eitaa logo
آب و آتش
461 دنبال‌کننده
7 عکس
1 ویدیو
0 فایل
مشاهده در ایتا
دانلود
✳️ اولین کسی که گفت هر روزتان نوروز! أتی عَلیٌ بِهَدیّةَ النَّیروز، فقالَ «علیه‌السلام»: «ما هذا؟». قالوا: یا أمیرالمؤمنین! ألیومُ النَّیروز. فقال«ع»: «إصنَعوا لَنا کُلُّ یَومٍ نَیْروزاً».  برای علی«ع» هدیۀ نوروز آوردند. فرمود: «این چیست؟» گفتند: ای امیرمؤمنان! امروز، نوروز است. فرمود: هر روزِ ما را نوروز سازید! من لا یحضره الفقیه، ج ‏۳، ص‏۳۰۰. وسائل الشیعة، ج‏۱۲، ص‏۲۱۳. @Ab_o_Atash
✳️ شلاق به هم‌جناح! شاعری به نام «نجاشی» از شاعران و مداحان امیرالمؤمنین؛ کسی که در جنگ صفین بهترین شعرها را در تحریض و تشویق مردم در مقابل معاویه سروده و از علاقه‌مندان امیرالمؤمنین و در حزب ایشان است و از لحاظ اخلاص و ولایت‌پذیری و سوابق، کارش مشهور است، در روز ماه رمضان مشروب خورد. وقتی امیرالمؤمنین مطلع شد، فرمود حد شراب معلوم است؛ او را بیاورید تا حد جاری شود. امیرالمؤمنین در مقابل چشم مردم او را حد شراب زد؛ ۸۰ ضربه شلاق. خانواده و قبیلهٔ او پیش امیرالمؤمنین آمدند و گفتند: یا امیرالمومنین! تو ما را بی‌آبرو کردی؛ اینکه جزو جماعت تو بود، جزو دوستان تو بود، به تعبیر امروز جزو جناح تو بود. فرمود: من کاری نکردم؛ مسلمانی تخلفی کرد و حدی از حدود الهی بر او واجب شد و من آن حد را بجا آوردم. البته نجاشی بعد از آنکه آن شلاق را از علی خورد، گفت حالا که این‌طور است، بعد از این می‌روم برای معاویه شعر می‌گویم. بلند شد از کنار امیرالمؤمنین رفت و به اردوگاه معاویه ملحق شد. امیرالمؤمنین هم نفرمود نجاشی از دست ما رفت و حیف شد، او را نگه داریم؛ نه. رفت که رفت... منطق و روش امیرالمؤمنین اینها بود. مؤسسه ایمان جهادی صفحه ۸۶. @Ab_o_Atash
✳️ نسیم‌ باقی‌مانده! گفت پیغمبر که نفْحَت‌های حق    اندر این ایام می‌آرد سَبَق       گوش و هُش دارید این اوقات را    در رُبایید این چنین‌نفحات را       نَفْحه‌ای آمد شما را دید و رفت    هر که را می‌خواست جان بخشید و رفت       نفحۀ دیگر رسید آگاه باش!    تا از این هم وانمانی خواجه‌تاش! @Ab_o_Atash
✳️ مسیری پر از بهار شهرنشینان و روستاییان فقط یک بهار داشتند. [اما] ایل چندین بهار داشت. دوماه پیش، بهار گرمسیر را دیده بود. در میان راه از بهارهای خرم دیگری گذشته بود و اکنون به بهار دل‌انگیز سردسیرش رسیده بود. انتشارات آگاه صفحات ۱۶۹ و ۱۷۰. @Ab_o_Atash
✳️ یک درخواست کوچولو نات: به من یه کم وقت بده، می‌شه یه روز دیگه بمیرم؟ مرگ: امکان نداره، من اجازه ندارم. نات: فقط یه روز... یه بیست‌وچهار ساعت ناقابل. مرگ: به چه دردت می‌خوره؟ نات: رادیو همین الآن اعلام کرد که فردا هوا بارونیه... صفحه ۴۶. @Ab_o_Atash
✳️ سلام بر صبح... هر صبح با سلام تو بیدار می‌شویم از آفتاب چشم تو سرشار می‌شویم در چشم‌های آبی‌ات، ای تا افق وسیع! یک آسمان ستارهٔ سیار می‌شویم یک آسمان ستاره و یک کهکشان شهاب بر روی شانه‌های شب، آوار می‌شویم روزی هزارمرتبه تا مرگ می‌رویم روزی هزارمرتبه تکرار می‌شویم فردا دوباره صبح می‌آید از این مسیر چشم انتظار لحظهٔ دیدار می‌شویم @Ab_o_Atash
شانسی که اسرائیل آورد! یک مأمور امنيتی آمریکایی به یک رابط موساد گفت که اسرائیل شانس آورده است که پنجاه‌ویکمین ایالت آمریکا نشده است. مأمور اسرائیلی پرسید: «چرا شانس؟» مأمور سیا پاسخ داد: «زیرا در آن‌صورت می‌توانستید فقط دو سناتور داشته‌باشید، حال آنکه به ترتیب فعلی ۶۰ سناتور در سنای آمریکا دارید!» انتشارات اطلاعات صفحه ۴۳۹. @Ab_o_Atash
اشتباه می‌کنید؛ اسرائیل نمی‌ماند! [بالاخره] حکم دادگاه اعلام شد: «سمیر قنطار [محکوم می‌شود به] ۴۹۵ سال حبس برای کشتن پنج نفر، ۴۷ سال حبس برای مجروح کردن ۱۲ نفر؛ مجموعاً ۵۴۲ سال و شش ماه.» برایم مهم نبود که همان ۴۷ سال برایم کافی‌ است که در زندان بمیرم؛ اما شش ماهِ اضافی حیرت‌زده‌ام کرد. آن شش‌ماه برای چه بود؟ به قاضی گفتم: «این حق من است که بدانم شش‌‌ماه حبس به چه اتهامی است.» قاضی گفت: «به اتهام ورود غیر قانونی به خاک اسرائیل.» گفتم: «دفعه‌ بعد می‌روم رأس‌الناقوره، ویزا می‌گیرم و وارد می‌شوم!» [بعد گفتم:] «پنج بار حبس ابد یا نه بار برای من فرقی ندارد. من خوشحالم که به اینجا، فلسطین آمده‌ام. شما هم اگر توقع دارید دولت اسرائیل تا ۴۵۲ سال و شش ماه دیگر باقی می‌ماند، باید بگویم که اشتباه می‌کنید.»  خاطرات خودگفتهٔ شهید انتشارات دارالساقی صفحات ۱۰۹ و ۱۱۰. @Ab_o_Atash
✳ مقصد دیار قدس، همپای جلودار... وقت است تا برگ سفر، بر باره بندیم دل بر عبور از سد خار و خاره بندیم از هر کران بانگ رحیل آید به گوشم بانگ از جرس برخاست وایِ من خموشم دریادلان راه سفر در پیش دارند پا در رکابِ راهوار خویش دارند گاه سفر را چاووشان فریاد کردند منزل به منزل حالِ رَه را یاد کردند گاه سفر آمد، نه هنگام درنگ است چاووش می‌گوید که ما را وقت تنگ است گاه سفر آمد، برادر! گام بردار! چشم از هوس از خُرد، از آرام بردار ! گاه سفر آمد برادر! ره دراز است پروا مکن بشتاب! همّت چاره‌ساز است گاه سفر شد، باره بر دامن برانیم تا بوسه‌گاهِ وادیِ ایمن برانیم وادی نه ایمن، هان مگو، باید سفر کرد از هفت وادی در طلب باید گذر کرد وادی نه ایمن، رهزنان در رهگذارند بیم حرامی نیست، یاران هوشیارند وادی نه ایمن، جاده هموار است ما را امید بر عزم جلودار است ما را وادی پر از فرعونیان و قبطیان است موسی جلودار است و نیل اندر میان است تکریتیان صد دام در هر گام دارند راه‌آشنایان، ره به مقصد می سپارند رهْتوشه باید کو؟ بیاور کوله‌بارم امید را ره توشه بهر راه دارم رهْتوشه باید، پای من همواره‌پو باش! هفتاد وادی پیش رو گر هست، گو باش! رهْتوشه باید، عزم را در کار بندم دل بر خدا آنگه به رفتن باره بندم رهتوشه باید، مرغوا مشنو ز هر کس! رهتوشه ما را شوق دیدار حرم بس! تنگ است ما را خانه، تنگ است ای برادر! بر جای ما بیگانه، ننگ است ای برادر! ننگ است ما را خانه بر دشمن نهادن تاراج و باج و فتنه را گردن نهادن تاراج و باج و فتنه را گردن نهادیم خفتیم، غافل، خانه بر دشمن نهادیم خفتیم غافل از معادای حرامی کردیم سر تسلیم یاسای حرامی خفتیم غافل، رزم را از یاد بردیم پس داوری بر محضر بیداد بردیم خفتیم و دشمن، داد، نی، بیدادمان داد خواب و خور و افیون و مستی یادمان داد دشمن، سرا بگرفته و راه نفس هم دست عمل بشکسته و پای فرس هم تاراج شد، تاراج هر کالایمان بود خاموش شد هر نغمه، کاندر نایمان بود ما خامُش و او هر طرف شور و شغب کرد تاوان خورد و خُفتِ مستی را طلب کرد سینا و طور و غزه را بلعید با هم ما خفته و او در تهاجم قدس را، هم جولان، به جولانی دگر بگرفت از ما ماندیم، ما سرگشته، او را و سینا فرمان رسید: این خانه از دشمن بگیرید! تخت و نگین از دست اهریمن بگیرید! یعنی کلیم، آهنگِ جان سامری کرد ای یاوران! باید ولی را یاوری کرد وقت است تا زاد سفر بر دوش بندیم دل بر پیام دلکش چاووش بندیم چابک‌سواران، رهروان، اِحرام بستند دل بر طنین این صلای عام بستند آهنگ رفتن کن که ما را چاره فرد است واماندن از این کاروان، درد است، درد است باید خطر کردن، سفرکردن، رسیدن ننگ است از میدان، رمیدن، آرمیدن وادی به وادی سینه باید سود بر راه منزل به منزل رفت باید تا سحرگاه گر خاره و خارا و گر دور است منزل حکم جلودار است بربندیم محمل ما را گزیری جز که آهنگ سفر نیست عزم سفر کن فرصت بوک و مگر نیست باور مکن، افسانه افسونگران را همراه باید شد در این ره کاروان را باور مکن، امید دیدار حرم نیست گامی فرا نه، تا حرم جز یک قدم نیست از دشت و دریا در طلب باید گذشتن بی‌گاه و گاه و روز و شب باید گذشتن گر صد حرامی، صد خطر در پیش داریم حکم جلودار است سر در پیش داریم حکم جلودار است بر هامون بتازید! هامون اگر دریا شود از خون بتازید! فرض است فرمان بردن از حکم جلودار گر تیغ بارد، گو ببارد نیست دشوار جانان من برخیز و آهنگ سفر کن! گر تیغ بارد گو ببارد جان سپر کن! جانان من برخیز! بر جولان برانیم زآنجا به جولان تا خط لبنان برانیم آنجا که جولانگاه اولاد یهوداست آنجا که قربانگاهِ زعتر، صور، صیداست آنجا که هرسو صد شهیدِ خفته دارد آنجا که هر کویش غمی بنهفته دارد جانان من! اندوه لبنان کشت ما را بشکست داغ دیر یاسین پشت ما را جانان من! برخیز باید بر«جبل» راند حکم است باید باره بر دشت «امل» راند جانان من برخیز و زین بر بارگی نِه! زی قدس، زی سینا، قدم یکبارگی نِه! باید ز آل سامری کیفر گرفتن مرحب فکندن، خیبری دیگر گرفتن باید به مژگان رُفت گَرد از طور سینین باید به سینه رَفت زینجا تا فلسطین باید به سر، زی مسجد الاقصی سفر کرد باید به راه دوست، تَرک جان و سر کرد جانان من برخیز و بشنو بانگ چاووش آنک امام ما عَلَم بگرفته بر دوش تکبیر زن، لبیک گو، بنشین به رهوار مقصد، دیار قدس همپای جلودار ... @Ab_o_Atash
Seraj4_5866079973692932585.mp3
زمان: حجم: 5.37M
🎼 شعر از: مرحوم گوینده: مرحوم خواننده و آهنگساز: محصول: حوزه اندیشه و هنر اسلامی -سال ۱۳۶۱ @Ab_o_Atash
✳️ متن و شرح تجربهٔ جهان [شوپنهاور مى گويد:] فلسفه، تجربه و انديشه است، نه كتاب‌خواندن. غوطه‌خوردن مداوم در جريان انديشهٔ ديگران، موجب محدوديت و ضعف انديشهٔ شخص مى‌شود و زياده‌روى در اين‌كار، ذهن را فلج مى‌سازد. مطالعهٔ بيشتر كتابخوانان شبيه به تلمبه‌ای است كه ذهن را خالى می‌كند تا از فكر ديگران پر سازد. در حال كتاب خواندن، شخص ديگرى به‌جاى ما فكر مى‌كند و ما فقط تابع ذهن ديگرى هستيم. تجربهٔ جهان بايد به‌منزلهٔ متن باشد و علم، به‌منزلهٔ شرح آن. شرکت سهامی کتاب‌های جیبی صفحه ٤٤٩. @Ab_o_Atash
مهمان‌های خوبی نبودیم آنی که ما از خودمان اطلاع داریم، ما مهمان‌های خوبی نیستیم برای خدا. اگر میهمان‌های خدا از قبیل رسول خدا و ائمه هدی هستند، ما چه بگوییم. و آن میزبانی‌ای که از آنها می‌کند، دست ما از آن کوتاه است. لکن ما متکی هستیم به لطف او، و ما متکی هستیم به عنایات او. و ما در ماه رمضان هر چه قصور کرده باشیم، تقصیر کرده باشیم، در این روز مبارک از او عیدی می‌خواهیم؛ او به فضل خودش با ما رفتار کند، نه به عدلش. جلد ۱۸، صفحه ۴۹۸. @Ab_o_Atash