آقای ظریف گفته به اختلافات داخلی آمریکا دل نبندیم.
میشه اشون توضیح بده مخاطب این حرفش کیه غیر از خودش، رییسش و معاوناش.
چه کسی بود با کری دیدار کرد و گفت صبر کنید بعد انتخابات کنگره، همه چی درست میشه؟
کشور رو با تحلیلای نادرستشون به دردسر انداختن، حالا به بقیه میگن دل نبندن!
*فرشاد مهدی پور*
🇮🇷 @AXNEVESHTESIYASI
🔹 افزایش ۱۵ درصدی محتوای رقص در اینستاگرام در کمتر از یکسال! / ایسپا
🔺 مسؤولان باید امروز فکری به حال این شیوه تازه تبلیغی خوانندگان بکنند.
🇮🇷 @AXNEVESHTESIYASI
🔻اسدالله عسگراولادی: من با ٦٤سال سابقه در امر تجارت، براى اولین بار است که حدود دو ماه بیکار هستم.
صادرات حوزه مهمى است اما بهار سختى براى صادرات در پیش داریم که اگر جلوى آن را نگیریم صادرات به طور کامل صفر مى شود.
〰〰〰〰
✍ یعنی اینکه:سیاستهای اقتصادی لیبرالهای کدخداپرست. کشورمان را از تولید کننده به سوی وارد کنندگی و وابستگی مطلق میکشاند، یعنی: بیکاری بیشتر، کاهش تولید ناخالص ملی ،اقتصاد فروپاشیده ،نارضایتی عمومی😞
🇮🇷 @AXNEVESHTESYIASI
هدایت شده از اطلاع رسانی ایتا
📢 اطلاعیه مهم
🔹به اطلاع کاربران گرامی میرساند نسخه غیررسمی ایتا که به تازگی در فروشگاه گوگل پلی منتشر شده است به هیچ وجه مورد تایید این شرکت نیست
🔸از کاربرانی که از این نسخه استفاده میکنند درخواست میشود برنامه مزبور را حذف نموده و نسخه اصلی برنامه را از یکی از منابع زیر دریافت کنند
🔹تنها منبع رسمی انتشار برنامه ایتا وبسایت https://eitaa.com و نیز فروشگاههای اندرویدی کافه بازار، مایکت، ایران اپس، کندو و چارخونه میباشد
⚠️ از آنجا که ممکن است برنامههای ارائه شده در سایر منابع [حتی گوگل پلی] حاوی بدافزار باشند، از عموم کاربران درخواست میشود این هشدار را جدی تلقی کنند
•┈••✾••┈•
🔰کانال رسمی اطلاعرسانی ایتا:
https://eitaa.com/eitaa
🏴 حضرت آیت الله خامنهای در پیامی حادثه تلخ سقوط هواپیمای حامل کارکنان نیروی هوایی ارتش را تسلیت گفتند.
📝 متن پیام رهبر انقلاب اسلامی به این شرح است:
◾ بسم الله الرحمن الرحیم
حادثهی تلخ و تأسفبار سقوط هواپیمای حامل کارکنان خدوم نیروی هوایی ارتش جمهوری اسلامی ایران و جانباختن آن عزیزان و دیگر سرنشینان آن پرواز را با تأثر و اندوه و همدردی، به خانوادههای داغدیده و به خانوادهی بزرگ ارتش و نیروی هوایی تسلیت میگویم و صبر جمیل برای بازماندگان و رحمت و مغفرت برای درگذشتگان مسألت میکنم. لازم است مسئولان ذیربط با برررسی کامل این حادثهی اندوهبار، نقاط ضعف و خلأها و خطاهای احتمالی را شناسایی و پیگیری کنند.
سیّدعلی خامنهای
۲۵ دی ۱۳۹۷
💻 @Khamenei_ir
🔴ماهواره ای که پرتابش ناموفق بود اما بازهم خشم صهیونیست ها را برانگیخت
⬅️ باورتان نمیشود به عصبانیت صهیونیستها نگاه کنید
🔹 ماجرای دزدیدن ماهواره ایرانی توسط اروپاییها برای ممانعت از پیشرفت ایران/ دولت به تعلیق صنعت فضایی کشور پایان داد
ایران نهمین قدرت مستقل فضایی در دنیا....
🔸گزارش کامل:
📎 rajanews.com/node/304075
🇮🇷 @AXNEVESHTESIYASI
♦️موتور برقی ۸ هزار وات کاملا ایرانی تولید شد
🔹محققان ایرانی موفق به تولید نوعی موتور ۸ هزار وات شدند که کیفیت آن از موتورهای وارداتی بالاتر است و میتواند با سرعت ۱۶۰ کیلومتر در ساعت حرکت کند.
🔹بر روی این موتور پیشرفتهترین باطری موجود در بازار به کار رفته است و با یکبار شارژ دو و نیم ساعته، ۱۲۰ کیلومتر مسافت را طی میکند و نیاز به زنجیر و سیستم انتقال قدرت ندارد./فارس
🇮🇷 @AXNEVESHTESIYASI
هدایت شده از دلنوشته های یک طلبه
بسم الله الرحمن الرحیم
⛔️پسر نوح⛔️
✍ نویسنده: محمد رضا حدادپور جهرمی
«فصل اول»
قسمت: چهارم
قم – بعد از هیئت – تو ماشین
سید رضا که غافلگیر شده بود، وقتی با دستم به طرف بیرون راهنماییش کردم، هیچ حساسیتی به خرج نداد و اومد بیرون. در ماشین را باز کردم و نشستیم تو ماشین.
بهش گفتم: حاج آقا با خانواده هستید؟
با یه کم حالت نگرانی پرسید: مگه اونا هم باید بیان؟!
گفتم: کجا؟
گفت: با ما دیگه! با اونا چیکار دارین؟!
یه لبخند زدم و گفتم: آهان! فکر کنم سوتفاهم شده. قرار نیست جای خاصی بریم. میتونیم خانوادتون اگه همراهتون هستند برسونیم منزل و خودمون دقایقی تو ماشین با هم حرف بزنیم.
گفت: ینی ما امشب جایی نمیریم؟
بازم لبخند زدم و گفتم: نه آقا سید. خیالتون راحت. همین جا گپ میزنیم.
خیالش راحت شد و گوشیشو آورد بیرون و تماس گرفت و گفت که تو فلان ماشین کوچه بغلی نشسته و بیان سوار شن تا با هم بریم.
که دیدم دو تا خانم و یه دختر بچه اومدن و سوار شدند. خانما و حتی دختر بچه خردسالی که باهاشون بود چادری و حتی با پوشیه بودند. من به رسم ادب سلام کردم و جواب شنیدم.
حرکت کردیم. حدودا نیم ساعت تو راه بودیم اما حتی صدای نفس کسی درنمیومد چه برسه که کسی بخواد با کسی صحبت کنه. حسابی جوّ سنگین بود.
خونشون اواخر چارمردون بود. شاید سه چهار تا کوچه با دفتر اون حاج آقاهه که دو سه روز قبلش رفته بودم فاصله داشت. خانما و بچه خدافظی کردند و پیاده شدند.
من موندم با آسید رضا !
گفتم: خب حاج آقا ! حالتون چطوره؟
گفت: الحمدلله! کاش زود میرفتیم سر اصل ماجرا. دیر وقته.
گفتم: چشم. حق با شماست. اما اولش باید اعتراف کنم که شما از معدود افرادی هستید که تونستید اشک منو توی روضه و سینه زنی دربیارید. میدونم شاید از تمجید خوشتون نیاد اما نقاط نورانی شخصیت افراد را باید گفت.
یه نفس عمیق و راحتی کشید و گفت: کار من نیست. کار خود امام حسینه. بعضی وقتا خودمم احساس میکنم یه کسی دیگه داره حرف میزنه و برای مردم میخونه اما مردم از گلو و سینه من میشنون.
گفتم: بالاخره تا کسی متصل نباشه و ذره ای از نمک روضه بهش نرسیده باشه، محاله بتونه اینجوری مردمو تحت تاثیر قرار بده. قدر این نمکو بدونید. شما حالا حالاها باید بخونید و دست چارتا جوون بگیرید و چراغ روضه روشن نگه دارین.
گفت: خواهش میکنم. منم گیرم. منم مشکلات زیادی دارم. بعضی وقتا برای فرار از مشکلاتم میام اما در مجلس که میرسم، وقتی حسّ حضور حضر ت زهرا را دم مجلس پیدا میکنم، همه چی یادم میره. بگذریم.
گفتم: بگذریم. خیره ان شاءالله. حقیقتشو بخواید ما فقط مامور به این نیستیم که بخوایم اجازه بدیم مردم مخصوصا بچه های ارزشیمون توی هچل و مشکل بیفتند و بعدش بریم واسه مچ گیری! اگه واقعا و راست و حسینیش بخوایم عمل کنیم، باید پیشگیری هم کنیم و نذاریم کار به جاهای باریک بکشه و پرونده کسی سنگین تر بشه.
ببین آسید رضا جان! من و شما خیلی اختلاف سنی نداریم و بچه های یک نسل محسوب میشیم اما قبول کن که اشراف من و همکارام به مسائل دور و برمون و چیزایی که داره اتفاق میفته، خیلی بیشتر و عمیق تر از افراد عادی جامعه است. بالاخره طبیعی هم هست و ما هم ابزارشو داریم و هم خیلی چیزا که میتونیم چپ و راست و زیر و بم یه ماجرا را دربیاریم. قبول دارین؟
آسید رضا هم سری تکون داد و گفت: بله!
گفتم: حالا میخوام مثل یه داداش بهتون بگم که دیگه ماجرای پرونده شما از ضرب و شتم وسخنرانی های مثلا تند و شاکی خصوصی و این چیزا داره خارج میشه و بنظرمون داری وارد مراحلی میشی که اصلا به نفع خودت و جامعه مذهبی و کشور و انقلاب و این چیزا نیست.
به چشمام نگا کرد و گفت: مگه چیکار کردم؟! هیئت و سبک عزاداری خاص خودمون و لعن و سبّ چیکار کشور و انقلابتون داره؟
یه لبخند زدم و گفتم: آقا سید! عزیزدلم! قربون جدّت بشم! قرار نشد آدرس عوضی بریما. من الان گفتم بالاخره اخبار و ابزار ما چندان خطای فاحش نمیکنه و اصلا اگه قرار بود به خاطر این چیزا و لعن و سینه زنی شلاقی و لطمه و ... با شما برخورد بشه، کار من نبود و به قول خودت، به انقلابمون هم برنمیخورد! و کسان دیگه باید میومدن سراغ شما!
فورا گفت: پس چی؟ دیگه چه صفحه ای پشت سرم گذاشتند؟
گفتم: حالا عرض میکنم. شما جدیدا سبک ها و روضه های عربی و اشعاری که الان دارین بین گروه های مجازیتون بین مداحان و روضه خون های سراسر کشور پخش و تمرین میکنین، از سایت و شخص میگیرین؟
رنگ از چهرش پرید و گفت: ما فقط توی یه گروه ده دوازده نفری داریم تمرین میکنیم و کارای فرهنگی میکنیم! جرمه؟
گفتم: جرم نه! من گفتم جرمه؟
گفت: پس چی؟ داری میگی گروه مجازیمون و هک کردین و واسمون به پا گذاشتین! به چه جرمی؟
دیگه جدی تر شدم و با قیافه خیلی جدی بهش گفتم: اگه جرم محقق شده بود که الان اینجا نبودی!
سکوت کرد و فقط به چشمام نگا کرد. معلوم بود که حسابی جا خورده.