eitaa logo
آب و آتش
464 دنبال‌کننده
7 عکس
1 ویدیو
0 فایل
مشاهده در ایتا
دانلود
✳️ کشتی بخاری ماکامبو که در راه خود به سوی استرالیا از مجمع‌الجزایر سلیمان و گینه جدید می‌گذشت، هر پنج هفته یک‌بار در تولاجی توقف می‌کرد. یک‌شب که فردای آن باید کشتی ماکامبو لنگر بردارد و به راه خود برود، سروان کلار افسر کشتی برده‌فروشی موسوم به اوژنی که برای ملاقات با کمیسر مجمع‌الجزایر به خشکی آمده بود، هنگام بازگشت سگ خود موسوم به «میخاییل» را در ساحل جا گذاشت. سروان کلار نزدیک نیمه‌شب متوجه غیبت سگ خود شد، به خشکی بازگشت و به همراهی چند نفر دیگر، بیهوده تمام گوشه و کنار ساحل و لنگرگاه و آشیانه قایق‌ها را کاوش کرده بود. میخاییل ناپدید شده بود و از کشتی اوژنی به کشتی ماکامبو رفته بود. تفصیل قضیه از این قرار است. صفحات ۶ و ۷. @Ab_o_Atash
✳️ رأی علی«ع» این نیست! [قاضی افغان] خطاب به منشی داد می‌زند: «بنویس! مجازات مقرر شده برای دزدها آن است که دستشان قطع شود.» به پیرمرد اشاره می‌کند، «کسی که متهم است از مکان مقدس (حرم شاه دو شمشیره ولی) کبوتر دزدیده، باید هر دو دستش قطع شود.» پیرمرد هراسان دهان باز می‌کند و زبانش بند می‌آید. کبوتر که از شانه‌اش بلند شده بود روی میز قاضی می‌نشیند. منشی به طرف قاضی می‌رود و در گوشش پچ‌پچ می‌کند: «قاضی جسارتاً اجازه بدهید یادآوری کنم که طبق قوانین شریعت، بریدن دست کسی که چیز بی‌صاحبی را از مکانی عمومی بدزدد، شایسته مجازات نیست.» -به چه دلیل؟ -قاضی‌صاحب، از امام علی پرسیدند مجازات قطع دست برای کسی که حیوانی بی‌صاحب را از مکانی عمومی بدزدد، مناسب است؟ و حضرتشان در پاسخ جواب منفی دادند. -می‌خواهی درس شریعت به من بدهی؟ -استغفرالله. من فقط یادآوری می‌کنم. قاضی بسیار محترم. -در این صورت من هم یک چیز را به تو یادآوری می‌کنم: اینجا قاضی منم و من حکم کرده‌ام که دست‌های این‌مرد قطع شود. نشر ثالث صفحه ۴۵۵. @Ab_o_Atash
✳️ برنامه‌های الهی ذهنی نیست! دین نمی‌تواند از دنیا جدا باشد و برنامه الهی نمی‌تواند در مفاهیم ذهنی و دستورات اخلاقی و تشریفات و تظاهرات مذهبی منحصر شود و دست آخر ادارهٔ قسمت ناچیزی از زندگی بشر یعنی قسمت مقررات فردی را به عهده گیرد. (چاپ ششم، تهران: دفتر نشر فرهنگ اسلامی، ۱۳۸۷) صفحه ۳۴. @Ab_o_Atash
✳️ اینجا بمان! ای قلب آشفته، آرام، آرام، آرام! این، تنها قفس سینه نیست که برای تو تنگ است. تو، در سراسر جهانی چنین ستمگر و بی‌ایمان، احساس فشردگی، کوبیدگی، دردمندی، نفس‌تنگی و خفگی خواهی کرد. در سراسر جهانی چنین ستمگر، چنین بی‌ایمان. اما، این قفس، اگر تنگ است و تاریک، درد‌آفرین و دردبخش... لااقل خانه توست لااقل، مِلک توست لااقل آشنای تو، رفیق تو، همسایه‌ تو، هم‌صدا، هم‌سفر، هم‌سخن، هم‌پیاله، هم‌درد و هم‌آرزوی توست. اینجا بمان، بنال، بسوز، بمیر... اما هرگز نگو: شاید آنجا آسوده‌تر باشم، آرام‌تر، آزادتر، بی‌دغدغه‌تر، خوشبخت‌تر، راضی‌تر... تو اینجا، در نزدیک‌ترین فاصله با آسودگی، آرامی، آزادی، خوشبختی و شادمانی جای داری؛ در نزدیک‌ترین فاصله... ای قلب! آنچه را که دیگران تجربه کرده‌اند تجربه مکن مگر آنکه خالیِ خالیِ خالی باشی... (چاپ نهم، تهران: انتشارات روزبهان، ۱۳۹۴) جلد ۳، صفحه ۱۱. @Ab_o_Atash
✳️ شما یا او؟ - می‌دانید چه حالی دارد که توی شب بدوید، در حالی که بچه‌ای توی بغلتان است که گریه می‌کند، اما نمی‌تواند گریه کند چون نمی‌تواند نفس بکشد و می‌دوید و می‌دوید و نمی‌دانید این عرق شماست یا او و وحشت‌زده به شما خیره شده و به شما باور دارد اما شما به خودتان باور ندارید. نشر پیدایش صفحه ۵۳۵. @Ab_o_Atash
✳️ خوشحال‌تر از همه من جوان بودم. بقیه آدم‌های اتوبوس، که نوزده‌تایی می‌شدند، همه پیر و پاتال‌های شصت، هفتاد و هشتادساله بودند و فقط من بودم که بیست و چند سالم بود. آنها زل زده بودند به من و من زل زده بودم به آنها. همه معذب بودیم و داشتیم از خجالت آب می‌شدیم. چطور همچین اتفاقی افتاده بود؟ چرا ما ناگهان بازیگران بازی این سرنوشت شوم شده بودیم و نمی توانستیم چشم از هم برداریم؟ 🍃 حالم خراب بود از این که آنها را یاد جوانی بربادرفته‌شان، یاد گذرشان از آن سال‌های محقر، آن‌هم آن‌طور ظالمانه و عجیب و غریب، می‌انداختم. چرا ما را مثل یک سالاد خرچنگ‌قورباغه این‌طور هم زده بودند و روی صندلی‌های این اتوبوس نکبتی پخش کرده بودند؟ 🍃 اولین ایستگاه پریدم پایین. همه از اینکه می دیدند من می‌روم خوشحال شدند اما از همه‌شان خوشحال‌تر خودم بودم. (چاپ ششم، تهران: نشر مرکز، ۱۳۹۰) صفحه ۷۷ و ۷۸. @Ab_o_Atash
✳️ کمدی مسخره! در جایی می‌نویسد که تمام حوادث و شخصیت‌های بزرگ جهان، به اصطلاح دو بار ظهور می‌کنند. ولی او فراموش کرد بیفزاید که بار اول به صورت و بار دوم به صورت مسخره. (چاپ چهارم، برلین: ۱۳۸۶) صفحه ۲۸. @Ab_o_Atash
✳️ این وطن خواهد ماند این جهان جدول لاینحلی از مسئله‌هاست آدمی‌زاده چه پرت از همۀ مرحله‌هاست خفته بر بستری از غفلت خود آسوده بر زمینی که به روی گسل زلزله‌هاست پشت آرامش این تیره‌شبِ فرسوده هرکجا هلهله‌ای هست و به‌پا ولوله‌هاست زیر خاکستر این آتش افسرده ببین گرم و افروخته از جنگ بسی مشعله‌هاست لنگر افکنده به هر بندر، صد کشتی درد بار رنج است که خالی شده در اسکله‌هاست این شب این‌بار بجز فتنه نخواهد زایید بِشِنو پچ‌پچه‌هایی به لب قابله‌هاست... بگذارید که آسوده بماند ایران در جهانی که چنین دست‌خوش غائله‌هاست این وطن در دل طوفان بلا خواهد ماند گرچه هرلحظه تنش زخم‌خور حرمله‌هاست پیش رو سبزبهاری‌ است که خواهد آمد «بالش من پُر آواز پَرِ چلچله‌هاست» @Ab_o_Atash
✳️ در سخت‌ترین مواقع هم افسرده نباشید انقلاب با چهره‌ها و دل‌های افسرده تضمین‌شدنی نیست. انقلاب با دل‌های پرشور و چهره‌های شاداب تضمین می‌شود (تکبیر حضار)... هیچ‌کس مرا در این دوره نشیب و فراز انقلاب در سخت‌ترین مواقع، نتوانسته است با قیافهٔ افسرده ببیند. چرا افسرده باشیم؟ ما که به دنبال إحدی الحُسنَیَینیم؛ یا شهادت یا پیروزی، دیگر چرا افسردگی؟ افسرده نباشید چهره‌ها شاداب باشد، نشاط داشته باشید.آن‌وقت شعارتان همین است که آمریکا و مزدورانش هیچ غلطی نمی‌توانند بکنند. (تکبیر حضار). ما در زیر بار سختی‌ها و مشکلات و دشواری‌ها قد خم نمی‌کنیم. ما راست‌قامتان جاودانهٔ تاریخ خواهیم ماند. تنها موقعی سرپا نیستیم که یا کشته شویم و یا زخم بخوریم و بر خاک بیفتیم و الّا هیچ قدرتی نمی‌تواند پشت ما را خم بکند (تکبیر حضار). گفتارها [۱۰ اردی‌بهشت ۱۳۵۹، سخنرانی در مسجد ابوالفضل «ع» خیابان ستارخان] جلد ۳، صفحات ۳۲ و ۳۳. @Ab_o_Atash
✳️ آزادی در بی‌بندوباری مستهلک می‌شود! آزادی؛ این پدیده عبارت است از: رها بودن از قید و زنجیر، به‌اضافهٔ داشتن توانایی انتخاب یکی از راه‌هایی که انسان در مقابل خود دارد. ملاحظه می‌شود که انسان در این مرحله که «آزادی» نامیده می‌شود، بیشتر از مرحلهٔ «رهایی»، از «استقلال» و «احساس شخصیت» برخوردار است ولی خود این آزادی، تعیین‌کنندهٔ نیکی و بدی و عظمت و پستی و زشتی و زیباییِ راهی نیست که انسانِ آزاد انتخاب خواهد کرد. ازاین‌رو، متأسفانه این پدیدهٔ بسیار بااهمیتِ آزادی، معمولاً در مسیر بی‌بندوباری‌ها مستهلک می‌شود. صفحات ۸۳ و ۸۴. @Ab_o_Atash
✳️ داروی رنج‌های دوستان دوستان را در دل رنج‌ها باشد که آن به هیچ دارویی خوش نشود؛ نه به خفتن نه به گشتن و نه به خوردن. الّا به دیدار دوست که لِقاءُ الْخَلیلِ شِفاءُ العَلیلِ (دیدار دلدار شفای بیمار است). (چاپ اول، تهران: نشر ماهی، ۱۳۹۶) صفحه ۲۵۷. @Ab_o_Atash
✳️ آزادیخواهی؛ نابودی کشور یا نظام؟! مگر آزادی‌خواهی به‌طور کلی، حمله به نظام موجود و حاکم بر امور نیست؟ واقعیتی که من حرفش را می‌زنم این است که آزادی‌خواهی روسی حمله به نظام حاکم بر امور نیست، بلکه حمله به اصل امور است، به خود امور، نه به نظام برقرار. آزادی‌خواهی ما کاری به نظام برقرار در روسیه ندارد، می‌خواهد خود روسیه را براندازد. آزادی‌خواهی که من صحبتش را می‌کنم کار را به جایی رسانده که روسیه را انکار می‌کند، از مادر خود بیزار است و برای نابودی آن شمشیر کشیده است. واقعیات نابه‌سامانی‌های روسیه اسباب خنده‌، و می‌شود گفت وجد، او می‌شود. او از عادات توده و رسوم روسی بیزار است. به تاریخ روسیه و هر چه روسی است کینه می‌ورزد. وای که چه بسیار در کشورمان به آزادی‌خواهانی برمی‌خورید که طرف تأیید و تشویق دیگرانند ولی در حقیقت شاید ندانسته مرتجعانی بسیار سبک‌مغز و کوتاه‌فکر و خطرناکند. بعضی از آزادی‌خواهان ما تا همین چندی پیش این بیزاری از روسیه را می‌شود گفت یک جور عشق حقیقی به میهن می‌پنداشتند و به خود می‌نازیدند که بهتر از دیگران به ماهیت این عشق پی‌ برده‌اند. اما امروز دیگر بی‌پرده حرف می‌زنند و حتی از عبارت «عشق به میهن» شرم دارند و حتی مفهوم آن را مطرود می‌دانند و کنار گذاشته‌اند، چون آن را زیان‌بخش و بی‌معنی می‌شمارند. این‌جور آزادی‌خواه که حتی از وطن خود بیزار باشد هیچ‌جا پیدا نمی‌شود. (چاپ دهم، تهران: نشر چشمه) صفحات ۵۳۹ و ۵۴٠. @Ab_o_Atash