eitaa logo
🇮🇷 عکس‌نوشتہ‌سیاسی 🇮🇷
5.9هزار دنبال‌کننده
44.3هزار عکس
13.9هزار ویدیو
362 فایل
🏴 السلام علیک یا أباعبدالله الحسین 🏴 ارتباط با ما @KavoshGar12
مشاهده در ایتا
دانلود
🔺جهانگیری: دلار ۴۲۰۰ تومانی تصمیم همه ارکان نظام بود؛ یک دلار هم از این رقم به باد نرفته! ➕دیروز تصمیم نظام بود و امروز ۴۲۰۰تومنی؛ اصلاً بعید نیست با این روند از فردا گرفتن رشوه توسط حسین_فریدون، احتکار دارو توسط شبنم_نعمت‌زاده، قتل میترا_استاد و... نیز از سوی این جماعت تصمیم_نظام خوانده شود!! 🇮🇷 @AXNEVESHTESIYASI اختصاصی__عکسنوشته_سیاسی
‏بی بی سی نوشته بیست و دومین فرزند پرجمعیت‌ترین خانواده بریتانیایی به دنیا می‌آید. مادر این خانواده فقط 44 سالشه. بیایید فرض کنیم این اتفاق مربوط به ایران بود. حتما با اصطلاحاتی مثل ماشین جوجه کشی، نظام مرد سالار، اسلام زن ستیز و.. با این خبر مواجه بودیم! #فرزندآوری 🌸 @AXNEVESHTEHEJAB
🔴شورش در اردوگاه اصلاحات ⏪سخنان صریح و بی‌پرده احمد زیدآبادی درمناظره با مصطفی تاجزاده: بساط اصلاحات را جمع کنید، ضررش از این وضعیت بدتر نیست. خدا را شکر که آقای میرحسین موسوی ۸۸ رئیس جمهور نشد. چون همین بساط تحریم ها میماند. دولت آمریکا چه صنمی با موسوی داشت که موسوی بخواهد تحریم ها را بردارد 🇮🇷 @AXNEVESHTESIYASI
همدست «سلطان سکه» دستگیر شد رئیس پلیس امنیت اقتصادی پایتخت: 🔹با دستگیری سلطان سکه، شناسایی همدستان وی نیز در دستور کار قرار گرفت و در این راستا شخصی به هویت (ج. ح) شناسایی شد. 🔹این متهم با همکاری «وحید مظلومی» معروف به سلطان سکه، سکه و ارزها را از بازار جمع آوری کردند و بدین ترتیب موجب افزایش قیمت سکه می‌شدند. 🔹این فرد مالک یک باب مغازه طلافروشی در بازار بوده و در زمان آشفتگی بازار تحت پوشش خرید و فروش طلا، اقدام به معاملات طلای آب شده و کاغذ می‌کرد. 🔹مجموع گردش حساب‌های بانکی این فرد در بازه زمانی ۹۳الی ۹۷ بالغ بر ۱۲ تریلیون ریال بوده است. 🇮🇷 @AXNEVESHTESIYASI
🔻مستند روح الله زم 👈 ... 🔸 ساعت ۲۰:۳۰ شبکه دوم سیما 🔹 ساعت ۲۱ شبکه اول سیما او امشب شیوه دستگیری اش را خواهد گفت 🇮🇷 @AXNEVESHTESIYASI
932.5K حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
حسن روحانی و تعریف سه جوک متوالی در هیئت دولت😂👇 🔸آرامش سال 1398 مردم، پاداش مقاومت مردم در سال 1397 بود...😳 🔸مردم خوب فهمیدند که اگر گُل برجام بود، چقدر معطّر می‌کرد فضا رو...😳 🔸با شکوفایی برجام بود که سال 1395، بزرگترین رشد اقتصادی دنیا رو داشتیم...😳 🇮🇷 @AXNEVESHTESIYASI
🇮🇷 عکس‌نوشتہ‌سیاسی 🇮🇷
✨﷽✨ #داستان_مذهبی #رمان_عاشقانه_دو_مدافع ════════ ✾💙✾💙✾ #قسمت_پنجاه‌وپنجم هوا تقریبا تاریک شده
✨﷽✨ ════════ ✾💙✾💙✾ واسہ دیدنش روز شمارے میکردم📆 هر روز کہ میگذشت ذوق و شوقم بیشتر میشد هم براے دیدݧ علے عزیزم هم براے عروسیموݧ😍 احساس میکردم هیچ کسے تو دنیا عاشقتر از من و علے نیست اصلا عشق ما زمینے نبود💞 بہ قول علے خدا عشق مارو از قبل تو آسمونا نوشتہ بود همیشہ میگفت: اسماء ما اوݧ دنیا هم باهمیم مـݧ بهت قول میدم همیشہ وقتے باهاش شوخے میکردم و میگفتم: آهاݧ یعنے تو از حورے‌هاے بهشتے میگذرے بخاطر مـݧ؟؟😊 از دستم ناراحت میشد و اخم😠 میکرد اخم کردناشم دوست داشتم واے کہ چقدر دلتنگش بودم💔 با خودم میگفتم : ایندفعہ کہ بیاد دیگہ نمیزارم بره مـݧ دیگہ طاقت دوریشو ندارم چند وقتے کہ نبود ، خیلے کسل و بے حوصلہ شده بودم دست و دلم بہ غذا نمیرفت کلے هم از درسام عقب افتاده بودم😔 حالا کہ داشت میومد سرحال تر شده بودم میدونستم کہ اگہ بیاد و بفهمہ از درسام عقب افتادم ناراحت میشہ شروع کردم بہ درس خوندݧ📚 و بہ خورد و خوراکم هم خیلے اهمیت میدادم. تو ایـݧ مدت چند بار زنگ زد یک هفتہ بہ اومدنش مونده بود قسمم داده بود کہ بہ هیچ وجہ اخبار نگاه نکنم و شایعاتے رو کہ میگـݧ هم باور نکنم از دانشگاه برگشتم خونہ. بدوݧ اینکہ لباسهام و عوض کنم نشستم رو مبل کنار بابا چادرمو در آوردم و بہ لبہ‌‌ے مبل آویزوݧ کردم بابا داشت اخبار نگاه میکرد📺 بے توجہ بہ اخبار سرم رو بہ مبل تکیہ دادم و چشمام و بستم خستگے رو تو تمام تنم احساس میکردم😞 با شنیدݧ صداے مجرے اخبار چشمام و باز کردم: تکفیرے‌هاے داعش در مرز حلب..😱 یاد حرف علے افتادم و سعے کردم خودمو با چیز دیگہ‌اے سرگرم کنم اما نمیشد کہ نمیشد قلبم بہ تپش💓 افتاده بود ایـݧ اخبار لعنتے هم قصد تموم شدݧ نداشت یہ سرے کلمات مثل محاصره و نیروهاے تکفیرے شنیدم اما درست متوجہ نشدم . چادرمو برداشتم رفتم تو اتاق بہ علے قول داده بودم تا قبل از ایـݧ کہ بیاد تصویر هموݧ روزے کہ داشت میرفت، با هموݧ لباسهاے نظامیش و بکشم👩‍🎨 ایـݧ یہ هفتہ رو میتونستم با ایـݧ کار خودمو مشغول کنم هر روز علاوه بر بقیہ کارهام با ذوق شوق تصویر علے رو هم میکشیدم😍 یک روز بہ اومدنش مونده بود اخریـݧ بارے کہ زنگ زد ۶ روز پیش بود .تاحالا سابقہ نداشت ایـݧ همہ مدت ازش بے خبر بمونم😔 نگراݧ شده بودم اما سعے میکردم بهش فکر نکنم. اتاقم تمیز و مرتب کردم و با مریم رفتم خرید .دوست داشتم حالا کہ داره میاد با یہ لباس جدید بہ استقبالش برم.👚👖 خریدام رو کردم و یہ دستہ ے بزرگ گل یاس خریدم. وقتے رسیدم خونہ هوا تقریبا تاریک شده بود گلهارو گذاشتم داخل گلدوݧ روے میزم🌻 فضاے اتاق و بوے گل یاس برداشتہ بود پنجره‌ے اتاقو باز کردم نسیم خنکے وارد اتاق شد و عطر گلها رو بیشتر تو فضا پخش کرد یاد حرف علے موقع رفتـݧ افتادم. گل یاس داخل کاسہ‌ے آب و بو کرد و گفت: اسماء بوے تورو میده.😍 لبخند عمیقے روے لبام نشست 😊 ساعت ۱۰ بود و دیدار آخر مـݧ ماه🌙 و آخریـݧ شب نبودݧ علے روبروے پنجره نشستم. هوا ابرے بود هرچقدر تلاش کردم نتونستم ماه رو ببینم. با خودم گفتم: عیبے نداره فردا کہ اومد بهش میگم. باروݧ نم نم شروع کرد بہ باریدݧ🌧نفس عمیقے کشیدم بوے خاکهایے کہ باروݧ خیسشوݧ کرده بود استشمام کردم پنجره رو بستم و رو تختم دراز کشیدم🛌 تو ایـݧ یک هفتہ هر شب خوابهاے آشفتہ میدیدم. نفس راحتے کشیدم و با خودم گفتم امشب دیگہ راحت میخوابم😴 تو فکر فردا و اومدݧ علے، و اینکہ وقتے دیدمش میخوام چیکار کنم، چے بگم. بودم کہ چشمام گرم شد و خوابم برد😴😴 📝 ... ⇩↯⇩ ✍ خانم علی‌آبـــــادی 🇮🇷 @AXNEVESHTESIYASI
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا