✳️ #نماز_توبه در #یکشنبههای ماه ذیقعده
رسول خدا "ص" در روز یکشنبه ماه ذىالقعده فرمود: «ای مردم! کدامیک از شما میخواهید توبه کنید؟»
گفتند: رسول خدا! همه ما میخواهیم توبه کنیم.
پیامبر فرمود: «غسل کنید، وضو بگیرید و چهار رکعت نماز [دو تا دو رکعت] بجا آورید.
در هر رکعت:
یکبار "فاتحة الکتاب" [حمد]،
سهبار "قل هو اللّه احد"
و یکبار "معوذتین" [قل اعوذ برب الناس و قل اعوذ برب الفلق] بخوانید.
آنگاه هفتادبار استغفار [مثلاً "استغفرالله ربی و اتوب الیه"] کنید
و در پایان "لا حول و لا قوّة إلا باللّه" بگویید.
سپس بگویید:
"يَا عَزِيزُ يَا غَفَّارُ اغْفِرْ لِي ذُنُوبِي وَ ذُنُوبَ جَمِيعِ الْمُؤْمِنِينَ وَ الْمُؤْمِنَاتِ فَإِنَّهُ لَا يَغْفِرُ الذُّنُوبَ إِلَّا أَنْتَ"
[یعنی: اى عزیز! اى بخشاینده! گناهان من و گناهان تمام مردان و زنان مؤمن را بیامرز که جز تو کسى گناهان را نمیآمرزد.]
آنگاه فرمود: «بندهاى از امت من چنین عملى را انجام نمیدهد، مگر اینکه از آسمان به او ندا میرسد:
بنده خدا! عمل را از نو شروع کن که توبه تو قبول، و گناهانت آمرزیده شد.
فرشته دیگر از زیر عرش ندا میکند: اى بنده! مبارک باد بر تو و بر خانواده و خاندانت.
منادى دیگرى صدا میزند: در روز قیامت، دشمنانت را از تو راضى میکنند.
فرشته دیگرى ندا میکند: اى بنده! با ایمان از دنیا میروى. دینت از تو گرفته نمیشود و قبر تو وسیع و نورانى خواهد شد.
منادى دیگرى صدا میزند: پدر و مادرت راضى میشوند، گرچه خشمگین باشند، پدر و مادر، تو و خاندانت بخشیده شده و در دنیا و آخرت خوش رزق خواهى بود.
جبرئیل ندا میکند: من با فرشته مرگ پیش تو میآیم و به او دستور میدهم که با تو خوشرفتار باشد، بهخاطر مرگ آسیبى به تو نرساند و به نرمى، روح را از بدنت خارج کند».
گفتند: ای رسول خدا! اگر کسى در زمان دیگرى چنین بگوید چطور؟
آن حضرت فرمود: چیزهایى را که گفتم براى او نیز خواهد بود.
جبرئیل این مطالب را در شب معراج به من گفت.
#رسول_اعظم "ص"
#علی_بن_موسی
#سید_بن_طاووس
#إقبال_الأعمال
(چاپ دوم، تهران: دارالکتب الاسلامیه، ۱۴۰۹ قمری)
ج ۱، ص ۳۰۸.
این اعمال همچنین در #مفاتیح_الجنان اثر #محدث_قمی بخش #اعمال_ماه_ذیقعده نیز آمده است.
@Ab_o_Atash
✳️ سیمین دانشور: حضرت خمینی را کلمهالحق مردم ایران میدانم
سیمین دانشور، امام را از همان سالهای مبارزات پیش از انقلاب میشناخت. در لابهلای نامههای رد و بدل شده میان او و جلال، نام «آیتالله خمینی» هم دیده میشود. در یکی از این نامهها، سیمین خطاب به جلال مینویسد:
«جلال جان! این حرفت مرا به فکر فرو برد که نکند بیکار کردن تو درست در این ایام، به علت روابطت با آیتالله خمینی بوده است. تو چند بار به قم رفتی و یک بار هم در نامههای اخیرت نوشته بودی: «آیتالله در دَرّوس تحت نظرند و رفتم ایشان را ببینم آژانها نگذاشتند.»
دانشور، هنگام وقوع قیام ۱۵ خرداد در آمریکا سکونت داشته است اما به گواهی همین نامهها، اخبار این واقعه را هم از همان راه دور دنبال میکرده است. با وجود اینکه جلال، موفق به دیدار با امام شده بود و با وجود آنکه برخی روایات مدعی شدهاند که سیمین هم با امام دیدار کرده است اما شاهدی قطعی بر دیدار سیمین و امام خمینی در سالهای پیش از انقلاب در دست نیست.
با پیروزی انقلاب اسلامی، سیمین دانشور از معدود نویسندگان و روشنفکرانی بود که بهرغم آنکه سبک زندگی مذهبی کاملی نداشتند، از انقلاب و امام، حمایت و تمجید کردند.
در ۲۷ بهمنماه سال ۵۷، جمعی از اعضای کانون نویسندگان ایران، کانونی که با ابتکار جلال آلاحمد و برای حمایت از حقوق نویسندگان در سالهای پیش از انقلاب تأسیس شده بود، به دیدار امام رفتند.
عمومِ روایات و خاطراتی که از این دیدار بهجای مانده نشانگر علاقه زائدالوصف سیمین دانشور به حضرت امام است. شمس آلاحمد، برادر کوچکتر جلال روایت میکند: «در آن زمان گروهی از اعضای کانون نویسندگان ایران (که من در اول انقلاب با دیدن مسائلی از آن استعفا کرده بودم) به خدمت آقا رفتند که خبرش در مطبوعات منعکس شد. در آن جلسه امام به خانم سیمین دانشور عنایت کرده بودند و چند کلمه هم با ایشان صحبت میکنند. در آن روزها به آنهایی که خدمت امام رفتند حسودیم میشد و خانم دانشور هم به من پز میداد که من رفتم امام را دیدم و شما ندیدید!»
سیدعطاءالله مهاجرانی هم در مستندی که شبکه انگلیسی بیبیسی درباره سیمین دانشور تهیه کرد، میگوید: «خانم دانشور میگفت وقتی امام را دیدم، تحت تأثیر او قرار گرفتم. آنقدر که این پیرمرد باشکوه، آرام و لطیف بود، نمیتوانستم در برابر اشتیاقی که پیدا کردم مقاومت کنم، خم شدم و عبای ایشان را بوسیدم.»
سیمین دانشور، کمتر از یک ماه پس از آن دیدار، در یادداشتی که در کیهان منتشر کرد، نوشت: «من، حضرت خمینی رهبر انقلاب مردم ایران را کلمةالحق میدانم. مردی میدانم که با کلام و کتاب به میدان آمده و با چنین سلاحی بر چنان زرادخانه کمنظیری مستولی گردیده و کاری کرده است کارستان که کس نکرد. [من امام را] مردی میدانم مظهر تاریخی نو، فضایی نو و اخلاقی نو؛ مردی که الهامات خود را باور دارد و ایمانش به یقین پیوسته است و احتمالاً دعای نیمهشبان امام به معبودش چنین بوده است که ای ایمان! یقین را به من ارزانی دار... و دعایش مستجاب گشته و چنین است که اینگونه بر خود مسلط و برخوردار از اعتماد به نفس است. و چنین مردی بارها و بارها گفته است که مسئول نسل آینده است و آرزویش نظام حکومتی است اسلامی و ایرانی که حافظ استقلال و دموکراسی باشد.»
#روزنامه_وطن_امروز
چهارشنبه ۱۷ اردیبهشت ۱۴۰۴
به نقل از: سایت جامع امام خمینی
@Ab_o_Atash
✳️ آغاز نهضت با اجازه از امام رضا«ع»
موقعی که در مجلس شورای ملی مسئله انجمنهای ایالتی و ولایتی مطرح شد، امام علاوه بر اینکه اساتید حوزه علمیه را جمع و در اینباره شور و مشورت کردند، لازم دیدند نامههایی برای علمای استانها و شهرستانها بنویسند که حوزه علمیه قم را یاری کنند. من هم به اذن امام مأمور شدم که از مشهد تا زاهدان بروم و علمای بلاد را ببینم و نامههای امام را به آنها بدهم و از آنها بخواهم که مردم را در جریان بگذارند و مصیبات اسلام را بیان کنند و طومار بدهند.
ساعت ده بعدازظهر که برای وداع به محضر ایشان شرفیاب شدم، نامهها را که به من لطف کردند، فرمودند: شما قبل از اینکه با هر کس ملاقات کنید، اول مشرّف شوید به حرم مطهر ثامنالحجج علی بن موسی الرضا«ع» و از زبان من به آن حضرت بگویید: آقا! کار بسیار عظیم و مسئله خطیری پیش آمده و ما وظیفه دانستیم که قیام کنیم و حرکت کنیم؛ چنانچه مرضیّ شماست ما را تأیید کنید.
#محمدجواد_علمالهدی
#برداشتهایی_از_سیره_امام_خمینی
جلد ۳، صفحات ۳۶ و ۳۷.
@Ab_o_Atash
✳️ شعر شیخ ابراهیم صاحبالزمانی و صلهٔ امام رضا«ع»
شنیدم از... مرحوم حاج شیخ ابراهیم مشهور به صاحبالزمانی که فرمود: روز تولد حضرت علی بن موسیالرضا «علیهالسلام» قصیدهای در ولادت و مدح آن حضرت گفتم و از خانه بیرون آمدم به قصد ملاقات نایبالتولیه که قصیدهام را برای او بخوانم.
چون عبورم از صحن مقدس افتاد، با خود گفتم: نادان! سلطان اینجاست، کجا میروی؟ قصیدهات را برای خودشان چرا نمیخوانی؟
از قصد خود پشیمان و تائب شدم و به حرم مطهر مشرف شدم و قصیدهام را مقابل ضریح مقدس خواندم. پس عرض کردم: یا مولای! از جهت معیشت در فشارم. امروز هم عید است. اگر صلهای عنایت فرمایید بجاست. ناگاه از سمت راست کسی ۱۰ تومان در دست من گذاشت. گرفتم و عرض کردم: یا مولای! کم است. فوراً از سمت چپ کسی ۱۰ تومان دیگر در دستم گذاشت. باز عرض کردم کم است، ۱۰ تومان دیگر در دستم گذاشتند. خلاصه تا شش مرتبه استدعای زیادتی کردم و در هر مرتبه ۱۰ تومان مرحمت فرمودند (البته ۱۰ تومان آنزمان مبلغ قابل توجهی بوده است).
چون مبلغ ۶۰ تومان را کافی دیدم، خجالت کشیدم که باز طلب زیادتی کنم. پول را در جیب گذاشتم، تشکر کردم و از حرم مطهر خارج شدم. در کفشداری عالم ربانی مرحوم حاج شیخ حسنعلی [نخودکی] اصفهانی را دیدم که میخواهد به حرم مشرف شود. مرا که دید، در بغل گرفت و فرمود: حاج شیخ! خوب زرنگ شدهای، با حضرت رضا «ع» نزدیک شده و روی هم ریختهاید؛ تو شعر میگویی و آنحضرت به تو صله میدهند. بگو چه مبلغی صله دادند؟ گفتم: ۶۰ تومان. فرمود حاضری ۶۰ تومان را بدهی و دو برابر آن بگیری؟ قبول کردم، ۶۰ تومان را دادم و ایشان ۱۲۰ تومان به من مرحمت فرمود.
بعداً پشیمان شدم که آن وجهی که امام مرحمت فرمودند، چیز دیگر بود. خدمت شیخ برگشتم و آنچه اصرار کردم، ایشان معامله را فسخ نفرمود.
#سیدعبدالحسین_دستغیب_شیرازی
#داستانهای_شگفت
(انتشارات رهنما، تیرماه ۱۳۶۲)
صفحه ۲۹.
@Ab_o_Atash
✳ میترسم این کتابها به دستتان نرسد...
الان چند سالی است که کتابهایی درباره سرداران و فرماندهان جنگ باب شده و مینویسند و بنده هم مشتری این کتابهایم و میخوانم. با اینکه بعضی از اینها را من خودم از نزدیک میشناختم و آنچه را هم که نوشته، روایتهای صادقانه است - این هم حالا آدم میتواند کموبیش تشخیص دهد که کدام مبالغهآمیز است و کدام صادقانه است - بسیار تکاندهنده است. آدم میبیند این شخصیتهای برجسته، حتی در لباس یک کارگر به میدان جنگ آمدهاند؛ این اوستا «عبدالحسین بُرُنسی»، یک جوان مشهدی بنّا که قبل از انقلاب یک بنّا بود و با بنده هم مرتبط بود، شرح حالش را نوشتهاند و من توصیه میکنم و واقعاً دوست میدارم شماها بخوانید. من میترسم این کتابها اصلاً دست شماها نرسد. اسم این کتاب «خاکهای نرم کوشک» است؛ قشنگ هم نوشته شده.
#سیدعلی_حسینی_خامنهای
#من_و_کتاب
انتشارات سوره مهر
صفحه ۳۰.
@Ab_o_Atash
✳ رقص در چهلم الهه!
وسط خیابان مانده بودیم بین ماشینهای دیگر و مشغول تماشا بودیم که یکدفعه چند تا مرد جوان درِ سمت امیر را باز کردند و کشیدندش بیرون. میخندیدند و میگفتند: «انقلاب پیروز شده. باید برقصی». امیر چند لحظه مبهوت نگاهشان کرد. چهلم الهه بود و لباس مشکی تنمان بود ولی نمیدانم چه در ذهن امیر گذشت که یکدفعه شروع کرد به بالاپایین کردن دستهایش و رقصیدن. اشک از چشمهایش میآمد، اما میرقصید و با دستهایش اشکهایش را پاک میکرد. هر دو گریه میکردیم...
#آزاده_فرزامنیا
#امسال_قبول_میشویم
[برگی از زندگی بانو عفت نجیبضیا]
(چاپ اول، تهران: انتشارات راه یار، زمستان ۱۴۰۱)
صفحه ۲۰۹.
@Ab_o_Atash
✳️ امان از کتابهای بیخود و بیهوده...
در آماردهیها و آمارگیریهای مربوط به کتاب، به کیفیت اهمیت بیشتری بدهید تا زود قانع نشوید. الان گفته میشود که کمّ کتاب از گذشته بیشتر است؛ آمار این را نشان میدهد، همه هم این را قبول دارند؛ اما من میترسم که بسیاری از این کمیت انبوه، چیزهایی نباشد که کشور ما به آن نیازمند است و کتابهایی باشد که کسی نمیخواند.
برای من زیاد کتاب میآید و ناشران و مؤلفان، بعضی کتابها را برای من میفرستند. ما یکی از اقبالهایی که داریم، این است که الحمدلله کتاب برای ما زیاد میفرستند؛ من هم این کتابهایی که میفرستند، حتما آنها را مروری میکنم، ولو اینکه یک تورق سطحی بکنم و فقط سر دربیاورم که این کتاب چیست. بعضی از کتابها را که میآورند، میبینم اصلاً مشتری ندارد. خودم را جای هر کسی میگذارم، میبینم که این کتاب جاذبه ندارد؛ اصلاً کتاب بیخود و بیهودهای است. اگر دینی است، بیهوده است؛ سیاسی است، بیهوده است؛ اجتماعی است، بیهوده است؛ تاریخی بیهوده و تکراری است، دهبار گفتهاند، این هم باز یک بار دیگر آمده و گفته است.
#سیدعلی_حسینی_خامنهای
#من_و_کتاب
انتشارات سوره مهر
صفحات ۷۲ و ۷۳.
@Ab_o_Atash
✳️ شاهنامه کتاب حکمت است
این کتاب فردوسی، کتاب حکمت است. کما اینکه میگویند: «حکیم ابوالقاسم فردوسی»... آیا در اینجا، حکمت اسلامی مطرح است یا حکمت اوستایی و زردشتی؟ هر کس نگاه کند، خواهد دید که اینجا حکمت اسلامی مطرح است. داستان گذشتگان را آورده، اما حکمت اسلامی را بیان کرده است. او یک حکیم اسلامی است، و مفاهیم اسلامی را بیان کرده است. لذا، آنجا که خود فردوسی حرف میزند، هیچ نشانهای نه از اخلاق اوستایی، نه از طبقات اوستایی، و نه از آن اعتقاد و خداپرستی اوستایی وجود ندارد. بالاخره، همان دوگانگی که حالا ورود دارد، وجود ندارد. مگر کسی بگوید که «او در اوستا، توحید را دیده است.» بسیار خوب؛ اگر چنین باشد، که همان حرف ماست! ما هم میگوییم: «همه ادیان، توحیدیاند.» بههرحال، فردوسی در اینجا دارد حکمت توحیدی قرآنی را بیان میکند.
#سیدعلی_حسینی_خامنهای
#کتاب_باید_هلو_باشد
[توصیههای رهبر معظم انقلاب برای کتاب و کتابخوانی]
کتاب دانشجو، انتشارات میراث اهل قلم
صفحه ۶۳.
@Ab_o_Atash
✳️ اوضاع دین در ایران بعد از لغو قرارداد تنباکو
بحمدالله دور مسلمانی در ایران از نو تجدید شد، کوکب سعادت و نیکبختی مسلمانان دیگرباره از برج سعادت و اوج استقامت رخ نمود، مهر منیر اسلامیت در آفاق ممالک محروسه ایران دوباره به تابش آمد، عموم مردم را شوق و رغبت به اسلامیت هر چه بود یک به چندین بیفزود.
در ماه مبارک رمضان همینسال که مسبوق بدان وقوعات گذشته بود، علانیه و برملا، روزهخوری در میان مردم نبود؛ سهل است که از آن رغبت و میلی که عموم مردمان را بالطبع به وظایف مسلمانی و مراسم دینداری دست داده و از آن شوق و نشاطی که مسلمانان را به طاعت و عبادت روی آورده و کثرت جمعیت و ازدحام مسلمانان در مساجد و مجامع و رواج کار و بازار ارباب محراب و منبر بهطوری جلوه نمود که حتی اینکه جماعت وعاظ از فرط شگفتی نتوانستند خودداری کنند؛ از مشاهده این وضع و حال نوظهور مسلمانان، مکرر در منابر به لسان آورده اظهار تعجب و شگفتیها کردند. مطلب از بس تازگی داشت و در نظرها طرفه مینمود، مکاتیب و مراسلات ایران این معنا را به شروح و تفاصیلی در سایر اقطار نشر دادند، جلالت شأن و شرافت عنوان علمای شریعت نزد ایرانیان و اسلامیان که جای خود داشت، بر تمامی ملل و ادیان عالم ظاهر و آشکار گردید،
جمعی از ایرانیان که در بلاد خارجه سکنا دارند، عریضه تشکرآمیزی درخصوص این تغییر وضع و حال ایران به حضور مبارک حضرت مستطاب رئیس علمای شریعت آقای حجةالاسلام -متعالله المسلمین بطول بقائه- معروض داشته و صورت آن عریضه را به طبع درآورده و برای پیشرفت مقاصد خودشان همهجا منتشر کردند.
#حسن_اصفهانی_کربلایی
#تاریخ_دخانیه
#رسول_جعفریان
نشر الهادی
صفحات ۲۱۷ و ۲۱۸.
@Ab_o_Atash
✳️ بحرین اهمیت ندارد چون مروارید ندارد!
محمدرضاشاه روز پنجم شهریور ۱۳۴۵ به کلر هولینگورث، خبرنگار روزنامه گاردین، گفت: «با توجه به اینکه نفت دارد به پایان میرسد و مروارید به پایان رسیده است، بحرین از نظر ما اهمیتی ندارد!»
هویدا نخستوزیر وقت هم در اینباره گفت: «به هیچکس مربوط نیست؛ دختر خودمان بود، به هرکس میخواستیم شوهرش دادیم.»
ملیگرایان هم هیچگاه به طور جدی به مخالفت با محمدرضاشاه نپرداختند و عمده اختلافات آنها در حوزه مسائل جزئی محدود میشد. بهطور مثال، زمانی که شاه جزیره بسیار مهم بحرین را در یک معامله نابخردانه از دست داد و منجر به جدایی همیشگی استان چهاردهم از ایران شد، بجز تعدادی از ملیگرایان، دیگر اعضای این جریان سکوت کردند و در مقابل این خیانت بزرگ محمدرضاشاه، لب به اعتراض نگشودند.
#هویت_جعلی
مؤسسه حقپژوهی
صفحات ۵۴ و ۵۵.
@Ab_o_Atash
✳️ در باب کتابجمعکردن
[نامه شهيد مدرس به خواهر زادهاش دكتر محمدحسين مدرسی]
بسم الله الرحمن الرحيم
نور چشم آقای ميرزا حسين، كاغذ شما رسيد. از مضامين او مستحضر شدم. خيلي لسان حال دلالت بر افسردگی داشت. شما را نصیحت میكنم و باز میگويم اسباب تحصيل علوم دينيه و نورانيت قلب كه انشاءالله موفق خواهيد شد، بیاسبابی است. بايد غير از توجه به حق، چيزی در كار نباشد. اميدوارم كه خداوند، امورات شما را اصلاح فرمايد بدون اينكه زحمتي یا منتی بكشيد. فقط شما درس و مباحثه و مطالعه علوم دينيه معقول و منقول را شغل خود قرار داده و توفيق از خدا بخواهيد. انشاءالله والده هم سالم میشوند و امور ايشان به ماندن شما در اصفهان اصلاح میشود نه رفتن. در باب كتاب وافي، به سيد اسماعيل مي نويسم، لكن شما دانسته باشيد كه كتاب جمع نمودن غير از علم فرا گرفتن است. شما تحصيل كنيد، كتاب خودش پيدا میشود.
آب كم جو تشنگی آور به دست
تا بجوشد آبت از بالا و پست
حقير شما را فراموش نكرده و نمیكنم. بر فرض كه فراموش كنم، اهميت ندارد. اميدوارم كه خدا شما را فراموش نكند.
والسلام
۱۰ شهر جمادی الاولی ۱۳۴۲
مدرس
@Ab_o_Atash