✳️ مذاکره سیاسی زاغ و موش!
زاغ گفت: «من زاغم و خانه من در فلانجاست، تا امروز بدخواه تو بودم اما امروز از اینجا میگذشتم، گرفتاری کبوتران و جوانمردی و وفاداری تو را درباره ایشان دیدم و فایده دوستی و همکاری را فهمیدم و حالا امید و آرزو دارم که مرا هم به یاری و دوستی خود قبول کنی و بدانی که بعد از این از جان و دل به دوستی تو وفادار خواهم بود».
موش جواب داد: «از حرفهای خوب تو متشکرم، ولی این را بدان که میان ما و تو دوستی نمیشود، چرا که موش، خوراک زاغ است و زاغ دشمن موش است و هرگز میان قوی و ضعیف و گوسفند و قصاب دوستی معنی ندارد. کسانی میتوانند با هم دوست باشند که سود یکی در زیان دیگری نباشد و این نخستین شرط دوستی است».
#مهدی_آذریزدی
#قصههای_خوب_برای_بچههای_خوب
قصههای کلیله و دمنه
انتشارات امیرکبیر
صفحه ۴۲.
@Ab_o_Atash
✳️ چرا چین اینچنین پیشرفته است؟
برای خوانندگانی که با احترام به دانش «غربی» پرورش یافتهاند، تکاندهندهترین جنبه تمدن چین باید پیشرفت زودهنگام آن در زمینه تکنولوژی باشد. چین از زمانهای دور کتابخانههای بزرگ داشت. چاپ در قرن یازدهم در چین رایج شده بود، و شمار بزرگی کتاب وجود داشت. تجارت و صنعت به همین حد پیشرفته بودند. شهرهای چین بسیار بزرگتر از معادلهایشان در اروپای قرون وسطی بودند و راههای تجارت در چین به همان اندازه گسترده بود. پیش از آن، پول کاغذی جریان تجارت و رشد بازار را تسریع کرده بود. در دهههای پایانی قرن یازدهم، صنعت عظیم آهن در شمال چین وجود داشت که سالانه ۱۲۵۰۰۰ تُن [آهن] تولید میکرد.
#پل_کندی
#ظهور_و_سقوط_قدرتهای_بزرگ
#محمد_قائد
#ناصر_موفقیان
#اکبر_تبریزی
مؤسسه انتشارات علمی و فرهنگی
صفحه ۲۴.
@Ab_o_Atash
✳️ تجدید چاپ!
تصمیم داشتیم «حرف حساب» روز یکشنبه نوزدهم تیرماه ۱۳۶۷ خودمان را، که مقارن با هشتمین سالگرد کودتای عقاب (شهید نوژه) قلمی کرده بودیم، در نخستین سالگرد خودش و در آستانه نهمین سالگرد کودتا، تجدید چاپ کنیم. اما به کلهمان زد که این کار را همین امروز بکنیم! و البته، اگر نرخ طلا به این گرانی نبود، جا داشت که آن را با آب طلا می نوشتیم:
«از کشوری که پهلوان اساطیریاش! «تارزان»، بنای تاریخیاش! «امپایر استیت»، هنر سنتیاش «گاوچرانی»، مرکز فرهنگیاش! «هالیوود»، سوغاتش «ایدز»، قهرمان ملیاش «رامبو»، مَردش «مایکل جکسون»، گاوش «بوفالو» و رئیسجمهورش «ریگان» باشد، انتظار هر جنایتی داشتن، کمال عقل است و غیر از این، نهایت بیعقلی!»
توضیح آنکه آنروز «ریگان» بود و امروز «جرج بوش»... و فرقی هم نمیکند... در همه عالم و در همه زمانها، سگ زرد برادر شغال بوده است!
«گل آقا»
#کیومرث_صابری
#گل_آقا
#روزنامه_اطلاعات
ستون «دو کلمه حرف حساب»
دوشنبه ۱۳۶۸/۲/۴
صفحه ۳.
@Ab_o_Atash
✳️ سطح معیشت ایرانیان در دوره پهلوی
«جان فوران» استاد دانشگاه کالیفرنیای امریکا، در مورد سطح زندگی و معیشت دهقانان که اکثریت ایرانیان را شامل شده و ۶۹/۵ درصد از کل جمعیت ایران بوده است، مینویسد:
«سطح زندگی دهقانان ایرانی رضایتبخش نبود. به اعتقاد بسیاری از ناظران در اواخر سلطنت رضاشاه این وضع بدتر شد...
رژیم غذایی در یک خانواده معمولی دهقانی به شرح زیر بود:
صبحانه: نان و چای
ناهار: نان و ماست
شام: نان و ماست و چای
«کدی» (تاریخدان امریکایی و متخصص حوزه خاورمیانه) نتیجه میگیرد: «دهقان غالباً گرسنگی میکشید.»
سازمان ملل متحد در دهه ۱۹۵۰م/ ۱۳۳۰ش براوردی در این زمینه به عمل آورد و متوجه شد در ایران هر بزرگسال، روزانه کمتر از ۱۸۰۰ کالری دریافت میکند، که از تمامی مناطق فقیرنشین خاورمیانه کمتر و پایینتر بود.
#جان_فوران
#مقاومت_شکننده
#احمد_تدین
صفحه ۳۴۹.
@Ab_o_Atash
✳️ تندروهایی که شهید شدند!
انقلاب اوج گرفته بود. در ایران تنها موضعگیریهای دو پهلوی آیتالله [سیدکاظم] شریعتمداری انقلابیون را نگران میکرد. در شرایطی که صدای شکسته شدن استخوانهای رژیم به گوش میرسید، شخصیت پرطرفداری مثل آیتالله شریعتمداری در سخنرانیاش از #تندروها انتقاد کرده بود.
سیدعلی خامنهای: «روش آقای شریعتمداری این بود که با اظهارات خود سعی میکرد هم رژیم را راضی کند، هم مردم را. طبیعت اظهارات وی طوری بود که معمولاً رضایت رژیم را بیشتر مد نظر داشت، زیرا رژیم مفهوم آنها را میفهمید و بهرهبرداری لازم را میکرد، اما مردم ممکن بود با یک موضعگیری ضعیف و شکننده سرگرم شوند. تعبیر «تندروها» در آن شرایط بسیار خطرناک بود، چرا که اگر هم سر زبانها میافتاد همه پیروان راه انقلاب به عنوان تندروها معرفی و محکوم میشدند. لذا در نامهای که به وی نوشتم گفتم که این اظهارات بهانه به دست رژیم میدهد تا به نام مبارزه با افراطیگری، انبوه جمعیت خروشان را از دم تیغ بگذراند و در چنین شرایطی مسئولیت این قتلعام به عهده شما خواهد بود.
وقتی نامه را به پایان بردم و آن را امضا کردم، هنوز آن را نفرستاده بودم که خبر کشتار ۱۷شهریور در میدان ژاله تهران رسید.
در حاشیه آن نوشتم: «این آغاز عملیات نابودسازی تندروهاست.»
#جعفر_شیرعلینیا
#دایرةالمعارف_مصور_تاریخ_زندگی_امام_خمینی
نشر سایان
صفحه ۲۱۰.
@Ab_o_Atash
✳️ حسن روحانی: حجاب اجباری در ایران کار من بود
بعد از انتقاد علمای قم به وضع حجاب سال ۵۷ و با وجود مخالفتهای مردم و زنان بیحجاب جامعه، با نظر مثبت من، تصمیم گرفتیم حجاب را الزامی کنیم و طرح «اجباریشدن حجاب» در ارتش به عهده من بود که به همه دژبانها گفتم هیچ زن بیحجابی را از فردا راه ندهید.
در گام اول، همه زنان کارمند مستقر در ستاد مشترک ارتش را که نزدیک به ۳۰ نفر بودند، جمع کردم و پس از گفتوگو با آنان قرار گذاشتیم از فردای آنروز با روسری در محل کار حاضر شوند.
زنان کارمند که همگی بجز دو یا سه نفر بیحجاب بودند، شروع کردند به غر زدن و «شلوغ کردن»، ولی من «محکم» ایستادم و گفتم: از فردا صبح، «دژبان» مقابل درب ورودی موظف است از ورود خانمهای بیحجاب به محوطه ستاد مشترک ارتش جلوگیری کند.
#حسن_روحانی
#خاطرات
(چاپ اول، تهران: انتشارات مرکز اسناد انقلاب اسلامی، بهار ۱۳۸۸)
جلد ۱، صفحات ۵۷۱ و ۵۷۲.
@Ab_o_Atash
✳️ با کتابهای شریعتی چادری و انقلابی شدم
پدر همیشه هوای ما را داشت. لب تر میکردیم، همهچیز آماده بود. ما چهار تا خواهریم و دو تا برادر؛ فریبا که سال بعد از من با جمشید -برادرِ منوچهر- ازدواج کرد، فرانک، فهیمه و من، محسن و فریبرز. توی خانه ما برای همه آزادی به یک اندازه بود. پدرم میگفت: «هر کار میخواهید بکنید، بکنید؛ فقط سالم زندگی کنید.»
۱۴، ۱۵ سالم بود که شروع کردم به کتاب خواندن؛ همان سالهای ۵۶، ۵۷. هزارویک فرقه باب بود و میخواستم بدانم این چیزها که میشنوم و میبینم یعنی چه.
از کتابهای #تودهایها خوشم نیامد. من با همه وجود، خدا را حس میکردم و دوستش داشتم. نمیتوانستم باور کنم نیست. نمیتوانستم با دلم، با خودم بجنگم. گذاشتمشان کنار. دیگر کتابهاشان را نخواندم. کتابهای #منافقین، از شکنجههایی که میشدند مینوشتند. از این کارشان بدم میآمد. با خودم قرار گذاشتم اول، «اسلام» را بشناسم، بعد بروم دنبال فرقهها.
به هوای درس خواندن، با دوستان مینشستیم کتابهای #دکتر_شریعتی را میخواندیم. کمکم دوست داشتم #حجاب داشته باشم. مادرم از حجاب خوشش نمیآمد. گفته بودم برای وقتی که با دوستانم میروم زیارت، #چادر بدوزد. هرروز چادرم را تا میکردم، میگذاشتم ته کیفم، کتابهایم را میچیدم روش. از خانه که میآمدم بیرون، سرم میکردم تا وقتی برمیگشتم.
آن سالها، چادر یک موضع سیاسی بود. خانوادهام از سیاسی شدن خوششان نمیآمد. پدر میگفت: «من ته ماجرا را میبینم، شما شر و شورش را.» اما من #انقلابی شده بودم...
#مریم_برادران
#منوچهر_مدق_به_روایت_همسر_شهید
#فرشته_ملکی
اینک شوکران، جلد یک
(چاپ بیستم، تهران: انتشارات روایت فتح، ۱۳۹۳)
صفحات ۱۱ و ۱۲.
@Ab_o_Atash
✳️ حکمتی از جامی
هر که به جای تو نیکو کرد، تو را بستهٔ خود کرد.
هر که با تو جفا کرد، تو را رَستهٔ خود کرد.
رستهای، به از بستهای...
#جامی
#نفحات_الانس
@Ab_o_Atash
✳️ تذکر جدی امام به خبرگان
باید بدانید که تبهکاران و جنایتپیشگان بیش از هرکس چشم طمع به شما [نمایندگان خبرگان] دوختهاند و با اشخاص منحرف نفوذی در بیوت شما، با چهرههای صددرصد اسلامی و انقلابی، ممکن است خدای نخواسته فاجعه بهبار آورند و با یک عمل انحرافی، نظام را به انحراف کشانند و با دست شما به اسلام و جمهوری اسلامی سیلی زنند. الله، الله، در انتخاب اصحاب خود.
#سیدروحالله_موسوی_خمینی
#صحیفه_امام
(پیام به نمایندگان مجلس خبرگان رهبری)
جلد ۱۸، صفحه ۶.
@Ab_o_Atash
✳️ عمل بدون بیهوشی!
آیتاللهالعظمی سیداحمد خوانساری به دلیل بیماری زخم معده احتیاج به عمل جراحی داشت. از طرفی سالخورده و از لحاظ جسمی ناتوان بود و تحمل جراحی بدون بیهوشی نیز ممکن نبود. پیش از آنکه عمل جراحی آغاز شود، وی اجازه بیهوش کردن را به پزشک نداد چون به نظر ایشان در وضعیت بیهوشی، تقلید مقلدینشان دچار اشکال میشد. از این رو به پزشکان معالج فرمود: هرگاه من مشغول قرائت سوره مبارکه انعام شدم، شما مشغول عمل شوید؛ من توجهم به قرآن است و در این صورت هیچ مشکلی پیش نمیآید.
همانطور هم شد، ایشان آنچنان به قرآن توجه پیدا کرد که احساس دردی نکرد و با تمام شدن عمل جراحی، قرائت سوره مبارکه انعام نیز به پایان رسید.
#محمدحسین_محمدی
#هزارویک_حکایت_اخلاقی
نشر صالحان
صفحه ۴۱.
@Ab_o_Atash
✳️ کودتاگرانی که سرشان بیکلاه ماند!
عبدالکریم قاسم برخلاف مقررات تعیینشده توسط ۱۴ افسر بلندپایه جنبش [افسران آزاد]، ریاست حکومت جدید (رئیس شورای وزیران) و فرماندهی ارتش را در دست گرفت. پس از او عبدالسلام عارف نیز که پیش از ورود عبدالکریم به بغداد، مسئولیت اجرای عملیات انقلاب را بر عهده داشت و نیروهای او به عنوان پشتیبان نیروهای قاسم عمل میکردند، پستهای مهمی در دولت بر عهده گرفت.
قرار بود وزارتخانهها را افراد غیرنظامی در دست گیرند ولی چنین نشد. نیز مقرر شده بود شورایی گسترده برای رهبری کشور تشکیل شود، که این نیز عملی نشد. این امر موجب آزردگی و رنجش خاطر بسیاری از همکاران عبدالکریم شد که منتظر پستها و مقامهای بزرگ بودند. البته به طور صوری، شورای تصمیمگیری برای انجام وظایف رئیسجمهوری ایجاد شد و یکی از افسران به نام نجیب ربیعی به عنوان مسئول آن انتخاب شد ولی شورای مزبور فاقد هرگونه قدرت حقیقی بود.
خلافکاریها، خلف وعدهها و پیمانشکنیهای عبدالکریم نهتنها ادامه داشت، که جنگ قدرت شگفتانگیزی را میان وی و سایر همکارانش در جنبش پدید آورده بود. وی پس از کودتا، پستها، مقامها و وظایف حکومت جدید را طبق خواستههای خود و با توجه به روابط ویژهاش با افراد و نه بر اساس لیاقت، کارایی و میزان مشارکتشان در کودتا تقسیم میکرد. او در آغاز، تمام مراکز حساس و مهم را به همراه عبدالسلام بر عهده گرفت و خود را رئیس کابینه و وزیر دفاع و فرمانده کل نیروهای مسلح قرار داد و بقیه پستها از قبیل معاونت نخستوزیر و وزارت کشور و معاونت فرمانده نیروهای مسلح را به عارف واگذار کرد.
#علی_سعید
#روایت_دیکتاتوری_در_تاریخ_معاصر_عراق
#مهرداد_آزاد
صفحات ۳۲ و ۳۳.
@Ab_o_Atash
✳️ پس از عکس گرفتن از امام چه شد؟
در یکی از دیدارها بود که تا امام آمد توی اتاق و روی صندلی نشست، شهید #حسن_باقری اجازه خواست با دوربینی که خودش آورده بود، دو سه عکس یادگاری بگیرد. امام گفت: «چه ایرادی داره پسرم؟!» یکی از محافظها که اشاره کرد فلش دوربین برای چشم امام خوب نیست، حسن لامپ اتاق را روشن کرد تا عکسها خراب نشود. زود سه چهار عکس پشت سر هم گرفت و نشست روی زمین. سکوت بر اتاق حاکم شد. آقای [محسن] رضایی آماده ارائه گزارش بود که امام از روی صندلی بلند شد. همه همراه او بلند شدند و با تعجب به هم نگاه کردند. امام از کنار فرماندهان رد شد و رفت طرف کلید برق و چراغ را خاموش کرد. در آن وقت روز نیازی به لامپ نبود، اما برای همهمان جالب بود که چرا هیچکس به این قضیه توجه نداشت و جالبتر آنکه چرا امام به کسی دستور نداد چراغها را خاموش کنند و خودش شخصاً بلند شد و کلید را زد.
#سیدحمید_سجادی_منش
#هدایت_سوم
[خاطرات سردار محمدجعفر اسدی از انقلاب اسلامی و دفاع مقدس]
انتشارات سوره مهر
صفحات ۱۹۱ و ۱۹۲.
@Ab_o_Atash