🌷 #رمان_واقعی_نسل_سوخته 🌷
قسمت #صد_و_پنجاهم
اعلان جنگ
صدای جیغش بلند شده بود ... که من رو بزار زمین ...😵
اما فایده نداشت ...
از در اتاق که رفتم بیرون ... مامان با تعجب😳 به ما زل زد ...
منم بلند و با خنده گفتم ...😁
- امروز به علت بارش برف، مدارس در همه سطوح تعطیل می باشد ... از مادرهای گرامی تقاضا می شود ... درب منزل به حیاط را باز نمایند ... اونم سریع ... تا بچه از دستم نیوفتاده...😁
یه چند لحظه بهم نگاه کرد و در رو باز کرد ...
سوز برف که به الهام خورد ... تازه جدی باور کرد می خوام چه بلایی سرش بیارم ...
سرش رو از زیر پتو آورد بیرون و دستش رو دور گردنم حلقه کرد ...
- من رو نزاری زمین ... نندازی تو برف ها ...
حالتش عوض شده بود ... یه حسی بهم می گفت عقب نشینی نکن ...
آوردمش پایین شروع کرد به دست و پا زدن ...
منم همون طوری با پتو، پرتش کردم وسط برف ها ...
جیغ می زد و بالا و پایین می پرید ...
خنده شیطنت آمیزی زدم 😁و سریع یه مشت برف از روی زمین❄️ برداشتم ...
و قبل از اینکه به خودش بیاد پرت کردم سمتش ... خورد توی سرش ...
با عصبانیت داد زد ...
- مهران ...😠
و تا به خودش بیاد و بخواد چیز دیگه ای بگه ... گوله بعدی رفت سمتش ...
سومی رو در حالی که همچنان جیغ می کشید ... جاخالی داد ...
سعید با عصبانیت پنجره رو باز کرد ...
- دیوونه ها ... نمی گید مردم سر صبحی خوابن ...😠
گوله بعدی رو پرت کردم سمت سعید ... هر چند، حیف ... خورد توی پنجره ...
- مردم ... پاشو بیا بیرون برف بازی ... مغزت پوسید پای کتاب ...😜😁
الهام تا دید هواسم به سعید پرته ...
دوید سمت در ... منم بین زمین و آسمون گرفتمش ...
و دوباره انداختمش لای برف ها ... پتو از دستش در رفت و قل خورد اون وسط ...
بلند شد و با عصبانیت یه گوله برف برداشت ... و پرت کرد سمتم ...
تیرم درست خورده بود وسط هدف ... الهام وارد بازی و برنامه من شده بود ...
جنگ در دو جبهه شروع شد ...
تو اون حیاط کوچیک ... گوله های برفی مدام بین دو طرف، رد و بدل می شد ...
تا اینکه بالاخره عضو سوم هم وارد حیاط شد ...
برعکس ما دو تا ... که بدون کاپشن و دست و کلاه ... و حتی کفش ... وسط برف ها بالا و پایین می پریدیم ...
سومین طرف جنگی، تا دندان، خودش رو پوشونده بود ...😄
از طرف عضو بزرگ تر اعلان جنگ شد ... من و الهام، یه طرف... سعید طرف دیگه ...
ماموریت: تسخیر کاپشن و دستکش سعید ... و در آوردن چکمه هاش ...
.
ادامه دارد...
🌸نويسنده:سيدطاها ایمانی🌺
🇮🇷 @AXNEVESHTESIYASI
هدایت شده از عکسنوشته فرهنگ و حجاب
امام صادق علیه السلام :
زمانی که حضرت قیام می کنند، سرزمینی باقی نمی ماند جز اینکه ندای شهادتین لا اله الا الله محمد رسول الله صلی الله و علیه و آله ، از آن برخواهد خواست
بحارالانوار، ج ۵۲ ، ص ۲۴
#سلام_امام_مهربانم
🌸 @AXNEVESHTEHEJAB
هدایت شده از 🌷عکسنوشته شهدا 🌷
🌹ختم #صلوات به نیت
🌹شهید محمد حسین عطری
🌷 @AXNEVESHTESHOHADA
#اختصاصی_عکسنوشته_شهدا
هدایت شده از 🌷عکسنوشته شهدا 🌷
🍃🌹بخش هایی از وصیتنامه شهید محمد حسین عطری :
«تفکر کردن بهتر از زیاد سخن گفتن است. زیرا تفکر، انسان را آگاهتر و زیاد سخن گفتن، انسان را دچار آفت زبان میکند که اعم است از دروغ و غیبت و ...
🍃🌹حیا داشتن مرد و زن نمیشناسد؛ چه در رفتار و چه در گفتار ..
ما نباید فکر کنیم چون مرد هستیم میتوانیم از هر گفتاری و یا از هر پوششی استفاده کنیم.
🍃🌹از نظر بنده جوان با حیا کسی است که بالاتر مچ دستش را نامحرم نبیند.
سفارش من به همسر و دخترم حفظ حجاب برتر است.
از همسر بزرگوارم میخواهم که فرزندانم را همچون من مطیع رهبر عزیزمان پرورش دهد؛ زیرا آقا مایه افتخار و مباهات ما مسلمانان و همه ی مظلومان عالم است.»🍃🌹
KayhanNews75979710412148535684254.pdf
حجم:
11.68M
بسم الله الرحمن الرحیم
تمام صفحات روزنامه کیهان
امروز سه شنبه ۸ مرداد ۹۸
اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم