eitaa logo
🇮🇷 عکس‌نوشتہ‌سیاسی 🇮🇷
5.9هزار دنبال‌کننده
44.4هزار عکس
13.9هزار ویدیو
363 فایل
🏴 السلام علیک یا أباعبدالله الحسین 🏴 ارتباط با ما @KavoshGar12
مشاهده در ایتا
دانلود
🔴 دستاورد سفر روحانی به خوزستان نه پرداخت اعتبار ، نه افزایش امکانات و نه همدردی و همدلی برای عبور از بحران سیل بود رئیس جمهور یک نیش سیاسی زد و رفت ! #سیل_خوزستان #سیل_سیاسی_نیست ـــــــــــــــــ 🇮🇷 @AXNEVESHTESYIASI
🔴کاش سپاه به روی خودش نیاورد ــــــــــــــــ 🇮🇷 @AXNEVESHTESYIASI
♨️بازدید میدانی مسئولین از مناطق بحرانیِ سیل زده😂😂 🇮🇷 @AXNEVESHTESYIASI
3.35M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🔅ایستگاه دروغ دولت تدبیر وامید ❗️اصل خبر : ((تخریب جاده ها هیچ تاثیری نداشت را از زبان ساکنین آن منطقه ببینید و بشنوید!!)) #تلنگر #سیل_ #روحانی ــــــــــــــــ 🇮🇷 @AXNEVESHTESYIASI
♨️ هیچ چیز زیباتر از این نیست که با یارانم میتونم ۴ کیلو پیاز بخرم. 🇮🇷 @AXNEVESHTESYIASI
10.43M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🎥 کلیپ بسیار زیبا و شنیدنی 🎤 علـــــی فانـــــی 🎬 خورشیـــــد در قفس 💠 به مناسبت شهادت امام موسی کاظم(ع) #امام_کاظم 🇮🇷 @AXNEVESHTESYIASI
حجت الاسلام کاشانیKashani-09-roze EmamKazem(AS)-13950212-Thaqalain_IR_220417110358.mp3
زمان: حجم: 3.12M
🔊 سخنرانی کوتاه 📋 شباهت امام کاظم علیه السلام و حضرت زهرا سلام الله علیها (روضه) #حجت_الاسلام_کاشانی #امام_کاظم علیه السلام #صلوات 🇮🇷 @AXNEVESHTESYIASI
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🕯مشعل روشنگر... 🔰 رهبرانقلاب: شخصیت حضرت موسی‌بن‌جعفر(ع) در داخل زندان هم همان شخصیت مشعل روشنگری است که تمام اطراف خودش را روشن میکند، ببینید حق این است... 🏴 شهادت امام کاظم علیه‌السلام تسلیت باد. 🍂🍂🍂🍂 🇮🇷 @AXNEVESHTESYIASI
کسی که وزیر راهش بعد از حادثه قطار میگه مسافرا بیمه بودن * کسی که وزیر بهداشتش میگه خودت بمال * کسی که تو اوج تحریمها و گرونی دلار پاشد رفت توچال واسه اسکی * کسی که تو بدترین فشار معیشتی به مردم و سیل تو چندین استان پاشده رفته تفریح _ میگه مردم نپاشید!! 🇮🇷 @AXNEVESHTESYIASI
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🇮🇷 عکس‌نوشتہ‌سیاسی 🇮🇷
🔹 #او_را ...۱۱۳ لب هام رو به هم فشار دادم و قطرات اشک،دونه دونه از چشمام سرازیر شدن. با دل شکسته،ر
🔹 ...۱۱۴ چادر رو از سرم کشید و داد زد -این چیه؟؟ این نکبت چیه؟؟ این رو سر تو،رو سر بچه ی من چیکار میکنه؟؟ و هلم داد عقب. سعی میکردم اشکام رو کنترل کنم. اومد طرفم و بلندتر داد کشید -لالی یا کری؟؟ پلک محکمی زدم و نالیدم -بابا مگه چیکار کردم؟؟ مگه خلاف کردم؟ -خفه شو! خفه شو ترنم!خفه شو! دختره ی نمک به حروم،اینهمه خرجت کردم که پادوی آخوندا بشی؟؟ از عصبانیت قرمز شده بود، تند تند دور من راه میرفت و داد میزد. بغضم بهم اجازه ی حرف زدن نمیداد! -بی شرف برای چی با آبروی من بازی میکنی؟؟ یه ساله چه مرگت شده تو؟؟ هر روز یه گند جدید میزنی، هر روز یه غلط اضافی میکنی، آخه تو نون آخوندا رو خوردی یا ... با عصبانیت به سمتم حمله‌ور شد و صورتم رو به یه چک دیگه مهمون کرد و افتادم زمین. اونقدر دستش سنگین بود،که احساس گیجی میکردم. مامان جیغی کشید و اومد جلو اما بابا با تهدید،دورش کرد! دوباره از چادرم گرفت و بلندم کرد -مگه با تو نیستم؟؟ لکه ی ننگ!! کاش همون روز میمردی از دستت خلاص میشدم... با شنیدن این حرف با ناباوردی نگاهش کردم و دیگه نتونستم جلوی بغض تو گلوم رو بگیرم! مثل ابر بهار باریدم... به حال دل شکستم و به حال غرور خورد شدم! -خفه شو... برای چی داری گریه میکنی؟ ساکت شو،نمیخوام صدای عرعرتو بشنوم! چرا حرف نمیزنی؟ برای چی لچک سرت کردی؟ مامانت آخوند بوده یا بابات؟؟ نالیدم -چه ربطی به آخوندا داره؟؟ -عههه؟پس زبونم داری!! پس به کی مربوطه؟ باید از همون اول میفهمیدم یه الدنگ از حماقتت سوءاستفاده کرده و مغزتو پر کرده! -من با آخوندا کاری ندارم! من فقط حرف خدا رو گوش دادم.همین. از قهقهه ی عصبیش بیشتر ترسیدم. -چی چی؟؟یه بار دیگه تکرار کن!! خدا؟؟ آخه گوسفند تو میدونی خدا چیه!؟ تو تو این خونه حرفی از خدا شنیدی!؟ دختره ی ابله! کدوم خدا!؟ -همون خدایی که منو آفرید و خواست زندگیم اینجوری رقم بخوره! همون خدایی که شمارو آفرید و همه این امکانات رو بهتون داد. دوباره خندید -اهان!!اون خدا رو میگی؟؟ بلندتر خندید و یدفعه ساکت شد و با حرص نگاهم کرد -پس بین من و مامانت و تمام این ثروت که قرار بود بعد از من به تو برسه، با خدا یکی رو انتخاب کن!! اگر ما رو انتخاب کردی،همه چی مثل قبل میشه و همه اینا رو یادمون میره، ولی اگر خدا رو انتخاب کردی،هم دور ما رو خط میکشی،هم دور ثروت مارو. چون یه قرون هم دیگه بهت نمیدم و از ارث هم محرومت میکنم! برو گمشو تو اتاقت و قشنگ فکر کن! هلم داد سمت پله ها و داد زد "برو تو اتاقت" خسته و داغون به اتاقم رفتم و در رو بستم. و با گریه رو تختم افتادم. "محدثه افشاری"