✳️ خاطراتی برای دلبستگان سراب مارکسیسم
چنانکه در مقدمه کتاب حاضر تصریح شده، مضمون این کتاب منعکسکننده خاطرات و دیدگاههای اینجانب است و لذا مدعی نیستم که یک تحقیق تاریخی عرضه داشتهام. هدف آن افشای حزب توده و بیان مشاهدات خود در کشورهای سوسیالیستی است، لذا مسائل آن از نظرگاه شخصی به میان میآید. از آنجا که مدت ۵۰ سال (از زمان فعالیت دکتر تقی ارانی و بازداشت گروه ۵۳ نفر در بهار ۱۳۱۶ شمسی) مستمراً در عرصه فعالیت کمونیسم، در زندان و خارج از کشور و در مرحله اخیر (پس از انقلاب اسلامی) در کشور حاضر و گواه بودهام، به همین جهت امکان داشتهام که خاطرات متکی بر واقعیات عرضه دارم و امید است که این گواهیها بتواند اذهان غافل را به راه راست رهنمون باشد.
اکثریت مطلق قریب به تمام مردم ایران به جمهوری اسلامی و خط انقلابی و شریف و پر از تقوا و مردمی آن، بر حسب تجارب بسیار، باور دارند ولی ممکن است کسانی باشند که هنوز تحت تأثیر تبلیغات پوچ شرق و غرب قرار گیرند و هنوز به رؤیاهای پنداربافانه دلبستهاند و به «سراب مارکسیسم» میاندیشند. امید است مطالعه این کتاب که از روی صدق نگاشته شده بتواند این افراد را بیدار کند.
والسلام علی من اتبع الهدی - خرداد ۶۶
#احسان_طبری
#کژراهه
انتشارات امیرکبیر
صفحه ۷.
@Ab_o_Atash
✳️ کمبود بمب و خلبان در ایالاتمتحده آمریکا
۲۰ سال است ملتی کهن در جنوب شرقی آسیا پیکار میکند، زیرا میخواهد به میل خود و بدون مداخله دولتهای بزرگ زندگی کند. ۲۰ سال است سرزمین زیبای ویتنام، صحنه زورآزماییها و کشمکشهای سیاسی و نظامی گردیده و محل آزمایش جدیدترین و مخربترین سلاحهای جنگی شده است. آمریکا با اتکا به قدرت عظیم خود و با صرف هزینهای بالغ بر ۲ هزار میلیون دلار در ماه، به منظور حمایت از حکومت ژنرالها، درگیر جنگ ویتنام شده ولی مدرنترین ماشینهای جنگی و ورزیدهترین واحدهای نظامی آن کشور نتوانستهاند مشتی چریک گرسنه را از پای درآورند.
آمار رسمی فرماندهی نیروی آمریکا حاکی است که تنها طی سال ۱۹۶۶ بالغ بر ۵ هزار نفر افسر و سرباز آمریکایی در ویتنام کشته و بیش از ۴۰ هزار نفر مجروح شدهاند. خبرگزاری ویتنام شمالی تعداد تلفات ارتش آمریکا را بالغ بر ۱۰۰ هزار نفر ذکر میکند. ادامه جنگ ویتنام موجب شده که همه توجه و تلاش سازمانهای رهبری آمریکا معطوف به ویتنام شود و آمریکا یکتنه بار جنگ را به عهده بگیرد و هر روز بیش از گذشته احساس تنهایی کند. هزینه سرسامآور جنگ ویتنام باعث ایجاد تورم پول، افزایش مالیاتها و وقفه در اجرای بسیاری از طرحهای فرهنگی، بهداشتی و اجتماعی آمریکا شده و اقتصاد آن کشور را در معرض تهدید قرار داده است. شروع جنگ تصاعدی و توسعه بمباران ویتنام شمالی، آمریکا را در معرض انتقاد جهانیان قرار داده است و بدون آنکه آن دولت از جنبه نظامی پیروزی چشمگیری به دست آورده باشد، با کمبود بمب و خلبان روبهرو شده و طبق ادعای رادیو هانوی، از آغاز بمباران ویتنام شمالی تاکنون ۱۵۶۰ هواپیمای آمریکایی سرنگون شده است و با اینهمه، طبق اعتراف مقامات نظامی آمریکا، از قدرت مقاومت چریکهای «ویتکنگ» کاسته نشده است...
کارزار ویتنام بزرگترین حادثه زمان و یکی از عبرتهای تاریخ است. در این مبارزه، بدون توجه به ایدئولوژیهای طرفین متخاصم، بار دیگر این حقیقت به ثبوت رسید که: یک ملت زنده و متحد هرگز نابود نخواهد شد.
#ژان_لارتگی
#یک_ویتکنگ_یکمیلیون_دلار
#غلامرضا_نجاتی
کتابفروشی جهانآرا ـ بهار ۱۳۴۶
از مقدمه مترجم.
@Ab_o_Atash
✳️ نام خوب دختران ایرانی
لقب معصومه را امام رضا«ع» به خواهرشان دادند و فرمودند: «هر کسی خواهرم معصومه را در قم زیارت کند، مثل کسی است که مرا زیارت کرده باشد» و فرمودند: «هر که او را زیارت کند، بهشت از آن او است.»
قبل از آن هم کسی فاطمه«س» را به ایننام نمیخواند؛ او را با عناوین و لقبهایش میخواندند: «طاهره»، «حمیده»، «رشیده»، «تقیه»، «نقیه»، «رضیه»، «مرضیه»، «اختالرضا» و... اما پس از فرمایش امام رضا«ع»، دیگر «معصومه» نام کاملی بود. حالا بیش از هزار سال است که مردم ایران و بویژه اهل قم، به همسایگی حضرت معصومه«س» افتخار میکنند و در طول این ۳۰ نسل که از وفات فاطمه معصومه گذشته است، همواره نام او را بر دختران پاک و معصوم خویش گذاشتهاند. مگر نه این است که خدا و پیامبرش هم همین نامها را دوست دارند؟ و امام صادق«ع» نفرمود که مگر «دین» چیزی است بجز محبت؟ محبت دودمان پاک پیامبر خدا؟
#نجمه_کتابچی
#بی_تو_یکسال_است
مؤسسه میراث اهل قلم(کتاب دانشجویی)
صفحه ۳۵.
@Ab_o_Atash
✳️ آوینی، هیچکاک و باقی قضایا
آقای معززینیا! علت توجه خاص شهید آوینی به هیچکاک را ناشی از چه میدانید؟ آیا انتخاب او دلیل خاصی داشت؟ چرا هیچکاک؟
- توجه به هیچکاک در ابتدا با شهید آوینی آغاز نشد. در آن ایام، ماهنامه فرهنگی «سوره» در هر فصل، یک ویژهنامه سینمایی منتشر میکرد به نام «سوره سینما». ویژهنامه تئاتر، ادبیات داستانی و موضوعات دیگر هم منتشر میشد اما انتشار «سوره سینما» منظمتر از آنها بود. شماره اول تا سوم «سوره سینما» به موضوعات متنوعی پرداخته بود اما برای چهارمین شماره، مسعود فراستی پیشنهاد داد ویژهنامه مختص یک موضوع واحد منتشر شود: «آلفرد هیچکاک». یعنی کل یک شماره درباره آثار هیچکاک باشد. آوینی پذیرفت؛ ابتدا با کمی تردید. فیلمهای هیچکاک را قبل از انقلاب در سینما دیده بود اما سالها دیگر تماشایشان نکرده بود. به فراستی گفت کار را شروع کند اما خودش انتظار داشت بعد از تماشای دوباره، یادداشتی بنویسد درباره اینکه هیچکاک صرفاً از نظر تکنیکی فیلمساز ماهری است و میشود او را استاد «فن» دانست اما در طول هفتههایی که بهتدریج فیلمها را دوباره میدید، بسیار شگفتزده شده بود از اینکه هیچکاک برایش جلوه تازهای پیدا کرده است. میگفت مضامین فیلمهای هیچکاک و نوع نگاه او به دنیا را دوست دارد و خودش هم حیرتزده بود چرا میان تلقی هیچکاک از مفهوم خیر و شر یا گناه و عقوبت با دیدگاههای دینی خودش تعارض جدی نمیبیند. چند هفته پرهیجان و همراه با نوعی کشف و شهود را گذراند تا درنهایت مقاله خود را نوشت. من از نزدیک شاهد مراحل شکلگیری این مقاله [عالم هیچکاک] بودم و در طول چندهفتهای که ایشان فیلمها را میدید و روی مقاله کار میکرد، دربارهاش با آوینی صحبت میکردم...
بسیاری [مهدی نصیری و دیگران] توجه خاص شهید آوینی را نسبت به هیچکاک به معنای گردش ایشان از فضای انقلابی به تعادل و غربگرایی میدانند. نظر شما چیست؟
- راستش این «بسیاری» مورد نظر شما، تحلیلهای مندرآوردی و بیمبنا درباره شهید آوینی داشتهاند، دارند و خواهند داشت؛ همانطور که درباره هر موضوع یا پدیده دیگری از این نظریهها صادر میکنند.
#حسین_معززینیا
مصاحبه با #خبرگزاری_تسنیم
۱۳ اردیبهشت ۱۳۹۹
@Ab_o_Atash
✳️ هاشمی رفسنجانی: آمریکاییها مثل «گاو» تحلیل میکنند
آمریکاییها و اینهایی که در مَصادر تصمیمگیری کشورهای بزرگند، مثلاً در ستاد و شورا و مجلس و دولتند، خبر دارند! گزارش میدهند و میگیرند و خبرهایشان هم در همهجا پخش میشود. چقدر خوب میفهمند! و عجب شیطانهایی هستند! در ایران که نیستند، مثل #گاو تحلیل میکنند! یک چیزهایی برای خودشان فرض میکنند که امروز جنگ اینجور شده! آن روز جور دیگری شده! ایران به داخل عراق رفته! به داخل عراق نرفته! آواکسها نشان میدهند که ایرانیها امروز ۱۰ کیلومتر جلوترند، فردا نشان میدهند که عقبترند! اصلاً نمیفهمند که ما داریم چه میکنیم؛ ولی ما میفهمیم چه کار میکنیم. بهسراغ بنیصدر و رجوی و بختیار میروند و از آنها تحلیل میخواهند! «بوق» را میگیرند درِ دهان هر یکیشان که آیا به عقیده شما، ایران داخل خاک عراق میشود؟ اگر ایران به خاک عراق وارد شود، چه میشود؟ که او هم برایشان تحلیل کند! خوب! اگر او میفهمید و میتوانست تحلیل کند، در ایرانمیماند! آدمی که دستش را گرفتیم آوردیم در شورای انقلاب، بعد برخی از روحانیت حمایتش کردند و رئیسجمهور شد، یازده میلیون رأی آورد، و اینقدر هم وکیل در مجلس داشت؛ اگر «شعور» داشت، این ملّت را میفهمید و مانده بود! کسی که فرار کند، سبیلهایش را بتراشد و از «مستراح» بیرون بیاید و به آنجا برود، دیگر تحلیلش چقدر به درد شما میخورد؟! داستان آن مریضی استکه «اسهال» گرفته بود، رفت پیش یک دکتر علفی (همین طبیبهای قدیمی)، گفت: یک چیزی به ما بدهید که مُردیم! عجله هم داشت که زودتر برود دست به آب برساند! او هم گفت: برو فرنی بخور. مریض در راه فکر کرد که فرنی به این شُلی، اگر میتوانست خودش را حفظ میکرد! حالا چه کاری میتواند برای ما بکند؟! واقعاً شاپور بختیار و بنیصدر و رجوی و ازهاری و امثال اینها، همهچیز دستشان بود؛ اگر ایران را میفهمیدند، دیگر آنجا نمیرفتند! فرار نمیکردند که به این بدبختی بیفتند! حالا شما میروید آنجا که از اینها تحلیل بگیرید، و روزنامههای واشنگتنپست و تایمز بردارند صفحاتی پر کنند که آنها چه گفتهاند!
#اکبر_هاشمی_رفسنجانی
#روزنامه_جمهوری_اسلامی
۹ مرداد ۱۳۶۱
صفحات ۱ و ۱۱.
[خطبههای نماز جمعه ۸ مرداد ۱۳۶۱]
@Ab_o_Atash
✳ ۳سال بعد جرئت کردم جواب بیادبی آقای هاشمی را بدهم!
من با همه مقامات کار کردهام [طنز نوشتهام و نقد کردهام]. منتها بعضیها را همانموقع و بعضیها را گذاشتهام سرد شود. مثلاً آقای هاشمی یک روز در نمازجمعه گفتند: این غربیها مثل #گاو تحلیل میکنند. خیلی به من برخورد. خیلی هم دلم سوخت که یک رئیسجمهور روحانی عزیز نویسنده، بیاد یک چنین حرفی بزند. مثل این حرف را ایشان باز هم گفته بود.
یک روزی [هم] در نماز جمعه، که اتفاقاً بعضی از این سفرای خارجی هم بودند، گفت: «... خر را بسته بودند»! بعضی لایحهها [لاییها؟] برادران روحانی خیلی میدهند ماشاءالله، ولی این یکی خیلی اذیتم کرد. گفتم من یکجوری بایستی جواب ایشان را بدهم.
دو سه سالی گذشت. روزنامه جمهوری اسلامی مقاله نوشت سر چی بود نمیدانم. نوشت: باز هم این غربیها مثل #گاو تحلیل کردند. من بلافاصله [در ستون #گلآقا ی روزنامه اطلاعات] نوشتم #ادب ندارند. اگر ادب داشتند مثل آدم تحلیل میکردند...
این دو کلمه حرف حساب، آقا گفته بود: زده به رفیق ما. با سه سال فاصله که در حافظه مردم دیگر نبود [جرئت کردیم] از این شیطنتها کردیم!
#کیومرث_صابری
#گل_آقا
#خاطرات_کیومرث_صابری
(چاپ اول، تهران: مؤسسه چاپ و نشر عروج [وابسته به مؤسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینی]، ۱۳۸۶)
صفحات ۶۲ و ۶۳.
@Ab_o_Atash
✳ دستمالسرخها به روایت مریم کاظمزاده
دستمالسرخها کسانی هستند که کم حرف میزنند. وقتی به آنها میگویی: خبرنگارم، بیا مصاحبه کن! میگویند: خبرنگارها بروند همان دروغهای خودشان را بنویسند. میگویند خبرنگاران بعد از واقعه میآیند و فقط آنچه را که میخواهند ببینند، مینویسند.
دستمالسرخها کسانی هستند که اغلب از خانواده خود خبر ندارند و خانواده نیز از آنها بیخبر است. وقتی به آنها میگویی خانوادهات نگران توست، پیغامی برای آنها نداری؟ به روستاییان بینوا و فلکزده اطراف خود عاشقانه نگاه میکنند و میگویند: خانواده من همینها هستند.
دستمالسرخها کسانی هستند که در ابتدای درگیریهای کردستان در گروه خود ۴۰ نفر بودهاند و تا چند روز گذشته، ۸ نفر از آنها باقی مانده بود.
دستمالسرخها کسانی هستند که هرشب بعد از نماز مغرب در دعاهای خود میگویند: خدایا! شهادت را هر چه زودتر نصیب ما کن. و در جیب خود و روی قلبشان، آنجا که اینهمه عشق و محبت به خدا را در خون غرقه میسازد، این وصیتننامه را نگاه میدارند:
«سلام. سلام بر پدر و مادر عزیزم که پسری به دنیا و ملت ایران تحویل دادهاند که تا آخرین قطره خون خود در راه دین، در راه وطن جنگید و این مردن افتخاری است برای شما.
خالقا! شکرت که مرا شهید حساب کردی! این وصیت من... گریه مکن مادرم! گریه مکن خواهرم! گریه مکن پدر عزیز و بزرگوارم! الله اکبر. الله اکبر. الله اکبر...»
این خلاصهٔ مطلبی بود که از گزارش من طی دو روزی که در تهران بودم، در #روزنامه_کیهان به چاپ رسید. نه اینکه مطلب را خود نوشته باشم. این حرفهایی بود که پس از بازگشت از کردستان و ورود به تحریریه با آبوتاب زیاد برای همکاران خود تعریف کردم و یکی از آنها از فرصت استفاده کرد و با ضبط صدای من، مطالب گفتهشده را کنار هم گذاشت و روز بعد به چاپ رساند و زیر آن نوشت: مریم.
دلم میخواست اصغر وصالی و گروه دستمالسرخها این گزارش را میدیدند. به همین جهت، نمونه آن را وقتی با «غاده» به سنندج برگشتیم، با خود بردم.
#مریم_کاظم_زاده
[همسر شهید #اصغر_وصالی]
#خبرنگار_جنگی
#رضا_رئیسی
انتشارات یادبانو
صفحات ۱۱۰ تا ۱۱۲.
@Ab_o_Atash
✳️ **یک تفاوت منتظری و مطهری**
آیتالله #حسینعلی_منتظری: وقتی که با مرحوم مطهری در مدرسۀ فیضیه هممباحثه بودیم، خیلی به عبادت و تهجد و #نماز_شب اهمیت میداد و مقید بود که نماز شب را بخواند و همیشه به من میگفت که نماز شب به انسان معنویت میدهد و روح انسان را تازه میکند. من قدری تنبلی میکردم و بیشتر هم عذر میآوردم که چشمم تراخم دارد و دکتر به من گفته که آب حوض کثیف است، به چشمت نزن و آب حوض مدرسۀ فیضیه کثیف است و من نمیتوانم به چشمم بزنم، من باید صبر کنم صبح شود و به لب رودخانه بروم و آنجا وضو بگیرم (البته مدرسۀ فیضیه راهی داشت که به لب رودخانه میرفت). خلاصه همیشه ایشان در مسئلۀ نماز شب با من کلنجار میرفت و من هم طفره میرفتم.
شبی در حجره خوابیده بودم حجرۀ ما جدا بود ولی غذا و چیزهای دیگرمان با هم بود. من همانطور که خوابیده بودم، خواب دیدم که خوابم و در عالم خواب (خواب دوم) کسی در زد و مرا بیدار کرد. گفتمش که هستی؟ گفت: من #عثمان_بن_حنیف هستم. عثمان بن حنیف از اصحاب علی«ع» است که از طرف آنحضرت استاندار بصره بوده است.
من تعجب کردم که خدایا! عثمان بن حنیف زمان حضرت علی«ع» بوده! خلاصه در را باز کردم. گفت که حضرت علی«ع» مرا فرستاده و دستور داده: بلند شو! نماز شب بخوان و تنبلی نکن. و کاغذ کوچک مربعشکل دو در سه سانتی را هم به من داد، که در کاغذ نوشته شده بود: «هذا برائةٌ لک من النار» یعنی: «این برائتی است برای تو از آتش جهنم.» این کاغذ به رنگ سبزی نوشته شده بود.
این کاغذ را به من داد و رفت. من همانطور که در فکر بودم که خدایا! عثمان بن حنیف زمان حضرت علی«ع» بوده، ما که زمان حضرت علی«ع» نیستیم، در همین اثنا بود که کسی در زد و مرا از خواب بیدار کرد. (که البته حالا از خواب اول بیدار شدم.) دیدم آقای مطهری است. گفت: تو که بهانه میآوردی که آب مدرسۀ فیضیه کثیف است، من آفتابه را از رودخانه پر کردم. دیگر بهانهای نداری. پاشو! نماز شب بخوان. گفتم: پس معلوم میشود که شما عثمان بن حنیف هستی. تعبیر این خواب خیلی جالب بود.
#محمدحسین_واثقی_راد
#مصلح_بیدار
(چاپ چهارم، تهران: انتشارات صدرا، ۱۳۹۱)
جلد دوم، صفحات ۳۳۵ و ۳۳۶.
@Ab_o_Atash
✳️ وقت خواب و جلسه مهم!
در جلسهای که رجال مذهبی و سیاسی از جمله آقای مفتح و برخی از گردانندگان حسینیه ارشاد حاضر بودند، جلسهٔ مهمی بود و ظاهراً میخواستند برای دانشجویان خارج از کشور به مناسبتی پیام دهند. نزدیک ساعت ۱۱ شب که جلسه به جای حساسی رسیده بود، آقای مطهری بلند شده و گفته بودند: من دیگر وقت خوابم گذشته و نمیتوانم بنشینم، باید بروم و بخوابم.
بعداً بعضیها همین را برای ایشان دست گرفته بودند که آقا حاضر نیست یک ساعت از خوابش را کم کند. مردم غافل همیشه اهل بصیرت را سرزنش میکنند. آنها نمیدانستند که ایشان حاضر نبود حال نماز شبشان را از دست دهند و شب با کسالت در حضور خدا حاضر شوند و میخواستند توجّه و حضور قلب داشته باشند.
#محمدحسین_واثقی_راد
#مصلح_بیدار
(چاپ چهارم، تهران: انتشارات صدرا، ۱۳۷۸)
جلد اول، صفحهٔ ۳۶۱.
@Ab_o_Atash
✳️ #نماز_توبه در #یکشنبههای ماه ذیقعده
رسول خدا "ص" در روز یکشنبه ماه ذىالقعده فرمود: «ای مردم! کدامیک از شما میخواهید توبه کنید؟»
گفتند: رسول خدا! همه ما میخواهیم توبه کنیم.
پیامبر فرمود: «غسل کنید، وضو بگیرید و چهار رکعت نماز [دو تا دو رکعت] بجا آورید.
در هر رکعت:
یکبار "فاتحة الکتاب" [حمد]،
سهبار "قل هو اللّه احد"
و یکبار "معوذتین" [قل اعوذ برب الناس و قل اعوذ برب الفلق] بخوانید.
آنگاه هفتادبار استغفار [مثلاً "استغفرالله ربی و اتوب الیه"] کنید
و در پایان "لا حول و لا قوّة إلا باللّه" بگویید.
سپس بگویید:
"يَا عَزِيزُ يَا غَفَّارُ اغْفِرْ لِي ذُنُوبِي وَ ذُنُوبَ جَمِيعِ الْمُؤْمِنِينَ وَ الْمُؤْمِنَاتِ فَإِنَّهُ لَا يَغْفِرُ الذُّنُوبَ إِلَّا أَنْتَ"
[یعنی: اى عزیز! اى بخشاینده! گناهان من و گناهان تمام مردان و زنان مؤمن را بیامرز که جز تو کسى گناهان را نمیآمرزد.]
آنگاه فرمود: «بندهاى از امت من چنین عملى را انجام نمیدهد، مگر اینکه از آسمان به او ندا میرسد:
بنده خدا! عمل را از نو شروع کن که توبه تو قبول، و گناهانت آمرزیده شد.
فرشته دیگر از زیر عرش ندا میکند: اى بنده! مبارک باد بر تو و بر خانواده و خاندانت.
منادى دیگرى صدا میزند: در روز قیامت، دشمنانت را از تو راضى میکنند.
فرشته دیگرى ندا میکند: اى بنده! با ایمان از دنیا میروى. دینت از تو گرفته نمیشود و قبر تو وسیع و نورانى خواهد شد.
منادى دیگرى صدا میزند: پدر و مادرت راضى میشوند، گرچه خشمگین باشند، پدر و مادر، تو و خاندانت بخشیده شده و در دنیا و آخرت خوش رزق خواهى بود.
جبرئیل ندا میکند: من با فرشته مرگ پیش تو میآیم و به او دستور میدهم که با تو خوشرفتار باشد، بهخاطر مرگ آسیبى به تو نرساند و به نرمى، روح را از بدنت خارج کند».
گفتند: ای رسول خدا! اگر کسى در زمان دیگرى چنین بگوید چطور؟
آن حضرت فرمود: چیزهایى را که گفتم براى او نیز خواهد بود.
جبرئیل این مطالب را در شب معراج به من گفت.
#رسول_اعظم "ص"
#علی_بن_موسی
#سید_بن_طاووس
#إقبال_الأعمال
(چاپ دوم، تهران: دارالکتب الاسلامیه، ۱۴۰۹ قمری)
ج ۱، ص ۳۰۸.
این اعمال همچنین در #مفاتیح_الجنان اثر #محدث_قمی بخش #اعمال_ماه_ذیقعده نیز آمده است.
@Ab_o_Atash
✳️ سیمین دانشور: حضرت خمینی را کلمهالحق مردم ایران میدانم
سیمین دانشور، امام را از همان سالهای مبارزات پیش از انقلاب میشناخت. در لابهلای نامههای رد و بدل شده میان او و جلال، نام «آیتالله خمینی» هم دیده میشود. در یکی از این نامهها، سیمین خطاب به جلال مینویسد:
«جلال جان! این حرفت مرا به فکر فرو برد که نکند بیکار کردن تو درست در این ایام، به علت روابطت با آیتالله خمینی بوده است. تو چند بار به قم رفتی و یک بار هم در نامههای اخیرت نوشته بودی: «آیتالله در دَرّوس تحت نظرند و رفتم ایشان را ببینم آژانها نگذاشتند.»
دانشور، هنگام وقوع قیام ۱۵ خرداد در آمریکا سکونت داشته است اما به گواهی همین نامهها، اخبار این واقعه را هم از همان راه دور دنبال میکرده است. با وجود اینکه جلال، موفق به دیدار با امام شده بود و با وجود آنکه برخی روایات مدعی شدهاند که سیمین هم با امام دیدار کرده است اما شاهدی قطعی بر دیدار سیمین و امام خمینی در سالهای پیش از انقلاب در دست نیست.
با پیروزی انقلاب اسلامی، سیمین دانشور از معدود نویسندگان و روشنفکرانی بود که بهرغم آنکه سبک زندگی مذهبی کاملی نداشتند، از انقلاب و امام، حمایت و تمجید کردند.
در ۲۷ بهمنماه سال ۵۷، جمعی از اعضای کانون نویسندگان ایران، کانونی که با ابتکار جلال آلاحمد و برای حمایت از حقوق نویسندگان در سالهای پیش از انقلاب تأسیس شده بود، به دیدار امام رفتند.
عمومِ روایات و خاطراتی که از این دیدار بهجای مانده نشانگر علاقه زائدالوصف سیمین دانشور به حضرت امام است. شمس آلاحمد، برادر کوچکتر جلال روایت میکند: «در آن زمان گروهی از اعضای کانون نویسندگان ایران (که من در اول انقلاب با دیدن مسائلی از آن استعفا کرده بودم) به خدمت آقا رفتند که خبرش در مطبوعات منعکس شد. در آن جلسه امام به خانم سیمین دانشور عنایت کرده بودند و چند کلمه هم با ایشان صحبت میکنند. در آن روزها به آنهایی که خدمت امام رفتند حسودیم میشد و خانم دانشور هم به من پز میداد که من رفتم امام را دیدم و شما ندیدید!»
سیدعطاءالله مهاجرانی هم در مستندی که شبکه انگلیسی بیبیسی درباره سیمین دانشور تهیه کرد، میگوید: «خانم دانشور میگفت وقتی امام را دیدم، تحت تأثیر او قرار گرفتم. آنقدر که این پیرمرد باشکوه، آرام و لطیف بود، نمیتوانستم در برابر اشتیاقی که پیدا کردم مقاومت کنم، خم شدم و عبای ایشان را بوسیدم.»
سیمین دانشور، کمتر از یک ماه پس از آن دیدار، در یادداشتی که در کیهان منتشر کرد، نوشت: «من، حضرت خمینی رهبر انقلاب مردم ایران را کلمةالحق میدانم. مردی میدانم که با کلام و کتاب به میدان آمده و با چنین سلاحی بر چنان زرادخانه کمنظیری مستولی گردیده و کاری کرده است کارستان که کس نکرد. [من امام را] مردی میدانم مظهر تاریخی نو، فضایی نو و اخلاقی نو؛ مردی که الهامات خود را باور دارد و ایمانش به یقین پیوسته است و احتمالاً دعای نیمهشبان امام به معبودش چنین بوده است که ای ایمان! یقین را به من ارزانی دار... و دعایش مستجاب گشته و چنین است که اینگونه بر خود مسلط و برخوردار از اعتماد به نفس است. و چنین مردی بارها و بارها گفته است که مسئول نسل آینده است و آرزویش نظام حکومتی است اسلامی و ایرانی که حافظ استقلال و دموکراسی باشد.»
#روزنامه_وطن_امروز
چهارشنبه ۱۷ اردیبهشت ۱۴۰۴
به نقل از: سایت جامع امام خمینی
@Ab_o_Atash
✳️ آغاز نهضت با اجازه از امام رضا«ع»
موقعی که در مجلس شورای ملی مسئله انجمنهای ایالتی و ولایتی مطرح شد، امام علاوه بر اینکه اساتید حوزه علمیه را جمع و در اینباره شور و مشورت کردند، لازم دیدند نامههایی برای علمای استانها و شهرستانها بنویسند که حوزه علمیه قم را یاری کنند. من هم به اذن امام مأمور شدم که از مشهد تا زاهدان بروم و علمای بلاد را ببینم و نامههای امام را به آنها بدهم و از آنها بخواهم که مردم را در جریان بگذارند و مصیبات اسلام را بیان کنند و طومار بدهند.
ساعت ده بعدازظهر که برای وداع به محضر ایشان شرفیاب شدم، نامهها را که به من لطف کردند، فرمودند: شما قبل از اینکه با هر کس ملاقات کنید، اول مشرّف شوید به حرم مطهر ثامنالحجج علی بن موسی الرضا«ع» و از زبان من به آن حضرت بگویید: آقا! کار بسیار عظیم و مسئله خطیری پیش آمده و ما وظیفه دانستیم که قیام کنیم و حرکت کنیم؛ چنانچه مرضیّ شماست ما را تأیید کنید.
#محمدجواد_علمالهدی
#برداشتهایی_از_سیره_امام_خمینی
جلد ۳، صفحات ۳۶ و ۳۷.
@Ab_o_Atash