✳️ پول زیارت کربلا برمیگردد
هر كه او (امام حسین «ع») را زيارت كند، خداوند نيازهايش را برآورد و آنچه از امور دنيا را كه برایش اهمیت داشته، كفايت فرمايد. همچنین زيارت امام حسین «علیهالسلام» رزق بنده را زیاد میکند، و آنچه برای زیارت هزينه كند، برمیگردد.
#امام_جعفر_صادق «ع»
#تهذیب_الاحکام
جلد ۶، صفحهٔ ۴۵.
@Ab_o_Atash
✳️ شاهنشاهی زیر بلیت دول خارجی
گاهی به محمدرضا میگفتم چرا با علم به اینکه میدانی این پدرسوختهها نوکر اجنبی هستند، آنها را اخراج نمیکنی؟ محمدرضا میگفت: چه فایدهای بر اخراج آنها مترتب است؟ اینها را اخراج کنم دهها نفر دیگر را اطرافم قرار میدهند. بگذارید اینها باشند تا خیال دولتهای خارجی از حسن انجام امور در ایران راحت باشد.»
#تاجالملوک
#خاطرات_تاجالملوک
[همسر اول رضاشاه و مادر محمدرضاشاه]
(نیویورک: انتشارات نیما، ۱۳۸۰)
صفحه ۳۸۳.
@Ab_o_Atash
✳️ زیارت سیدالشهدا واجب است
امام باقر «عليهالسلام»:
شيعيان را به زيارت قبر امام حسين «عليهالسلام» امر كنيد زيرا رهسپاری به سوی او، بر هر مؤمنی كه به امامت امام حسين از سوی خدا اعتقاد دارد، واجب است.
#محمد_بن_علی_الباقر «ع»
#كامل_الزيارات
#ابن_قولویه_قمی
صفحه ۱۲۱.
@Ab_o_Atash
✳️ جذب نیروی گروههای چپ با رمان!
بیتردید نمیتوان در کنار همه عواملی که مبارزه مسلحانه را برافروخت، از ادبیات انقلابی در آن روزگاران چشم پوشید. به شهادت گزارش بازجوییهای موجود و اسناد اطلاعاتی، مطالعات اکثریت به اتفاق چریکهایی که بازجویی شدند، از کتابهایی چون «مادر» اثر ماکسیم گورگی، «چگونه فولاد آبدیده شد؟» اثر نیکلای استروسکی، «برمیگردیم گل نسترن میچینیم» و «رز فرانس» اثر ژان لافیت و «خرمگس» اثر اتل لیلیان وینیچ فراتر نمیرفت. بر بستر چنین تصوراتی بود که نوعی از مبارزه مسلحانه در ایران رخ نمود و زبانه کشید و سپس آرام گرفت.
#محمود_نادری
#چریکهای_فدایی_خلق
مؤسسه مطالعات و پژوهشهای سیاسی
جلد ۱، صفحات ۲۱ و ۲۲.
@Ab_o_Atash
✳️ ثواب کسی که پیاده به زیارت سیدالشهدا برود
امام جعفر صادق «علیهالسلام» فرمودند: کسی که از منزلش بیرون آید و قصدش زیارت قبر حضرت حسین بن علی «علیهماالسلام» باشد، اگر پیاده رود، خداوند منان به هر قدمی که برمیدارد، یک حسنه برایش مینویسد و یک گناه از او محو میفرماید تا زمانی که به حائر برسد و پس از رسیدن به آن مکان شریف، حق «تبارک و تعالی» او را از رستگاران قرار میدهد تا وقتی که مراسم و اعمال زیارت را به پایان برساند که در این هنگام، او را از فائزین محسوب میفرماید تا زمانی که تصمیم به برگشت بگیرد. در این وقت فرشتهای نزد او میآید و میگوید: رسول خدا «صلیالله علیه وآله و سلم» به تو سلام میرساند و میفرماید: از ابتدا عمل را شروع کن که تمام گناهان گذشتهات آمرزیده شد.
#ابنقولویه_قمی
#کامل_الزیارات
#سیدمحمدجواد_ذهنی_تهرانی
انتشارات پیام حق
صفحات ۴۳۰ و ۴۳۱.
@Ab_o_Atash
✳️ خاطرهای شگفت از شیخ بهلول
بگذارید برایتان داستانی بگویم که هر وقت به یادم میآید، دلم میلرزد و برای شیخ بهلول دعا میکنم که خداوند درجات عالی او را متعالی بگرداند که شئونات را به وقت ضرورت و کشیدن مهار نفس، زیر پا انداخته بود.
معمولأ چنین داستانی را نبایست روایت کرد. اما این داستان برای همیشه به یادتان میماند.
در آستانه صدسالگی بود. در منزل یکی از اعیان متدین شيراز که خانهاش همیشه محفل عالمان و در دوران انقلاب در خدمت انقلاب بود، اهل اصطلاح بود و با اهل علم نشست و برخاست و مؤانست داشت، محفلی به افتخار حضور شیخ بهلول آراسته بودند.
شیخ بهلول پوستی و استخوانی بود، مردی که خلاصهٔ خود بود! با چشمانی سرشار از زندگی و شور که بارقهٔ تیزهوشی از آن میتابید، و طنین صدا و لهجهای که گویی روستایی خراسانی در صحرایی دوردست اما آشنا با شما حرف میزند. وقتی با او دست میدادی، سرپنجهٔ استخوانیاش محکم بود. مثل گیرهای قایم دست را نگاه میداشت. در چشمانت نگاه میکرد و مکث میکرد.
مرا معرفی کردند: «ایشان نماینده شیرازند!» گفت: «بِچه جانم! نماینده اخلاص باش؛ الخلاص فی الاخلاص!» این تعبیر مرا با خودش برده بود.
نشستیم. جمعی حدود پانزده تا بیستنفره. مرحوم آیتالله محیالدین حائری شیرازی امامجمعه شيراز هم بود. گفتوگوهایی و از هر دری سخنی.
ناگاه صدای ناخوشایندی به گوش رسید! زود چند نفر که نزدیکتر به بهلول بودند، به نوجوان دهدوازدهسالهای که در گوشهای نشسته بود، نگاه تندِ ملامتآمیزی کردند، که یعنی ماجرا از ایشان است.
بهلول برخاست. به طرف نوجوان که چهرهاش قرمز شده بود رفت. دو زانو جلوی نوجوان نشست، خم شد صورت و دست نوجوان را بوسید، گفت: «اعوذ بالله من الشیطان الرجیم. إنّ النفس لَامّارة بالسوء الا ما رحم ربّی. آقایان عزیز! من نزدیک صد سالمه، مریض هم هستم، این صدای ناخوشایند از من بود. از همه شما معذرت میخواهم. از این نوجوان صد بار معذرت میخواهم که نگاه شما او را شرمنده کرد و چهرهاش سرخ شد و سرش را پایین انداخت.»
چه مجلسی شد! چه بغضهایی که ترکید و آيتالله حائری که سر بر زانو نهاده بود و با صدای بلند گریه میکرد.
در راه که برمیگشتیم، آقای حائری سکوت کرده بود؛ سکوتی سنگین. من هم در بهت و سکوت بودم. ناگاه رو به من کرد و گفت: «شیخ بهلول در خاکسار کردن نَفْسش بیرحم است. برای همین به او عنایت شده است. چیزهایی به او دادهاند که به هر کسی نمیدهند.»
زمزمه کرد:
نه در اختر حرکت بود و نه در قطب سکون
گر نبودی به زمین خاکنشینانی چند
#سیدعطاءالله_مهاجرانی
#روزنامه_اطلاعات
یکشنبه ۲۸ آبانماه ۱۴۰۲
صفحه ۲.
@Ab_o_Atash
✳️ ثواب فرستادن کسی به کربلا
از امام صادق «علیهالسلام» پرسیدند: ثواب و اجر کسی که خودش به خاطر جهتی نمیتواند به زیارت برود ولی دیگری را تجهیز میکند و به زیارت میفرستد، چیست؟
حضرت فرمودند: در مقابل هر یک درهمی که خرج کرده، خداوند متعال به اندازه کوه احد به وی حسنه میدهد و چندبرابر هزینهای که برای او متحمل شده، برایش باقی میگذارد و نیز بلاهایی که نازل شده را از او دور میکند و نیز مال و دارایی او را از گزند حفظ میکند.
#ابنقولویه_قمی
#کامل_الزیارات
جلد ۱، صفحه ۱۲۹.
@Ab_o_Atash
✳️ وقتی کمیته شمیرانات محسن وزوایی را دستگیر کرد
اواخر تابستان سال ۵۸، دانشجویان دفتر تحکیم وحدت دنبال ایدهای برای دادن یک پاسخ انقلابی به دخالتهای آمریکا بودند... البته گرفتن سفارت آمریکا چنان ایده جدیدی هم نبود. قبلاً یک بار چریکهای فدایی در اواخر بهمن ۱۳۵۷ از دیوار سفارت بالا رفته بودند. سولیوان، سفیر آمریکا، از دولت موقت کمک خواسته بود و امام شخصاً ابراهیم یزدی را مسئول بیرون کردن اشغالگران از داخل سفارت کرده بود اما حالا شرایط عوض شده بود. دخالتهای پیدرپی آمریکا از حد گذشته و نقش او در تحریک و تأمین مالی آشوبهای قومی ایران بر همه ثابت شده بود. از طرفی چراغسبزهایی که دولت موقت به دخالتهای آمریکا نشان میداد، همه مردم انقلابی و بخصوص دانشجوها را عصبانی کرده بود.
گرفتن کوتاهمدت سفارت میتوانست یک تریبون بینالمللی در اختیارشان بگذارد که بتوانند حرف و خواستهشان را به کل دنیا برسانند؛ اینکه دلشان میخواهد مستقل باشند و روی پای خودشان بایستند، اینکه به جاسوس و خرابکار و عوامل برانداز که سفارت را به پاتوق امن خود تبدیل کردهاند هیچ احتیاجی ندارند و خودشان بهتر میتوانند برای سرنوشتشان تصمیم بگیرند.
تصمیم سختی بود. نمایندگان دانشگاههای علم و صنعت و تربیت معلم با آن موافقت نکردند... بیشتر به این خاطر که فکر میکردند خطر شوروی در آن شرایط برای ایران بیشتر است و باید به سفارت شوروی حمله کنند. چهار دانشگاه دیگر که شریف، تهران، پلیتکنیک و ملی [شهید بهشتی] بودند، تصمیم گرفتند با دقت و حوصله ابعاد این تصمیم را بسنجند تا اقدامشان کاملاً عاقلانه باشد و نه ناشی از خشم و احساسات گذرا.
از اواخر تابستان تا همین دهم آبان که پیام امام از تلویزیون سیاه و سفید خانه حاجآقا مسیح پخش شد، همه تحقیقات و مقدمات به صورت کاملاً محرمانه و سری انجام و آماده شده بود ولی هنوز تاریخ آن مشخص نبود.
با این پیام امام و همزمانی دیدار بازرگان با برژینسکی، جلسهای بین نمایندگان آن چهار دانشگاه و آقای موسویخوئینیها که نماینده امام در رادیو و تلویزیون بود برگزار شد. دانشجویان از نماینده امام خواستند خبر تصمیمشان را به امام برساند و از او برای این کار اجازه بگیرد اما خوئینیها عقیده داشت که امام خطوط کلی و سیاست پیمودن مسیر را روشن میکنند و تعیین مصداقهای این سیاست به عهده خود مردم است و نیازی نیست برای جزء جزء کارهایشان اجازه بگیرند.
در همین جمع بود که تاریخ و زمان دقیق عملیات تسخیر مشخص شد و قرار شد با عنوان کلی «دانشجویان پیرو خط امام» برای چند روز سفارت آمریکا را اشغال کنند و اگر هرلحظه متوجه شدند که امام با این حرکتشان مخالف است همان لحظه سفارت را ترک کنند.
روال کاری و آگاهسازی دانشجویان کاملاً محرمانه و با حفظ طبقهبندی اطلاعات صورت گرفت. طوری که مثلاً در یک اتاق سهنفره خوابگاه شریف ممکن بود هر سه نفر از برنامه یکشنبه اطلاع داشتند اما هیچکدام نمیدانستند آن دیگری هم از قرار خبر دارد. برای همین معلوم نیست محسن از کدام لایه و از کجا از این قرار مطلع شده و وقتی جمعهشب با یک گونی که تویش اسلحه بوده توسط کمیته شمیرانات دستگیر شده، آن اسلحه چه ارتباطی با ماجرای تسخیر و وظیفه محسن در اینباره داشته است!
#فائضه_غفار_حدادی
#یک_محسن_عزیز
[روایتی مستند از زندگی شهید #محسن_وزوایی]
انتشارات سوره مهر
صفحات ۹۰ و ۹۱.
@Ab_o_Atash
✳️ خانمها هم به زیارت حسین«ع» بروند!
از امام باقر یا صادق «علیهماالسلام» نقل شده كه فرمودند: اي زراره! هيچ زن مؤمنهای در زمين نيست مگر اينكه بر او واجب است فاطمه «عليهاالسلام» را در زيارت حسين «عليهالسلام» ياری كند.
#علی_بن_اسباط
#نوادر
صفحه ۱۲۳.
@Ab_o_Atash
✳️ رهبر انقلاب: موسیقی فاخر غرب مرا مبهوت میکند
میدانید که من بهطور طبیعی از جمله آدمهای غربستیزم. چنانکه هیچ ویژگی غرب، مرا مبهوت و مجذوب نمیکند. در عین حال، ویژگیهای مثبت غرب را از روی محاسبه، تأیید میکنم. یکی از آن ویژگیها، مقوله موسیقی است.
درست است که در غرب، موسیقیهای منحط وجود دارد اما در همان نقطه از جهان، از دیرباز موسیقیهای آموزنده و معنادار هم بوده است؛ موسیقیای که برای گوش سپردن به آن، انسان عارف واقف خردمند، میتواند بلیت تهیه کند، در سالن اجرای کنسرت بنشیند و ساعتی، از آن لذت ببرد.
در غرب موسیقیهایی که گاهی یک ملت را نجات داده و گاهی یک مجموعه فکری را به سمت صحیح هدایت کرده، کم نبوده است. غرب برخوردار از چنین ویژگیای نیز بوده و هست.
در شرق که راجع به آن گفتم (یعنی در محدوده جغرافیایی مورد اشاره) متأسفانه موسیقی از چنین اعتبار و جایگاهی برخوردار نبوده است. موسیقی در اینجا عبارت از آهنگها وآلات و ادوات لهو بوده؛ که فقها از آن به موسیقی لهوی حرام تعبیر کردهاند. فرض بفرمایید فلان خلیفه، شب دچار بیخوابی میشده است. موسیقیدانها همراه با کنیزکان مُغنی، باید میآمدند تا اسباب طرب او را فراهم کنند. موسیقیدان با آن خصوصیات که گفتم اهل خرد و قریحه و ذوق است، باید خود را میشکست و انواع و اقسام هنرهای خویش را نثار میکرد تا خلیفه از حالت افسردگی که لازمه خونریزیها، قساوت و خباثتهای وی بود بیرون میآمد!
این وضعیت موسیقی در بارگاه خلفا و امرای عرب بود. یعنی همین قضیه، درباره سلاطین ایران هم صدق میکند. پادشاهانی که اهل موسیقی لهو بوده و دربارها که موسیقی طرب داشتهاند کم نیستند. که از آنجمله میتوان به دربار قاجار و پادشاهان آن سلسله اشاره کرد.
توجه میکنید که موسیقی در خدمت چه جریانها و کسانی بوده است؟! اینکه میبینید در کلمات فقها، موسیقی، مقولهای حرام و ممنوع و دستنزدنی و نزدیکنشدنی است، به همین خاطر است.
#سیدعلی_حسینی_خامنهای
#هنر_از_دیدگاه_مقام_معظم_رهبری
(چاپ ششم، تهران: دفتر نشر فرهنگ اسلامی، ۱۳۷۷)
بیانات در جمع کارکنان صداوسیما - ۹ مرداد ۱۳۷۵
@Ab_o_Atash
✳️ این آدمهای عجول!
شازده کوچولو گفت: سلام!
سوزنبان راهآهن گفت: سلام!
شازده کوچولو پرسید: تو اینجا چه میکنی؟
سوزنبان گفت: من مسافران را دستهدسته تقسیم میکنم و قطارهای حامل هر دسته را گاهی به راست میفرستم و گاهی به چپ.
در همین دم، یک قطار تندرو با چراغهای روشن، که همچون رعد میغرید، اتاقک سوزنبان را به لرزه درآورد.
شازده کوچولو گفت: اینها خیلی عجله دارند. پی چه میگردند؟
سوزنبان گفت: راننده قطار هم نمیداند.
و باز قطار تندرو و روشن دیگری در جهت مخالف غرید.
شازده کوچولو پرسید: مگر آنها به این زودی برگشتند؟
سوزنبان گفت: همانها نیستند؛ این یک قطار تعویضی است.
- مگر از جایی که بودند راضی نبودند؟
سوزنبان گفت: آدمها هیچوقت از جایی که هستند، راضی نیستند.
#آنتوان_دو_سنت_اگزوپری
#شازده_کوچولو
#محمد_قاضی
(چاپ پنجاهوششم، تهران: شرکت سهامی کتابهای جیبی، ۱۳۹۵)
صفحات ۹۷ و ۹۸.
@Ab_o_Atash
✳️ گیرندههایی که شناخته نشدند!
گزارش از این قرار بود که «بارتلبی» در واشنگتن کارمندی جزء در «دایره مرسولات باطله» بوده که غفلتاً متعاقب یک تغییر و تحول اداری از کار برکنار شده است. وقتی به این شایعه فکر میکنم، نمیتوانم احساسی را که به من دست میدهد بخوبی بیان کنم.
مرسولات باطله! آیا شبیه آدمهای مرده به نظر نمیرسد؟ مردی را مجسم کنید از بداقبالی و بالذاته مستعد یأس و کسالت. برای این خلقیات آیا مشغلهای تشدیدکنندهتر از کار با نامههای باطله و دستهبندی آنها برای سوزاندن هست؟ زیرا گاری گاری از آنها را به طور سنواتی میسوزانند. گاهی کارمند رنگپریده در میان تای کاغذی حلقه انگشتری مییابد. شاید انگشتی که مقصد آن بوده، اکنون در گور پوسیده باشد. اسکناسی که به قصد اعانت در اسرع وقت ارسال شده، در حالی که نیازمندش دیگر نه میخورد و نه گرسنه میشود. رحمت خدا بر آنان که مأیوس مُردند. استدعای امید برای آنان که ناامید مردند. اخبار مسرتبخش برای آنان که از رنجهای تسکین نیافته نفسبریده مردند. در مأموریتهای زندگی، این نامهها به سوی مرگ میشتابند.
آه، بارتلبی! آه، انسان.
#هرمان_ملویل
#یکدرخت_یکصخره_یکابر
[مجموعه برجستهترین داستانهای کوتاه]
#بارتلبی_محرر
صفحات ۱۴۶ و ۱۴۷.
@Ab_o_Atash