eitaa logo
🇮🇷 عکس‌نوشتہ‌سیاسی 🇮🇷
5.9هزار دنبال‌کننده
44.3هزار عکس
13.9هزار ویدیو
362 فایل
🏴 السلام علیک یا أباعبدالله الحسین 🏴 ارتباط با ما @KavoshGar12
مشاهده در ایتا
دانلود
35.42M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🔘 تئوری بازی ها 🌐 جنگ ایران و آمریکا 🔊 استاد حسن عباسی؛ یکی از بزرگ‌ترین استراتژیست های جهان 🎥 برنامه عصر، شبکه افق شنبه۱۱خرداد 🇮🇷 @AXNEVESHTESIYASI
✔️ توصیف جالب وبگاه آمریکایی نشنال اینترست از قدرت دریایی سپاه پاسداران 🔹خلیج فارس می‌تواند باتلاق نیروهای آمریکایی شود. 🔹قایق‌های تندروی سپاه، دست برتر ایران در نبرد دریایی هستند. 🔹در صورت به کارگیری درست قایق‌های تندرو، احتمالا ۱۶ ناو و کشتی آمریکایی غرق شده و ۲۰ هزار سرباز نیز کشته شوند. 🔹سلاح دیگر ایران در مقابله با ناوهای آمریکایی موشک‌های بالستیک ضد ناو ایران  است. اکنون ایران دارای موشک‌های دوربرد و میان برد زمین به دریا است که دقت هدف گیری بسیار بالا و ضریب خطای بسیار بسیار کمی دارند و می‌توانند به ایران کمک بسیاری کنند. 🔹ایران نیازی ندارد که نفوذش را به آب های بین المللی گسترش دهد. در واقع، هدف اصلی نیروی دریایی ایران تضمین امنیت خلیج فارس و به طور ویژه تنگه هرمز است. زیردریایی های دیزل-الکتریکی ایران دارای قابلیت مین گذاری غیر قابل شناسایی هستند. به همین خاطر گزینه ایده آلی برای انجام عملیات های گشت زنی و کمین علیه کشتی های جنگی متخاصم محسوب می شوند. 🔹این توان نظامی ایران موجب می‌شود که آمریکا خیال حمله به آب‌های ایران را هم نداشته باشد. 🇮🇷 @AXNEVESHTESIYASI
نماینده ویژه آمریکا در امور ایران: ایران تصاویر پرتاب موشک را فتوشاپ کرده تا تلاش کند و نشان دهد که قابلیت موشکی روبه رشدی دارد!! × باشه آقا شما راست میگی، فتوشاپه! بیایین جلو، فوقش دوباره "قیمه"میدیم بهتون! 🇮🇷 @AXNEVESHTESIYASI اینیستاگرام ما👇 https://www.instagram.com/axneveshtesiyasi توییتر ما👇 https://twitter.com/axneveshtesiyas?s=09 اختصاصی_عکسنوشته_سیاسی
✖️ماجرای از زاویه ای دیگر 👈لابد شنیدید که چه افتاد ! ☝خلاصه ماجرا بر اساس آنچه که در خبرها آمده اینگون است : 🔹راننده به که در خودروی او کرده بود تذکر می دهد که قانون را رعایت و را درست کند ! 🔹زن در مقابل تذکر راننده مقاومت می کند ! 🔹گویا راننده اسنپ بعد از این تذکر داشته تا خانم مسافر را به برگرداند ! ☝اما این خانم پیاده میشود و به پلیس زنگ میزند و میگوید راننده مزاحمش شده و ... 👈 آخر سر هم راننده را در منتشر و به حسب ظاهر او را می برد ! ☝اما در ادامه ماجرا خیلی می شود ! 😊 سردبیرفلان خبرگزاری در توییتر خود از دعوت به راننده اسنپ که به دلیل امر به معروف از کار برکنار شده خبر می دهد ! 😊یک آدم خیًر پیدا می شود و برایش بلیط رفت و برگشت به تهیه می کند ! 😊جمعی از وکلا و حقوقدانان برای پیگیری مسائل حقوقی راننده اسنپ در مقابل شخص قانون‌شکن اعلام آمادگی می کنند ! 😊به تلوزیون می شود و اینگونه به شهرت می رسد ! 😊هزاران نفر به یاری او می آیند و در نه به اسنپ شرکت می کنند و یک کار خوب اینگونه تبلیغ می شود ! 😊و صدها مورد دیگر از این دست برایش می دهد ! ✋🏻متوجه شدید می خواهم چه بگویم !؟ 🔹او در جایی که بجز خودش و آن زن و کس دیگری نبود اول از همه را رعایت کرد ! 🙏🏻حالا ببینید خداوند چگونه به این برخاست ! 👌و نکته کار اینجاست : 👈عدو شود سبب خیر اگر خدا خواهد ! ▪️خدا به دست اینهمه را برایش می زند تا به این بشر نشان دهد که اینقدر نگوئید مگر فلان کار ممکن است !؟ ▪️زن به قصد و هتک آبروی مرد راننده عکس او را منتشر می کند اما می بینید که چگونه همه چیز به سود راننده تمام می شود ! ان ربک لبالمرصاد 💐✋🏻 ✍ 🇮🇷 @AXNEVESHTESIYASI
پروژه یوژنیکس یا به نژادی بنیادهای صهیونیستی راکفلر و بیل گیتس, سرمایه گذاران این پروژه شیطانی هستند. یکی از اهداف این پروژه جمع آوری کلیه گونه های مختلف بذر و دانه های خوراکی جهان و نگهداری انحصاری آنها در انباری در زیر سواحل قطب شمال و توزیع دانه های تغییر ژن داده شده, میان کشاورزان است.دانه هایی که فقط یکبار قابلیت کشت دارند. جالب است که رئیس این انبار شخص کانادایی به نام مارگاریت کتلی کارسون است که تا سال 1998 رئیس شورای جمعیت راکفلر بوده است. 🌸 @AXNEVESHTEHEJAB
:چینی ها با یک وعده غدا سیر میشن؛ولی ما زیاد میخوریم و میپوشیم این همه براشون جیغ بنفش کشید یادتونه؟امام می گفت به کاخ نشین ها رای ندید یادتونه؟این ها گفتن ایرانی ها یک مشت رعیت هستند یادتونه؟اینا هر ۴ سال یک بار ظاهر شدن یادتونه؟ چینی ها مسئولین بی کفایتشون رو هم اعدام میکنن 🇮🇷 @AXNEVESHTESIYASI اختصاصی_عکسنوشته_سیاسی
بله مستر هوک احمق: با داعش رو نابود کردیم؛عراق و سوریه رو آزاد کردیم؛سربازان آمریکایی رو هم مجبور به استفاده از پوشک کردیم ببین با اورجینال حاج قاسم چه بکنیم 🇮🇷 @AXNEVESHTESIYASI اختصاصی_عکسنوشته_سیاسی
سلام وطندوست فریاد های مقابل دوربین که:مردم ایران ما شما رو خیلی دوست داریم؛ایران خیلی خوبه را باور کنیم یا این همه تلاش برای به دنیا آوردن دخترتان آنور دنیا و در کشوری که بارها دشمنی‌ اش را با ایران اعلام کرده؟ 🇮🇷 @AXNEVESHTESIYASI
قسمتی از وصیت نامه شهید مصطفی صدر زاده(قسمت چهارم) وقتی که کارتان می گیرد و دورتان شلوغ می شود تازه اول مبارزه است زیرا شیطان به سراغتان می آید اگر فکر کرده اید که شیطان می گذارد شما به راحتی برای حزب الله نیرو جذب کنید ، هرگز… ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌┄┅┅═ ☘ 🌷 ☘ ═┅┅┄ @raheshahidan_edamehdarad ┄┅┅═ ☘ 🌷 ☘ ═┅┅┄
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🌷 🌷 قسمت نامه های بی شاید ... - با خودت فکر نکردی ... اگر فکر کنم همه اش رو تقلب کردی و کلا بهت صفر بدم چی؟ ... ترسیدم جواب بدم ... دوباره یکی، یه چیز دیگه بگه ... اما سکوت عمیقی فضا رو پر کرد ... یهو یاد حرف حضرت علی افتادم که روی دیوار مدرسه نوشته بودن ... - آقا ما اونقدر از شما ... چیزهای باارزش یاد گرفتیم که بنده شما بشیم ... حقی از ما وسط نیست ... نمره علوم رو ثلث آخر هم میشه جبران کرد ... اما ... دیگه نتونستم حرفم رو ادامه بدم ... و سرم رو انداختم پایین... دوباره دفتر ساکت شد ... - برو ... در رو هم پشت سرت ببند ... کارنامه ها رو که دادن ... علوم 20 شده بودم ... اولین بار بود که از دیدن نمره 20 اصلا خوشحال نشدم ... کارنامه ام رو برداشتم و رفتم مسجد ... نماز که تموم شد ... رفتم جلو ... نشستم کنار امام جماعت ... - حاج آقا یه سوال داشتم ... از حالت جدی من خنده اش گرفت ... - بگو پسرم ... - حاج آقا ... من سر امتحان علوم تقلب کردم ... بعد یاد حرف شما افتادم که از قول امام گفتید ... این کار حق الناس و حرامه و بعدا لقمه رو حرام می کنه ... منم رفتم گفتم ... اما معلم مون بازم بهم 20 داده ... الان من هنوز گناه کارم یا نه؟... پولم حروم میشه یا نه؟ ... خنده اش محو شد ... مات و متحیر مونده بود چه جوابی به یه بچه بده ... همیشه می گفت ... - به جای ترسوندن بچه ها از جهنم و عذاب ... از لطف و رحمت و محبت خدا در گوششون بگید ... برای بعضی چیزها باید بزرگ تر بشن و ... حالا یه بچه اومده و چنین سوالی می پرسه ... همین طور دونه های تسبیحش رو توی دستش بالا و پایین می کرد ... - سوال سختیه ... اینکه شما با این کار ... چشمت مال یکی دیگه رو دزدیده ... و حق الناس گردنت بوده ... توش شکی نیست ... اما علم من در این حد نیست که بدونم ... آینده شما چی میشه ... آیا توی آینده تو تاثیر می گذاره و لقمه ات رو حرام می کنه ... یا نه ... اما فکر کنم وظیفه از شما ساقط شده ... چون شما گفتی که این کار رو کردی ... و در صدد جبران براومدی ... ناخودآگاه ... در حالی که سرم رو تکان می دادم ... انداختمش پایین ... - ممنون حاج آقا ... ولی نامه عمل رو ... با فکر کنم و حدس میزنم و ... اما و اگر و شاید ... نمی نویسن ... و بلند شدم و رفتم ... تا شنبه دل توی دلم نبود ... سر نماز از خدا خجالت می کشیدم ... چنان حس عذابی بهم دست داده بود ... که حس می کردم اگر الان عذاب نازل بشه ... سبک تر از حال و روز منه ... شنبه زودتر از همیشه از خونه اومدم بیرون ... کارنامه به دست و امضا شده ... رفتم جلوی دفتر ... در زدم و رفتم تو ... . ادامه دارد... 🌷نويسنده:سيدطاها ايماني🌷
🌷 🌷 قسمت چشم ها را باید بست تا چشمم به آقای غیور افتاد ... بی مقدمه گفتم ... - آقا اجازه ... چرا به ما 20 دادید؟ ... ما که گفتیم تقلب کردیم ... آقا به خدا حق الناسه ... ما غلط کردیم ... تو رو خدا درستش کنید ... خنده اش گرفت ... - علیک سلام ... صبح شنبه شما هم بخیر ... سرم رو انداختم پایین ... - ببخشید آقا ... سلام ... صبح تون بخیر ... از جاش بلند شد ... رفت سمت کمد دفاتر ... - روز اول گفتم ... هر کی فعالیت کلاسیش رو کامل انجام بده و مستمرش رو 20 بشه ... دو نمره به نمره اون ثلثش اضافه می کنم ... حس آرامش عمیقی وجودم رو پر کرد ... التهاب این 2 روز تموم شده بود ... با خوشحالی گفتم ... - آقا یعنی 20 ... نمره خودمون بود؟ ... دفتر نمرات رو باز کرد ... داد دستم ... - میری سر کلاس، این رو هم با خودت ببر ... توی راه هم می تونی نمره مستمرت رو ببینی ... دلم می خواست ببینمش اما دفتر رو بستم ... - نمره بقیه هم توشه چشممون می افته ... ممنون آقا که بهمون 20 دادید ... از خوشحالی ... پله ها رو 2 تا یکی ... تا کلاس دویدم ... پشت در کلاس که رسیدم ... یهو حواسم جمع شد ... - خوب اگه الان من با این برم تو ... بچه ها مثل مور و ملخ می ریزنن سرش ... ببینن توش چیه؟ ... اون وقت نمره همدیگه رو هم می بینن ... دفتر رو کردم زیر کاپشنم ... و همون جا پشت در ایستادم تا معلم مون اومد ... سید طاها ایمانی🌹