🇮🇷 عکسنوشتہسیاسی 🇮🇷
🔹 #او_را ...۱۱۶ بیمارستان رو گذاشته بودم روی سرم. هر دکتر و پرستاری رو که میدیدم یقش رو میگرفتم و ف
🔹 #او_را ...۱۱۷
صبح با آلارم گوشی از خواب بیدار شدم.
قلب عزادارم کمی آروم تر شده بود.
باید میرفتم دانشگاه.
تصمیم سختی بود اما احساسم میگفت به همه سختیاش میارزه!
با تمام وجود احساس میکردم نیاز دارم که سجاد باشه.
دلم براش لک زده بود...
روسری هایی که زهرا برام خریده بود رو آوردم و یکیشون که زمینه ی مشکی و خال های ریز سفید داشت،برداشتم.
کلی جلوی آینه با خودم درگیر بودم تا تونستم مثل زهرا ببندمش.
چادرم رو سر کردم و از اتاق خارج شدم.
بابا و مامان مشغول خوردن صبحانه بودن.
سعی کردم به طرفشون نگاه نکنم،
وسایل شخصیم رو از ماشین برداشتم و بردم تو اتاق و برگشتم تو حال.
بابا با اخم به خوردنش ادامه میداد و مامان با نگرانی نگاهم میکرد.
سلام دادم و سوییچ رو گذاشتم رو میز.
خواستم برم که با صدای بابا میخکوب شدم!
-کارت های بانکی!؟؟
پلک زدم و برگشتم طرفشون،
کارت ها رو از کیفم دراوردم و گذاشتم کنار سوییچ.
-از این ببعد فقط میتونی تو اون اتاق بخوابی!
همین.
و سعی کن جوری بری و بیای که چشمم بهت نیفته!
چشمی گفتم و به چهره ی نگران مامان لبخند اطمینان بخشی زدم و از خونه بیرون رفتم!
دیگه هیچی نداشتم.
قلبم تو سینم وول وول میخورد اما سعی میکردم به نگرانیهاش محل نذارم.
زیرلب با خدا صحبت میکردم تا کمی آروم بشم.
کیفم رو گشتم و با دیدن دو تا تراول پنجاهی،خوشحال شدم.
برای بار اول سوار تاکسی شدم و به دانشگاه رفتم!
وسط یکی از کلاس ها گوشیم زنگ خورد،
زهرا بود!
قطع کردم و بعد از کلاس خودم باهاش تماس گرفتم.
-چه خبرا عروس خانوم؟
کی پس بیام نیناشناش؟؟
-ان شاءالله آخر همین هفته عقدمونه...
تو چه خبر؟
تصمیمت رو گرفتی؟
-فکرکنم باید دنبال کار باشم زهرا!
با صدهزار تومن چندروز بیشتر دووم نمیارم!
-واقعا؟؟یعنی بهشون گفتی....
-آره واقعا!
بابای من پولداره ولی خدا از اون پولدار تره!
خخخخخ...
-دیوونه!
-نمیدونم قراره چی بشه زهرا!
واقعا دیگه جز خدا کسی رو ندارم!
هیچ کسو....
و تو دلم گفتم "کاش سجاد رو داشتم!"
قرار شد زهرا دو ساعت دیگه جلوی دانشگاه بیاد دنبالم!
با صدای اذان،رفتم سمت نمازخونه.
"محدثه افشاری"
🇮🇷 عکسنوشتہسیاسی 🇮🇷
🔹 #او_را ...۱۱۷ صبح با آلارم گوشی از خواب بیدار شدم. قلب عزادارم کمی آروم تر شده بود. باید میرفتم د
🔹 #او_را ...۱۱۸
این بار همه چی برعکس شده بود!
زهرا با ماشین اومده بود دنبال من!
-خوشحالم برات ترنم.
برای اینکه پا پس نکشیدی!
-راست میگفتی زهرا...
بعد از توبه،تازه امتحانهای خدا شروع میشه!
تازه سخت میشه،ولی همین که میدونی خدا رو داری و اون مواظبته،
قوت قلبه!
هیچکس نتونست به مرجان کمک کنه زهرا!
وقتی آدما اینقدر ناتوانن،چرا باید خودم رو معطل خواسته هاشون کنم.
بعد از چندلحظه مکث پرسیدم
-راستی تو مگه ماشین داشتی؟؟
-بله که دارم.چیه به قیافم نمیخوره؟؟
-آخه همیشه مترو سواری!!
-آره خب،راستش من یکم تنبلم.برای زدن تنبلیم چندماهی میشه که خیلی با ماشین بیرون نمیرم!
-هه...پس شما مذهبیهام از این تمایلات سطحیا دارین!!
نمیدونستم کجا میره!
تو سکوت به خیابون ها نگاه میکردم.
دلم آروم نبود...
نمیدونستم چمه!
-ترنم؟؟
با صدای زهرا به خودم اومدم!
-چیزی شده؟چرا اینقدر ساکتی؟؟
-نه.نمیدونم!
زهرا؟
-جان دلم؟
-بنظرت عشق،لذت سطحیه؟؟
-تا عشق به چی باشه!!
-چه عشقی سطحی نیست؟
-خب عشق به خدا و هرعشقی که در راستای اون باشه.
چیشده؟؟خبریه؟؟
عشق عشق میکنی!
-زهرا؟
اگر عشق،بخاطر خدا نباشه،باید ازش گذشت؟؟
-خب تو که بهتر میدونی،هرچی که بخاطر خدا نباشه،
آخر و عاقبتش جالب نیست!
-پس باید گذشت!
-ترنم؟؟مشکوک میزنیا!
نمیگی چیشده!؟
اینقدر دلم گرفته بود که حال جواب دادن به سوال زهرا رو نداشتم.
بغضم رو قورت دادم و به سجاد فکر کردم...
-دیگه خبری نیست!
حالا دیگه میخوام بگذرم!
من از همه چی بخاطر خدا گذشتم،
بجز یهچیز...
میخوام حالا از اونم بگذرم!
چشمم تارمیدید!
پلک زدم و اولین قطره ی اشکم مهمون روسری جدیدم شد...
ادامه دادم،
-یه جمله ای چندوقت پیش دیدم،
بنظرم خیلی قشنگ بود.
نوشته بود
"همیشه گذشتن،مقدمه ی رسیدن است...!"
-چه جمله ی قشنگی!کجا دیدیش؟
-تو یه دفترچه...
و دومین قطره ی اشکم هم ،به قطره ی اول،ملحق شد!
-میخوام برسم زهرا!
میخوام بگذرم که برسم!
من همه عشق های زمینی رو تجربه کردم.
هیچکدوم به قشنگی این عشق آسمونی نبودن!
من نمیتونم به این یه ذره ای که چشیدم قانع بشم!
من میخوام مال خدا بشم...
میخوام لمسش کنم با تمام وجود!
باید تو حال من باشی تا بفهمی حال تشنه ای رو که به آب رسیده،اما حالا قطره قطره داره از اون آب میخوره!
من میخوام این جام رو سر بکشم...
من میخوام مست خودش بشم!
ولی این مورد آخر یکم برام سخته!
-یادته گفتم هروقت کارت گیر کرد،دست به دامن شهدا شو!؟
یکدفعه مثل فنر از جا پریدم!
شهدا...شهید...
-زهرا میشه بری بهشت زهرا؟؟
-چرا اونجا؟؟
-مگه نگفتی دست به دامن شهدا بشم؟
برو اونجا!
-خب میرم معراج!
-نه،خواهش میکنم.
برو بهشت زهرا...
باید دست به دامن باباش میشدم!
یاد روزی افتادم که اونجا نشسته بود و گریه میکرد...
اگر میتونست گره پسرش رو باز کنه،
پس میتونست گره دل من به پسرش رو هم باز کنه!
قطعه و ردیفش رو هنوز یادم بود!
از زهرا خواستم تو ماشین بشینه.
نیاز به خلوت داشتم.
از دور که چشمم به پرچم سبز "یا اباالفضل العباس(ع)" افتاد،چشمم شروع به باریدن کرد...
از همونجا شروع به حرف زدن کردم!
"دفعه ی پیش که اومدم اینجا،
دیدم چجوری پسرت رو آروم کردی!
اومدم منم آروم کنی!
میگن شهدا زنده ان!
میگن شما حاجت میدین...
دلم گیر کرده به پسرت،نمیذاره پرواز کنم!
نمیذاره رها شم...
چندماهه که نیست اما فکر و ذکرم شده سجاد!
یا بهم برسونش یا راحتم کن..."
رسیدم بالای سر مزارش!
خودم رو روی سنگش انداختم و گریه کردم...
"برام پدری کن...
دلم داره تیکه تیکه میشه!
چرا یهو گذاشت و رفت؟
چرا از من گذشت؟"
یکم که حالم بهتر شد، بلند شدم و اشکام رو پاک کردم.
تازه نگاهم افتاد به نوشته های روی سنگ...
دلم هری ریخت!
سر تا پای سنگ جدید رو نگاه کردم!
"همیشه گذشتن،مقدمه ی رسیدن است...
مقدمه ی او را یافتن،
او را چشیدن،
او را...."
مزار شهیدان
صادق صبوری
و
سجاد صبوری!!
#پایان_جلد_اول
"محدثه افشاری"
🇮🇷 @AXNEVESHTESIYASI
ختم صلوات امروز به نیت :
🌷شهیدی که عاشورا متولد شد و اربعین به شهادت رسید #مهدی_خندان
🌻 ولادت: تیرماه ۱۳۴۰
🍂 شهادت: ۶۲/۹/۲۸
🕊محل شهادت : منطقه پنجوین
🍁 نحوه شهادت : در مرحله سوم عملیات والفجر۴، در ارتفاعات کانیمانگا، هنگام عبور از میدان مین و سیم خاردار، هدف اصابت گلوله تیربار دشمن قرار گرفت و آسمانی شد .
🌹 مسئولین یادشان باشد برای این انقلاب بهای سنگینی پرداخت کرده ایم.
🌺 سهم هر بزرگوار 5صلوات 🌺
🌼 هر روز مهمان یک شهید 👇
🇮🇷 @AXNEVESTESIYASI
#اختصاصی_عکسنوشته_سیاسی
🇮🇷 عکسنوشتہسیاسی 🇮🇷
ختم صلوات امروز به نیت : 🌷شهیدی که عاشورا متولد شد و اربعین به شهادت رسید #مهدی_خندان 🌻 ولادت: تیر
🍃🌹مهدی همزمان با شروع جنگ تحمیلی، به عنوان بسیجی، داوطلبانه به جبهههای جنگ شتافت و مدت شش ماه در جبهه غرب، در «سرپل ذهاب» به مقابله با دشمن بعثی پرداخت. پس از آن به عضویت سپاه پاسداران در آمد و مدت چهار ماه بهعنوان محافظ بیت امام خمینی(ره) به خدمت مشغول شد .
شهید خندان خرداد سال ۱۳۶۱ همراه #حاج_احمد_متوسلیان و دیگر رزمندگان به لبنان اعزام شد و حدود چهار ماه در آنجا به فعالیت ضد صهیونیستی پرداخت .
🍃🌹به پرداخت خمس و زکات اهميت زيادی قائل بودند و همچنين ايشان قاری قرآن و مداح اهل بيت(علیه السلام) بود .
🍃🌹هيچ وقت خانواده را از فعاليتهای سياسی، اجتماعی خويش مطلع نمی کرد .
🍃🌹علاقه وافری به مطالعه کتب مذهبی از جمله نهج البلاغه و کتب شهيد مطهری را داشت .
ايشان مداح اهل بيت به خصوص سالار شهيدان حسين بن علی(علیه السلام) بود .
🍃🌹به يتیمان اهميت زيادی ميداد و بی نهايت خوش رو، خوش خلق، با گذشت، مهربان، خير و دلسوز، دلاور با ايمان و صبور بود .
🍃🌹 فرازهایی از وصیت نامه شهید ⬇️
🌷قطره باشيد در سيل خروشان و شفاف انقلاب اسلامی و نه ريزه سنگ سردرگم و خاروخس شناور . خمينی حجت و دست هدايت خداست، پس وای بر ما اگر اطاعتش نکنيم .
🌷شما باید شمع باشید، بسوزید و دیگران از روشنی شما استفاده کنند و به قول امام عزیز نگویید انقلاب برای ما چه کرده، شما برای انقلاب چه کردهاید؟
🇮🇷 @AXNEVESHTESIYASI
#اختصاصی_عکسنوشته_سیاسی
⛔️ماجرای کشتار ایرانیان توسط یهودیان در روز 13 بدر چیست؟
💥جشن پوریم؛ رقص #یهود در هولوکاست ایرانیان
✅جشن «پوریم» یکی از سنتهای قدیمی قوم یهود است که پس از تشکیل رژیم جعلی اسرائیل، رنگ و بوی متفاوتی به خود گرفته است. این باصطلاح جشن که همزمان با 13فروردین (در تقویم عبری 14 آدار) برگزار میشود، در حقیقت جشن و پایکوبی بر خون دهها هزار نفر از مردم #ایران است که با توطئه و دسیسه دو یهودی نفوذی در دربار #خشایارشا، کشته شدند.😓
✅اگرچه تصور برخی بر آن است که این داستان، #افسانهای بیش نیست، بعضی دیگر از مورخان نیز آن را واقعیتی انکارناپذیر قلمداد کرده و سند آن را برگزاری جشن «پوریم» توسط یهودیان میدانند. یهودیان (خصوصا صهیونیستها) به این ماجرا اعتقاد کامل دارند و هر ساله جشن پوریم را به عنوان ⚡️نماد کشتار ایرانیان ⚡️ با آداب عجیب و دور از دین و عقل، همچون خوردن مشروب تا جایی که دیگر توان تشخیص مطلبی را نداشته باشند، خوردن خون یا مایعات و شیرینی هایی به رنگ آن و... گرامی می دارند!!😱😱😣
اما ماجرا چیست؟
🔸پس از استقرار یهودیان در ایران توسط #کوروش، یهودیان جهت کسب قدرت بتدریج در لایه های حکومتی #هخامنشیان نفوذ کردند.
در زمان خشایار شاه، یهودیان با فریب و نیرنگ، یک دختر یهودی به نام « اِستِر » را وارد حرم سرای شاه ایران می کنند.
🔸در یکی از مراسمهای شاهانه، خشایارشا به تحریک استر و برای سنجش اطاعت پذیری اش از شاه، از همسر خود؛ ملکه #وشتی 👑 درخواست می کند که خود را برهنه کرده و بر حاضران عرضه کند.😰 ملکه وشتی که بانوی عفیفی بود، از این کار اجتناب می کند و از دستور شاه برای نمایان کردن زیبایی هایش برای مهمانان خودداری کرده و به دست جلاد شاه کشته می شود.
#استر از این موقعیت استفاده میکند و خواسته شاه را انجام می دهد. شاه سست عنصر نیز وقتی زیبایی او را میبیند، شیفته او شده و او را به عنوان #ملکه تمام ایرانیان برمی گزیند، بدون آنکه بداند او #یهودی و خواهرزاده یا برادرزاده، "#مردخای" رهبر یهودیان ایران است.
#هامان، صدر اعظم خشایارشاه با درایت خود متوجه نفوذ یهودیان به دربار و توطئهچینیهای آنان میشود و به این دلیل مورد نفرت یهود قرار میگیرد.
🔸استر خشاریاشاه را با شراب بسیار مست میکند و در حال مستی در شب 13 فروردین از او حکمی میگیرد که اول، هامان اعدام شود، دوم، تمام قبایل منتسب به این فرد کشته شوند، سوم، یهودیان تا چند روز آزاد به انجام هر تعرضی در ایران هستند.
یهودیان در روز 13 فروردین، قتل عام بزرگی را در ایران به راه میاندازند و 77 هزار ایرانی از همان نیمه شب توسط یهودیان قتل عام می شوند. 15 قوم ایرانی در این روز از بین می رود. 😭😭 و دیگر ایرانیان، برای در امان ماندن جان خود، به کوه، دشت و صحرا فرار میکنند تا از تیغ کین یهودیها در امان باشند.✔️این اتفاق ناگوار در روز 13 فروردین رخ داده و شاید به همین دلیل از نظر ایرانیها، این روز #نحس است.
یهودیها در این روز، یک #هولوکاست وحشتناک ایرانی را به نمایش گذاشتند.
✅قساوت و کینهتوزی یهودیان در این قتل عام 👈بصراحت در کتاب استر (کتاب مقدس یهودیان) آمده:
«و یهودیان بر دشمنان خود پیروز شدند... همه مردم از یهودیان میترسیدند و جرأت نمیکردند در برابرشان بایستند. تمام حاکمان و استانداران، مقامات مملکتی و درباریان از ترس مردخای، به یهودیان کمک میکردند... به این ترتیب یهودیان به دشمنان خود حمله کردند و آنها را از دم شمشیر گذرانده، کشتند.... 10 پسر هامان بن همداتای، دشمن یهود، را کشتند... و [جسد] 10 پسر هامان را به دار آویختند... و سایر یهودیانی که در ولایتهای پادشاه بودند... 75 هزار نفر از مبغضان خویش را کشته بودند... در روز چهاردهم ماه آرامی یافتند و آن را روز بزم و شادمانی نگاه داشتند.»
✅ عمق خوشحالی یهودیان از این جنایات تا جایی است که هرساله یهودیان این روز را با عنوان #عید پوریم بخاطر کشتن ایرانیان جشن می گیرند و نفرت خودشان را از ایرانیان در این جشن نشان می دهند.
✅نکته جالب ماجرا اینست که یهودیان که 75 هزار ایرانی را طبق کتاب مقدس خودشان👌کشته اند، با #وقاحت تلاش می کنند خود را که دستشان آلوده به خون هزاران ایرانی است مظلوم جا بزنند. آنها چنین بیان می کنند که ایرانی ها قصد !! داشتند ما را بکشند و ما از خود دفاع کردیم!!😳 وقاحت تا کجا؟؟ هزاران نفر را کشته اند و همچنان خود را که #ظالم ترین شقی ها هستند به جای #مظلوم ! جا می زنند.😡
نتانیاهو نخست وزیر رژیم صهیونیستی با اهدای کتاب استر، به باراک اوباما می گوید: «ایرانیها، آن زمان هم میخواستند ما را نابود کنند.»😳😐😄
✅ اساس رژیم صهیونیستی بر همین وقاحت ها و #مظلوم نمایی های دروغین استوار است...
🇮🇷 @AXNEVESHTESIYASI
#فوری
صدور فرمان تخلیه فوری تمامی روستاهای حاشیه کرخه (بخش مرکزی) در دشت آزادگان
🔸 فرماندار دشت آزادگان نسبت به تخلیه فوری ساکنین و احشام تمامی روستاهای حاشیه رودخانه کرخه (بخش مرکزی) اخطاریه صادر کرد.
#اطلاع_رسانی_کنید
✅ شما هم #بدون_سانسوری شوید 👇
http://eitaa.com/joinchat/404946944Ceab6f2b794