#هم_اکنون
#دمشق_حرم_حضرت_زینب_(س)
#به_نیت_فرج_مهدی_فاطمه_(س)
میخوانیم
اَللّهُمَّ كُنْ لِوَلِيِّكَ الْحُجَّةِ بْنِ الْحَسَنِ
صَلَواتُكَ عَلَيْهِ وَعَلى آبائِهِ في هذِهِ
السّاعَةِ وَفي كُلِّ ساعَةٍ وَلِيّاًوَحافِظاً
وَقائِداًوَناصِراًوَدَليلاًوَعَيْناًحَتّى تُسْكِنَهُ
أَرْضَكَ طَوْعاً وَتُمَتِّعَهُ فيها طَويلاً
به امید روزی که همه خبرهای
جهان این باشد:
((مهدی فاطمه آمد))
🔴#توجه #توجه
🚩دوستان در روز تاسوعا و در روز عاشورا به نیت آرامش قلب مولامون صدقه دهید و صلوات بفرستید.
#اللهم_صل_علی_محمد_وآل_محمد
#ما_ملت_امام_حسینیم
اَللّهُــمَّ عــجّـــلْ لِــــوَلِیــِّکــــَ الْـفَــــــرَج
اللهم عجل فی فرج مولانا المنتقم بحق زینب(س)
#پویش_چله_قرائت_زیارت_عاشورا
2.55M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🎥 ای اهل حرم میر و علمدار نیامد!
#ما_ملت_امام_حسینیم
🇮🇷 @AXNEVESHTESIYASI
هدایت شده از عکسنوشته فرهنگ و حجاب
السلام علی الحسین و
علی علی بن الحسین و
علی اولاد الحسین و
علی اصحاب الحسین علیه السلام
#اللهم_عجل_لولیک_الفرج
#سلام_امام_مهربانم
#ما_ملت_شهادتیم
🏴@AXNEVESHTEHEJAB
هدایت شده از 🌷عکسنوشته شهدا 🌷
ختم صلوات امروز به نیت
#شهید_مسعود_عسکری
🌺 سهم هر بزرگوار 5صلوات 🌺
🌷 @AXNEVESHTESHOHADA
#اختصاصی_عکسنوشته_شهدا
هدایت شده از 🌷عکسنوشته شهدا 🌷
به روایت مادر شهید
🍃🌹مسعود از کودکی در یک کلام زبل خان بود. در کارهای منزل کمک میکرد. از همان کودکی اگر مهمان داشتیم، تمام کارهای پذیرایی با پسرها بود. نه تنها در منزل خود، بلکه در مهمانیها هم کمک میکرد. مسعود ارادت ویژهای به حضرت آقا داشت. وی بسیار با بصیرت بود و اتفاقات پیرامون خود را رصد میکرد. فرزندم در تمام مسایل آگاهی داشت.
🍃🌹 مسعود علاقهمند بود که در تمام حرفهها مهارت کسب کند. به خاطر دارم یک مرتبه گوشی تلفن همراه خود را درحالیکه تازه خریده بود، با نصف قیمت به فروش رساند تا هزینه لازم جهت آموزش سقوط آزاد را فراهم کند. با اینکه درآمد داشت، اما اگر برای مهارتی، نیاز مالی داشت؛ به راحتی از داشتههای خود میگذشت تا آن مهارت را بیآموزد
🍃🌹 پیش از آنکه مسعود به سن تکلیف برسد، روزه میگرفت. از زمانیکه بچهها روزه میگرفتند، شبها را بیدار میماندم تا برای سحری غذای تازه داشته باشیم. پسرم اکثر شبهای ماه مبارک رمضان را در مسجد ارگ تهران سپری میکرد و اصرار داشت که من هم بروم. میگفتم، «مسعود جان من با وضعیت جسمی و کمردرد نمیتوانم بیآیم.»، اما بهانه بود، میخواستم در خانه بمانم تا سحری آماده کنم. مسعود میگفت، «مامان صندلی تهیه میکنم تا تکیه بدهید، شما فقط بیا.» هیچگاه نشد که همراه وی بروم؛ و حالا اجابت این دعوت تبدیل به یک حسرت بزرگ در زندگی من شده است.
🍃🌹مادر شهید عسگری بیان کرد: معمولا مسعود هر مراسمی که میرفت به من اصرار میکرد که همراه وی بروم. بسیار مسیولیت پذیر بود. اگر شبهای محرم یا ... مراسمی میرفتم، میگفت، «مادر نگران نباش، من میآیم دنبالتان؛ شما هرکجا دوست دارید، بروید.»