eitaa logo
🇮🇷 عکس‌نوشتہ‌سیاسی 🇮🇷
5.9هزار دنبال‌کننده
44.4هزار عکس
13.9هزار ویدیو
363 فایل
🏴 السلام علیک یا أباعبدالله الحسین 🏴 ارتباط با ما @KavoshGar12
مشاهده در ایتا
دانلود
هدایت شده از 🌷عکسنوشته شهدا 🌷
🌹🍃جمعه ها در اختیار خانواده هستم ... 🌺 روزهای جمعه می گفت: امروز می‌خوام یه کار خیر براتون انجام بدم؛ هم برای شما، هم برای خدا... ❤️🍃وضو می گرفت و می رفت توی آشپزخانه. هرچه می‌گفتم: نکنید این کار رو من ناراحت می‌شم، باعث شرمندگی منه...گوش نمی‌کرد، در راه می بست و آشپزخانه را می شست. 👤راوی: همسر شهید صیاد شیرازی 📚 یادگاران/ صفحه ۷۲ 🌹 @AXNEVESHTESHOHADA
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🍃 *﷽ 🍃 بی عشق مٙهدی در دلم لطف و صفا نیست لایق به خاک است آن دلی که مبتلا نیست هر روز باید از فراقش ناله سر داد مٙهدی فقط آقای روز جمعه ها نیست اللّهُمّ عَجّلْ لِوَلیّکَ الفَرج صبحت بخیر آقا🌸🍃 اللهــم عجــل لولیـک الفــرج 🌹🍃🌹🍃
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
هدایت شده از 🌷عکسنوشته شهدا 🌷
ختم صلوات امروز به نیت 🌺 سهم هر بزرگوار ۱۰صلوات 🌺 🌷 @AXNEVESHTESHOHADA
هدایت شده از 🌷عکسنوشته شهدا 🌷
یک گلوله دو برادر را آسمانی کرد💔  عملیات کربلای۵ خیلی طولانی بود. در اثنای عملیات فرصتی پیش آمد و جعفر و ناصر تصمیم گرفتند به مرخصی بروند. بعد از سه روز به عملیات کربلای ۵ و مرحله سومش بازگشتند. گردان ما که حمزه سیدالشهدا(ع) بود، رفت خط سوم شلمچه و بچه‌های گردان ویژه شهدا هم به خط آمدند. ناصر و جعفر در جنگ با هم رقابت می‌کردند. برادرم جعفر به شوخی می‌گفت تجربه جنگی من بالاتر است و با هم کل کل می‌کردند.  یادم است ناصر به جعفر گفت بند حمایلم را کیپ کن. جعفر هم گفت یک نظامی باتجربه که بند حمایلش را نمی‌دهد دیگری کیپ کند. بعد از کمی گفت و گو بلند شدند بروند و آخرین صحنه‌ای که از آنها به یاد دارم، این است که به علامت خداحافظی دست‌شان را تکان دادند و از من خداحافظی کردند. روز بعد دوباره آتش عملیات شدت گرفت. انفجارها خیلی سخت بود. طوری که چند دقیقه اول تلفات داشتیم و بعد از مدتی معاون گردان اکبر خورنده گفت بچه‌ها آماده باشید. ما هم آماده شدیم و رفتیم منطقه عملیاتی. همین طور جنازه‌ بود که روی زمین افتاده بود. دوست نداشتم این صحنه‌ها را ببینم. اما باید دنبال برادرانم می‌گشتم. هر شهیدی را که می‌دیدم یاد حضرت زینب(س) می‌افتادم. داخل سنگر شدم و نماز خواندم. آن موقع ۱۸ سالم بود. یکی از بچه‌ها آمد و گفت نادر لباست را جمع کن برو خانه. علتش را پرسیدم که گفت برادرت ناصر مجروح شده و باید برگردی. گفتم خانه نمی‌روم. اما فرمانده اصرار کرد. وقتی باز هم مخالفت کردم، یک نفر گفت جعفر شهید شده است. خبر شهادت جعفر را که شنیدم خیلی گریه کردم. همه آمدند دلداری‌ام دادند. داخل سنگر داشتم گریه می‌کردم که یکدفعه شنیدم از بیرون صدایم می‌زنند. به نظرم رسید پیکر جعفر را آورده‌‌اند. رفتم و دیدم تویوتایی ایستاده است. غلام اوصیا از بچه‌های گردان به من گفت: نیا! برادر تو داخل تویوتا نیست. با حرفش بیشتر شک کردم و دیدم بالای  تویوتا یک پتو روی جنازه‌ای است. جنازه سمت چپی را کنار زدم. دیدم جعفر است که پهلوی راستش مورد اصابت قرار گرفته و به شهادت رسیده است. ۱۰ دقیقه بالای سر شهیدم گریه کردم. هنوز بدنش گرم بود.
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
4.73M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🎥 تعویض لامپ سوخته ویلای ۱۸۰۳ متری وزیر سابق از جیب بیت‌المال! 🔹فضلی، معاون ارتباطات معاونت حقوقی ریاست‌جمهوری: چون آنها اجازه قانونی برای اجاره نداشتند، تحت عنوان اجاره داده نمی‌شده. تحت عنوان یک ملکی بوده که در اختیار وزارت‌خانه است و تجهیزاتش باید صورت بگیرد. 🔹بعضی‌ها برایشان سخت است خودروهایی که تیم حفاظت‌شان در اختیار دارند را تحویل بدهند. 🇮🇷 @AXNEVESHTESIYASI
🔰رسیدن به چشم انداز 📌یک مسئله دیگر، مسئله ی رسیدن به چشم انداز است، چشم اندازی که هدف گذاری شده است، یک سند بالا دستی است، باید ما این را حتما رعایت کنیم. بدون جهاد اقتصادی، به چشم انداز نخواهیم رسید. 🗓 بیانات مقام معظم رهبری ۱۳۹۰/۰۶/۰۶