه زینب: نمی دونم ولله چی بگم سمانه: اونجا رو ببین زینب با تویم اونجا رو ببین زینب: کجا رو می گی باز چی شده ؟ سمانه: آقای حسینی اینجا چی کار میکنه ؟ زینب: چه می دونم شاید خونشون اینجاست سمانه: شایدم مارو تعقیب کرده زینب: برو بابا این چه حرفیه می زنی دیوونه —سوار شو 🚗 دیگه سمانه : من که از فضولی مردم زینب: سوار نشی رفتم ها سمانه: خیل خوب عه