eitaa logo
🇮🇷 عکس‌نوشتہ‌سیاسی 🇮🇷
5.9هزار دنبال‌کننده
44.3هزار عکس
13.9هزار ویدیو
362 فایل
🏴 السلام علیک یا أباعبدالله الحسین 🏴 ارتباط با ما @KavoshGar12
مشاهده در ایتا
دانلود
#جهـاد در راهِ #خدا خستگـی ندارد... و این را از #لبخندت می‌توان فهمیـد ... #شهید_محمدرضا_دهقان #صبحتون_شهدایی 🌹🍃🌹🍃 🇮🇷 @AXNEVESHTESIYASI
برداشتی ساده از : زمانی را که دشمن ازبالا و پایین بر شما وارد شد و چشمتان از شدّت وحشت خیره شده و جانهایتان به لب رسیده بود، و گمانهای بدی به خدا داشتید و این آزمایش خداست احزاب۱۰و۱۱ علیه السلام فرمودند: یعنی جز ،از کسی نترسی! تحف العقول ص ۴۶۹ 🇮🇷 @AXNEVESHTESIYASI
نوبت شماست! . سالهاست تمام وقت و انرژی صرف این شده که بیایم به یه عده مریض ثابت کنیم وجود داره! . کل انرژی مملکت رفته پای اینکه به یک عده آدم هایی که خودشون رو به نفهمی زدن بگیم چرا پیغمبر بعد پنجاه سالگی چند تا زن گرفت!؟ یا فهموندن به یه عده نفهم که حضرت نوح پنگوئن از کجا آورد سوار کشتیش کرد!؟ . یا فلانی که دست نجس رو تو فلان عکس بوسیده نخعی بوده نه ! یا مثلا جمله هزار دختر بر یک مرد حلال است جعلیه! . واقعا تاکِی قراره وقت و انرژیمون صرف اراجیف این جماعت شه؟ . همین الانش بعد ده سال دوباره دارن عکس دستبوسی نخعی از فرح پهلوی رو پخش میکنن و میگن جنتیه در حالی که این شبهه همون موقع جواب داده شد و اگه قرار بود بفهمن باید همون موقع میفهمیدن! اصلا چرا همیشه این ماییم که باید جواب آدم های نفهمی که نمیخوان واقعیت رو بفهمن بدیم؟ . الان نوبتی هم باشه نوبت جواب دادن و رفع شبهه از ماست! . چرا موقت برای عده ای که مثل مرغ و خروس و بدون هیچ قید و تعهد توی هم میلولن و فحشا و زِنا مرتکب میشن باید جای سوال باشه؟ . پس کِی قراره این قوم همیشه مدعی جواب بدن که چرا اینقدر دیر میکنن و زود از هم میگیرن با این که خیلی هاشون ندارن؟ . اصلا من شبهه دارم که چرا نود درصد این جماعت دستشون به دهنشون میرسه!؟از کجا آوردن؟! . من شبهه دارم که چرا محبوبیت تو بالا شهرا و مناطق نشین اینقدر کمه!؟ . اصلا اگه این بچه پولدارا حامی هان، پس گرسنه ها چراهنوز گرسنن؟ . شبهه دارم که چرا هر وقت جدید میشیم یا یه گند جدید رو میشه، یه و... رو میشه؟ . من شبهه دارم که و جلیلی و و ... که به قول شما دزدن چرا زندگی به مراتب سطح پایین تری ازبزرگان فکری شما دارن؟! . اصلا مگه نمیگین آفریقای گرسنگان جنسیه؟ پس چرا خودتون گرسنه جنسی ترین آدمای این مملکتید؟! . کِی قراره جواب این همه اسراف و بودنتون رو برای کشور بدید؟ . کِی قراره از ما رفع شبهه کنید که چرا و پاتایا تشریف میبرید وقتی این همه گرسنه داریم؟ . چرا هرچی مافیایی و بی کفایت هست که با رانت اسمش تو لیست وارد شده از شماها میگیره؟ اصلا من شبهه دارم که شکم سیرهای این مملکت چرا ناراضین؟ . 🇮🇷 @AXNEVESHTESIYASI
🇮🇷 عکس‌نوشتہ‌سیاسی 🇮🇷
#ختم_صلوات امروز به نیت : 🌷 شهید مدافع حرم #سعید_سامانلو 🍃ولادت: 60/10/1 🍂 شهادت: 1394/11/16 🍁 محل
🌹🍃 از زبان همسر شهید ⬇️ 🌷همسر شهیدم و بود. آقا سعید بود و حافظ چند جزء از قرآن و یک و قهاری بود که هر آنچه تجربه در این زمینه داشت را به بچه‌ها منتقل می‌کرد. 🌷 او به من و بچه‌ها و پدر و مادرش هم برای بود. هر وقت از او بخاطر خوبی‌هایش تشکر می‌کردم می‌گفت: « من بخاطر خدا این کار رو کردم که با خوشحال شدن تو یا بچه‌ها یا پدر و مادرم، خداوند متعال خوشحال شود...» از خصوصیات دیگر همسر شهیدم بود. همیشه افراد سعید را به عنوان یک فرد امین و راستگو می‌شناختند. در 10 سال زندگی با او حتی یک دروغ مصلحتی هم از زبانش نشنیدم. 🌷 شهید می‌گفت: «خدایا دوست دارم نحوه شهادت حضرت زهرا(س) را درک کنم» 🌷 آقا سعید مرد و مسلط به و متبحر قرآن بود. او آدم بود. وقتی جنگ سوریه پیش آمد، خودش را در قبال دفاع از مردم مظلوم مسئول می‌دانست. می‌گفت: « اهل بیت (ع) از ما هستن و ما اجازه نمی‌دیم کسی بهشون بی احترامی کنه... 🌷 آقا سعید در ماجرای سوریه رفتنش من را با حضرت زینب(س) روبرو کرد. می‌گفت: « تو از خاندان اهل بیت(ع) هستی، اگر من نرم سوریه، می‌خواهی با حضرت زهرا(س) چه بگویی؟ می‌خواهی بگی که من نذاشتم شوهرم برای کمک به دخترت برود؟!» 🌷وقتی با ایشان ازدواج کردم، یک سری فایل به من در کامپیوترش نشان داد که صحبت‌های را به انگلیسی ترجمه کرده بود. هر وقت قرار بود مقاله‌ای یا مطلبی در کلاسش خوانده شود او این ترجمه‌ها را می‌خواند. بعضی وقت‌ها می‌گفت آقا در فلان قسمت، غیر مستقیم به فلان نکته اشاره کردند و کاش که دیگران متوجه بشوند. همکلاسی‌های دانشگاه همسرم نقل می‌کنند که «هر وقت نوبت شهید سامانلو بود که کنفرانس دهد در مورد صحبتهای رهبر انقلاب حرف می‌زد؛ حتی تحلیل‌های خودش را هم بیان می‌کرد». 🌷همیشه می‌گفت «کاش خدا را هدایت کند تا برگردند. آدم دلش برای این‌ها می‌سوزد» و اینکه شهید حتی دلش برای مردم کشورهای مستکبر می‌سوخت و در مورد آنها می‌گفت: «آن‌ها بی‌گناهند و اکثرشان نادانسته مجبورند حرف سرکرده‌هایشان را گوش کنند. اگر کسی باشد که توجیه‌شان بکند به سمت ما برمی‌گردند». 🇮🇷 @AXNEVESHTESIYASI
🇮🇷 عکس‌نوشتہ‌سیاسی 🇮🇷
#ختم_صلوات امروز به نیت : 🌷مسئول بسیج دانشجویی دانشگاه آزاد اسلامی باغملک خوزستان 🍃ولادت: 68/12/24
🌹🍃 اتاقش همچون يك سنگر پر از عكس‌ها و ياد رزمندگان۸ سال دفاع مقدس بود. روح بلندی داشت. هر سال كه به راهيان نور می رفت وصيتنامه‌ای می‌نوشت و در انتهای وصيتنامه‌اش محل شهادت را خالی می‌گذاشت. حجت چهار سالی می‌شد كه خادم الشهدا شده بود و ما نمی‌دانستيم، فقط می‌دانستيم كه رفته است به مناطق عملياتی، همين. 🌹🍃 همه تلاشش برا ی بود. مسئول گروهشان در راهيان نور كه آمد تازه ما متوجه شده بوديم كه چه كاره است و چه مي‌كند. خيلی از مسائل را ما در تشييع جنازه‌اش متوجه شديم. او عاشق شهدا بود و از همه بيشتر هم عاشق . خودش هم شبيه اوست دوستدارانش او را به لقب داده‌اند و می‌شناسند. در فتنه سال ۱۳۸۸بسيار نگران بود بيشتر از همه نگران بود، می گفت: «نمی‌‌دانم چرا ايشان را ناراحت می‌كنند. شعر‌های زيادی هم در همين زمينه سرود. بيشتر در بحث بصيرت‌افزايی بود. اكثر سروده‌هايش در مدح ولايت بود و خدايي.» هميشه ذكرش يا بود با هر كسي هم كلام می‌شد ابتدا و انتهای صحبتش يازهرا بود و يا علی. 🇮🇷 @AXNEVESHTESIYASI
🔹امروز #شهــــــــــدا میگن: 🔸ســــــــــلام #صبح_بخیر #قـــــرارهامون یادتون نره❌ ⇜برای #خدا کار کنید ⇜و به او #توکل کنید ⇜مثـــــل ما😍 🌺پس به توڪل #نام_اعظمت ... #سلام_صبحتون_شهدایی🌷 🌹🍃🌹🍃 🇮🇷 @AXNEVESHTESIYASI
🇮🇷 عکس‌نوشتہ‌سیاسی 🇮🇷
#ختم_صلوات امروز به نیت : 🌷شهید مدافع حرم #علی_تمام_زاده 🌻 ولادت: ۱۳۵۵ 🍂 شهادت: ۹۴/۸/۱۸ 🕊محل شهاد
🌹🍃 از زبان همسر شهید ⬇️ 🌷 بی پروا بودن در مقابله با انحراف و دارا بودن روحیه انقلابی و شجاعت بی نظیر علی آقا موجب شده بود، ایشان به عنوان یک شخصیت جریان ساز و خط شکن معرفی شود . 🌷 ایشان بعد از شهادت به نماد و شهرت یافتند، چرا اخلاص ایشان از خداشناسی و توحیدش نشات می گرفت. وی موحد و بنده خالص خدا بود.خدا را خوب شناخته بود و تمام کارها را برای رضای خدا انجام دادن همان اخلاص بدون هیچ چشم داشت مادی از بندگان خدا ، فقط برای رضای خدا ، خیلی جاها ایشان فعالیتهای فرهنگی مختلفی داشتند . همیشه می گفتند : اگر کار برای باشد خداوند برکتش را در تمام لحظات زندگی جاری می کند . ، اش، ایشان، ، های_طولانی بعد از هر نمازش از خصوصیات برجسته ایشان بود . 🌷 با سربند (س) از ناحیه پهلو تیر خورد و به شهادت رسید. در معراج شهدا که دیدم‌اش، صورتش نیلی بود. این موارد برای من جالب بود چون معمولاً شهدا به هر معصومی که ارادت داشته باشند، مثل او شهید می‌شوند . 🌹🍃 مستاجر بود . بای تامین زندگی زیر بار خیلی از شغل ها که موجب گرفته شدن حریتش میشد نرفت! وقتی هم دستش خالی بود به میدان کارگران شهر میرفت و بعنوان کارگر بنایی سرکار میرفت! گاهی لباس روحانیت به تن داشت و دست‌هایش اثر کچ کاری!! جمله سردار ذوالنور در مراسم وداع با پیکر شهید علی تمام زاده تعبیر زیبایی بود : "گردی از دنیا بر دامن این شهید ننشسته بود" 🇮🇷 @AXNEVESHTESIYASI
✨ راوی:همسر محترمه شهید ⬇️ 🍃🌹«به قدری به ارادت داشت و ولایی بود که یک تابلو درست کرده و جلوی ورودی منزل نصب کرده بود که روی آن نوشته شده بود:"هر که دارد بر ولایت بدگمان، حق ندارد پا گذارد در این مکان" و می‌گفت: "کسی که آقا را قبول ندارد، مدیون است که نان من را بخورد. آقا یعنی علی و علی یعنی اهل بیت(علیه السلام) و همه این‌ها به هم وصل هستند."» 🍃🌹احمد بسیار ساده زندگی می‌کرد و همیشه به‌ فکر دیگران بود. در طول سال به ندرت می‌شد که برای خودش لباسی بخرد. وقتی به او می‌گفتم احمدجان فلان لباس کهنه شده است و دیگر استفاده نکن، به من می‌گفت: « هنوز که پاره نشده و می‌شود با یک اتو زدن از آن استفاده کرد». آنچه که در توان مالی داشت برای ما هزینه می‌کرد و هر ماه مبلغی از حقوق خود را برای کمک به دیگران کنار می‌گذاشت. از زندگی تجملاتی دور بود و هیچ وقت زندگی خود را با دیگران مقایسه نمی‌کرد و همیشه شکرگذار خدا بود. ✨راوی: خواهر محترمه شهید ⬇️ 🍃🌹 را خیلی نگه می‌داشت. دست و پای مادرم را خیلی می‌بوسید و به من هم توصیه می‌کرد این کار را انجام دهم. حتی بعد از اینکه ازدواج کرد، به پسرش یاد داده بود که بعد از غذا خوردن، دست مادرش را ببوسد و تشکر کند. معتقد بود بچه‌ای که روزی سه مرتبه دست مادرش را ببوسد، مخلص او می‌شود. به قدری برای بزرگ‌ترها احترام قائل بود که شب ازدواج، هنگام بردن عروس از خانه پدرش، خم شد و دست و پای پدر همسرش را بوسید. 🍃🌹در تمام کارهای خود، بی‌چون و چرا به توکل می‌کرد و به این موضوع خیلی پایبند بود. 🍃🌹روی اعتقادات خود بسیار شجاع بود و سر خود را پای آن می‌داد. 🇮🇷 @AXNEVESHTESIYASI
مهم. مهم چوب خدا صدا ندارد آقای نجفی...!! یادداشت زیبا و مهم حسین قدیانی را حتما بخوانید و منتشر کنید. این هم صدای چوب خدا! ح‌سین ق‌دیانی: آقای نجفی! یادتان هست ۱۰ سال پیش و درست در چنین روزی یعنی ۷ خرداد و در حالی که هنوز انتخابات ریاست جمهوری سال ۸۸ برگزار نشده بود، با شماری دیگر از شرکا، از قضا وارد آپارتمانی در سعادت‌آباد شدید تا با نقشه‌کشی تهمت تقلب و بعد هم فتنه، بساط در نظام شهدایی را برچینید؟! آن روزها همین خدای صبور لیکن مکار و مقتدر و مغرور لیالی قدر، گمانم با خود می‌گفت: "نقشه علیه نظام و نیز و می‌کشید که با خون مظلومانه‌ی ۳۰۰ هزار شهید از خوب‌ترین بندگان صالح من، آبیاری شده؟! بد مفتضح‌تان می‌کنم! حالا کنید!" و حالا درست ۱۰ سال بعد از آن روز... گفت: "با آل علی هر که درافتاد، ورافتاد!" بعله! عجیب و غریب، هوای نظام متکی به خون پاک و مطهر شهدا را دارد، خدای ودود و منتقم! بی‌خود نبود که بزرگان از سر مکرر گفته‌اند؛ "فتنه‌گران، هم در و هم در بدبختند!" حالا برو بکش! حالا برو کن! 🇮🇷 @AXNEVESHTESIYASI
💠 از زبان پدر شهید ⬇️ 🍃🌹ابوذر همیشه فرزند نیکی برای من و مادرش بود. ایشان هنگام فراغت از تحصيل به ويژه در تعطيلات تابستانی با کار و تلاش فراوان مخارج شخصی خود را برای تحصيل بدست می آورد و از اين راه به خانواده خود کمک قابل توجهی می کرد. او با شور، نشاط، مهر و محبتی که داشت به محيط گرم خانواده صفا و صميميت ديگری می بخشيد. 🍃🌹ابوذر به انجام معنویات و عبادات علاقه فراوانی داشت. ابوذر از سن ۹ سالگی تا لحظه شهادت در تمام فراز و نشيب های زندگی و كاری، هرگز نمازش ترک نشد. اشتياق ابوذر به مسجد رفتن و قرآن خواندن حدی بود که هر وقت صدای اذان را می شنيد دست از كار می كشيد و روانه مسجد می شد و تا آخرين لحظات حيات خود، دست از دعا و نيايش بر نداشت. 💠 از زبان همسر شهید ⬇️ 🍃🌹ابوذرم بسيار مهربان، دلسوز، بسيار شوخ طبع و خيلی متواضع بود. هميشه من را می خنداند و می گفت خوشحالم كه می‌توانم بخندانمت و شاد ببينمت. به من خيلی احترام می‌گذاشت و در كارهای كشاورزی كمك حال خانواده‌اش بود. با هر كسی متناسب با سن و سالش رفتار می كرد. چيزی كه در شهيد بيشتر به چشم می‌آمد عشقش به بود. 🍃🌹همسرم به ظواهر خانه و زندگی اهميت می‌داد اما دلبسته مال دنيا و ماديات نبود. با توجه به ويژگی‌هايی كه از ايشان سراغ داشتم شهادت لايقش بود. ابوذر عاشق شهدا بود. عكس را داخل كيف سامسونتش چسبانده بود. 💠 از زبان حجت الاسلام طالب امجدیان برادر دوقلوی شهید ⬇️ 🍃🌹برادر من انسانی بود که برای کار می کرد و اخلاص در عمل از ويژگی های بارز او بود. ايشان يکی از افراد درجه اولی بود که هميشه ماموريت های سنگينی بر عهده اش قرار داشت. 🍃🌹او واقعا به امر ولايت اعتقاد کامل داشت و حاضر بود در اين راه جان بدهد، که عاقبت هم چنين کرد. هميشه سفارش می کرد تقوا پيشه كنيم و تابع رهبری باشيم. همچنین ابوذر از زمان طفوليت، روحی لطيف، عبادی و نيايشگر داشت. 🇮🇷 @AXNEVESHTESIYASI
🌷 🌷 شرافت تمام وجودش می لرزید ... پیداش کردیم ... یه دختر بود ... به زور سنش به 16 می رسید ... یکم از تو بزرگ تر ... نفسم بند اومد ... حس می کردم گردنم خشک شده ... چیزی رو که می شنیدم رو باور نمی کردم ... خدا شاهده باورم نمی شد ... اون صحنه و جنازه ها می اومد جلوی چشمم ... بهش نگاه می کردم ... نمی تونستم باور کنم ... با همه وجود به زمین و زمان التماس می کردم... اشتباه شده باشه ... برای بازجویی رفتیم تو ... تا چشمش به ما افتاد ... یهو اون چهره عادی و مظلوم ... حالت وحشیانه ای به خودش گرفت... با یه نفرت عجیبی بهم زل زد و گفت :😡 « اگر من رو تیکه تکیه هم بکنید ... به شما کثافت های آدم کش هیچی نمیگم ... من به آرمان های حزب خیانت نمی کنم ...» می دونی مهران؟ ... اینکه الان شهرها اینقدر آرومه ... با وجود همه مشکلات و مسائل ... مردم توی امنیت زندگی می کنن ... فقط به خاطر ... شرافت و هویت مردم هر جایی به خاکشه ... ولی شرافت این خاک به مردمشه ... جوون های مثل دسته گل ... که از عمر و جوونی شون گذشتن ... این نامردها، شبانه می ریختن توی یه خونه ... فردا، ما می رفتیم جنازه تکه تکه شده جمع می کردیم ... توی مشهد ... همون اوایل ... ریختن توی یکی از بیمارستان * ... بخش کودکان ... دکتر و پرستار و بچه های کوچیک مریض رو کشتن ... نوزاد تازه به دنیا اومده رو توی دستگاه کشتن ... با ضرب ... سرم رو از توی سر بچه کشیده بودن... پوست سرش با سرم کنده شده بود ... هر چند ، ماجرای مشهد رو فقط عکس هاش رو دیدم ... اما به خدا این خاطرات ... تلخ ترین خاطرات عمر منه ... سخت تر از دیدن شهادت و تکه تکه شدن دوست ها و همرزم ها ... و می دونی سخت تر از همه چیه؟ ... اینکه پسرت توی صورتت نگاه کنه و بگه ... مگه شماها چی کار کردید؟ ... می خواستید نرید ... کی بهتون گفته بود برید؟ ... یکی از رفیق هام ... نفوذی رفته بود ... لو رفت ... جنازه ای به ما دادن که نتونستیم به پدر و مادرش نشون بدیم ... ما برای رفتیم ... به خاطر خدا ... به خاطر دفاع از مظلوم رفتیم ... ... اما به همون خدا قسم ... مگه میشه چنین جنایت هایی رو فراموش کرد؟ ... به همون خدا قسم ... اگه یه لحظه ... فقط یه لحظه ... وسط همین ... مجال پیدا کنن ... کاری می کنن از گذشته ... ادامه دارد... 🌟نويسنده:سيدطاها ايماني🌟
🌷 🌷 قسمت قسم به رحمت تو طول کشید تا باور کنم ... اما چطور می شد این همه همخوانی و نشانه اتفاقی باشه؟ ... به حدی سریع، تاوان دل سوخته یا ناراحت کردنم رو می دادند ... که از دل خودم ترسیدم ... کافی بود فراموش کنم بگم ... خدایا ... به رحمت و بخشش تو بخشیدم ...✨ یا به دلم سنگین بیاد و نتونم این جمله رو بگم ... خیلی زود ... شاهد بلایی می شدم که بر سرشون فرود می اومد ... بلایی که فقط کافی بود توی دلم بگم ...✋ خدایا ... اگه تاوان دل شکسته منه ... حلالش کردم ... و همه چیز تمام می شد ... به حدی حواسش به من بود ... که تمام دردی رو که از درون حس می کردم ... و جگرم رو آتش زده بود ... ناپدید شد ... وجود و حضورش ... سرپرستی و مراقبتش از من ... برام از همیشه قابل لمس تر شده بود ... و بخشیدن به حدی برام راحت شده بود ... که بدون هیچ سختی ای می بخشیدم ... خدایا ... من محبت و لطف رو از تو دیدم و یاد گرفتم ... حضرت علی گفته ... تو خدایی هستی که اگر عهد و قسمت نبود ... که ظالم و مظلوم در یک طبقه قرار نگیرن ... هرگز احدی رو عذاب و مجازات نمی کردی ... تو خدایی هستی که رحمت و لطفت ... بر خشم و غضبت غلبه داره... نمی خوام به خاطر من، مخلوق و بنده ات رو مجازات کنی ... من بخشیدم ... همه رو به خودت بخشیدم ... حتی پدرم رو... که تو و بودنت ... برای من کفایت می کنه ... و بخشیدن به رسمی از زندگی تبدیل شد ... دلم رو با همه صاف کردم ... از دید من، این هم امتحان الهی بود ... امتحانی که تا امروز ادامه داره ... و نبرد با خودت ... سخت ترین لحظاته ... اون لحظاتی که شیطان با تمام قدرت به سراغت میاد ... و روی دل سوخته ات نمک می پاشه ... ولش کن ... حقشه ... نبخش ... بزار طعم گناهش رو توی همین دنیا بچشه ... بزار به خاطر کاری که کرده زجر بکشه... تا حساب کار دستش بیاد ... حالا که خدا این قدرت رو بهت داده ... تو هم ازش انتقام بگیر ... و هر بار ... با بزرگ تر شدن مشکلات ... و له شدن زیر حق و ناحق کردن انسان ها ... فشار شیطان هم چند برابر می شد ... فشاری که هرگز در برابرش تنها نبودم ... و خدایی استاد من بود ... که بر ... غلبه داشت ... خدایی که شرم توبه کننده رو می بخشه و چشمش رو روی همه ناسپاسی ها و نامردمی ها می بنده ... خدایی که عاشقانه تک تک بنده هاش رو دوست داره ... حتی قبل از اینکه تو ... به محبتش فکر کنی ... . ادامه دارد... 🌸نويسنده:سيدطاها ايماني🌸