eitaa logo
آب و آتش
463 دنبال‌کننده
7 عکس
1 ویدیو
0 فایل
مشاهده در ایتا
دانلود
شکل‌گیری جبهه متحد تشیع ایرانی و تسنن عربی در ژوییه ۱۹۶۰(۱۳۳۹) مصر به خاطر آنکه ایران به‌طور دوفاکتو اسرائیل را به رسمیت شناخته بود، روابط دیپلماتیک خود را با ایران قطع کرد. در اوت همان سال، در یکی از نشست‌های علمای الازهر، ۱۵۰ نفر از علما اعلامیه‌ای صادر کردند که از مسلمانان سراسر جهان خواسته بود در برابر شاه ایران و سیاست طرفدار اسرائیلی‌اش حالت جهاد به خود بگیرند.* ۳ سال بعد، شاه «انقلاب سفید»ش را به راه انداخت، به این قصد که اصلاحاتی انجام دهد که لازمه‌اش خلع ید از مالکان عمده و آزادی زنان بود. این اقدامات مخالفت دینی مردم را برانگیخت، که توسط حضرت آیت‌الله روح‌الله خمینی رهبری می‌شد. ایشان آن ‌زمان نسبتاً ناشناخته بودند و غیرقانونی بودن و بطلان این اصلاحات و نیز روابط شاه با اسرائیل و ایالات متحده آمریکا را محکوم کردند. اشتراک علایق بین این مخالفت در ایران و مبارزه ناسیونالیست‌های عرب ناصری علیه شاه، «جبهه متحد»ی بین تشیع ایرانی و تسنن عربی برپا کرد. روحانیت مبارز شیعه ایران، یک‌شبه در محافل عربی- سنی، چنان احترامی یافت که کسی کمتر نظیرش را به خاطر می‌آورد. * میدل ایست ژورنال، زمستان ۱۹۶۰، صفحات ۴۵۲ و ۴۵۳. (چاپ اول، تهران: شرکت سهامی انتشارات خوارزمی، دی ماه ۱۳۶۲) صفحات ۹۴ و ۹۵. @Ab_o_Atash
تفاوت‌های شاملو و اخوان‌ثالث خيلي‌ها می‌گفتند شاملو شاعری مدرن است، جهانی است و... اما اخوان شاعری سنتی و قديمی‌تر است. يك روز اخوان مرا ديد و گفت: «آنهايی كه در وجودشان فرهنگ غربی قوی است، می‌روند به سراغ شاملو، ولی آنهايی كه ايرانی‌اند و با فرهنگ سنتی ما الفتی دارند، آنها ما را می‌پسندند.» شاملو ساز نمی‌زد ولی وقتی صدای پيانو، مخصوصاً ملودی‌های فرنگی را می‌شنيد، بی‌تاب می‌شد. در خانه‌اش هم وقتی من رفته بودم، پيانويی را ديدم اما ساز اخوان، تار بود؛ كه گاهی اوقات می‌آورد و با آن «حال»ی می‌كرد. زن اخوان يك زن كاملاً سنتی بود كه مثلاً از پشت پرده چای را می‌داد اما زن شاملو نه تنها يك زن امروزی بود، بلكه مسيحی هم بود. اخوان ثالث كبوتر داشت. كبوتر هوا نمی‌كرد ولی دوست داشت گوشه حياطش هميشه دو سه تا كبوتر باشد اما شاملو سگ داشت. به ديوار خانه اخوان، كشكول و تبرزين و وسايل درويشی آويزان بود اما در خانه شاملو، تابلوهای فرنگی ديده می‌شد. اخوان عشق به «قهوه‌خانه» داشت اما شاملو به جاهایی مثل «كافه ريويرا» می‌رفت كه مدرن و امروزی بود. اخوان همه‌اش جست‌وجوگر فرهنگ و گذشته ما بود اما شاملو دنبال ادبيات غرب بود. روزنامه انتخاب شماره ۴۰۱. @Ab_o_Atash
✳️ زیارت اربعین ولو یک بار در عمر به هر روی بر مراقبه‌کننده لازم است که بیستم صفر [ ] را برای خود روز حزن و ماتم قرار داده بکوشد که امام شهید«ع» را در مزار حضرتش زیارت کند، هر چند تنها یک‌ بار در تمام عمرش باشد. صفحه ۸۵. @Ab_o_Atash
✳️ حرف‌های مفتی که گران تمام می‌شود! مرحوم حاج حسین‌آقا ملِک، سمعک داشت. در آن‌روزگار، هنوز باطری سمعک همه‌جا گیر نشده بود و کم بود و از خارج می‌آوردند. در مجلس مردم به حرف‌زدن که می‌افتادند، او آهسته ماسورهٔ سمعک خود را می‌بست. گله می‌کردند که حاجی به حرف ما اعتنا نمی‌کند. می‌گفت: آخر حرفی که شما می‌زنید برایتان مفت تمام می‌شود، پولی که بابت آن نمی‌دهید! اما باطری سمعک من که تمام می‌شود،‌ باید لیره‌ای چهارده تومان بخرم و بفرستم تا بعد از یک ماه، یک دانه از آن برایم بیاورند. گفتن برای شما ارزان تمام می‌شود، ولی شنیدن برای من گران تمام می‌‎شود. (چاپ اول، تهران: انتشارات دنیای کتاب، ۱۳۶۲) صفحه ۳۳. @Ab_o_Atash
✳️ پول زیارت کربلا برمی‌گردد هر كه او (امام حسین «ع») را زيارت كند، خداوند نيازهايش را برآورد و آنچه از امور دنيا را كه برایش اهمیت داشته، كفايت فرمايد. همچنین زيارت امام حسین «علیه‌السلام» رزق بنده را زیاد می‌کند، و آنچه برای زیارت هزينه كند، برمی‌گردد. «ع» جلد ۶، صفحهٔ ۴۵. @Ab_o_Atash
✳️ شاهنشاهی زیر بلیت دول خارجی گاهی به محمدرضا می‌گفتم چرا با علم به اینکه می‌دانی این پدرسوخته‌ها نوکر اجنبی هستند، آنها را اخراج نمی‌کنی؟ محمدرضا می‌گفت: چه فایده‌ای بر اخراج آنها مترتب است؟ اینها را اخراج کنم ده‌ها نفر دیگر را اطرافم قرار می‌دهند. بگذارید اینها باشند تا خیال دولت‌های خارجی از حسن انجام امور در ایران راحت باشد.» [همسر اول رضاشاه و مادر محمدرضاشاه] (نیویورک: انتشارات نیما، ۱۳۸۰) صفحه ۳۸۳. @Ab_o_Atash
✳️ زیارت سیدالشهدا واجب است امام باقر «عليه‌السلام»: شيعيان را به زيارت قبر امام حسين «عليه‌السلام» امر كنيد زيرا رهسپاری به سوی او، بر هر مؤمنی كه به امامت امام حسين از سوی خدا اعتقاد دارد، واجب است. «ع» صفحه ۱۲۱. @Ab_o_Atash
✳️ جذب نیروی گروه‌های چپ با رمان! بی‌تردید نمی‌توان در کنار همه عواملی که مبارزه مسلحانه را برافروخت، از ادبیات انقلابی در آن روزگاران چشم پوشید. به شهادت گزارش بازجویی‌های موجود و اسناد اطلاعاتی، مطالعات اکثریت به اتفاق چریک‌هایی که بازجویی شدند، از کتاب‌هایی چون «مادر» اثر ماکسیم گورگی، «چگونه فولاد آب‌دیده شد؟» اثر نیکلای استروسکی، «برمی‌گردیم گل نسترن می‌چینیم» و «رز فرانس» اثر ژان لافیت و «خرمگس» اثر اتل لیلیان وینیچ فراتر نمی‌رفت. بر بستر چنین تصوراتی بود که نوعی از مبارزه مسلحانه در ایران رخ نمود و زبانه کشید و سپس آرام گرفت. مؤسسه مطالعات و پژوهش‌های سیاسی جلد ۱، صفحات ۲۱ و ۲۲. @Ab_o_Atash
✳️ ثواب کسی که پیاده به زیارت سیدالشهدا برود امام جعفر صادق «علیه‌السلام» فرمودند: کسی که از منزلش بیرون آید و قصدش زیارت قبر حضرت حسین بن علی «علیهما‌السلام» باشد، اگر پیاده رود، خداوند منان به هر قدمی که برمی‌دارد، یک حسنه برایش می‌نویسد و یک گناه از او محو می‌فرماید تا زمانی که به حائر برسد و پس از رسیدن به آن مکان شریف، حق «تبارک و تعالی» او را از رستگاران قرار می‌دهد تا وقتی که مراسم و اعمال زیارت را به پایان برساند که در این هنگام، او را از فائزین محسوب می‌فرماید تا زمانی که تصمیم به برگشت بگیرد. در این وقت فرشته‌ای نزد او می‌آید و می‌گوید: رسول خدا «صلی‌الله علیه وآله و سلم» به تو سلام می‌رساند و می‌فرماید: از ابتدا عمل را شروع کن که تمام گناهان گذشته‌ات آمرزیده شد. انتشارات پیام حق صفحات ۴۳۰ و ۴۳۱. @Ab_o_Atash
✳️ خاطره‌ای شگفت از شیخ بهلول بگذارید برایتان داستانی بگویم که هر وقت به یادم می‌آید، دلم می‌لرزد و برای شیخ بهلول دعا می‌کنم که خداوند درجات عالی او را متعالی بگرداند که شئونات را به وقت ضرورت و کشیدن مهار نفس، زیر پا انداخته بود. معمولأ چنین داستانی را نبایست روایت کرد. اما این داستان برای همیشه به یادتان می‌ماند. در آستانه صدسالگی بود. در منزل یکی از اعیان متدین شيراز که خانه‌اش همیشه محفل عالمان و در دوران انقلاب در خدمت انقلاب بود، اهل اصطلاح بود و با اهل علم نشست و برخاست و مؤانست داشت، محفلی به افتخار حضور شیخ بهلول آراسته بودند. شیخ بهلول پوستی و استخوانی بود، مردی که خلاصهٔ خود بود! با چشمانی سرشار از زندگی و شور که  بارقهٔ تیزهوشی از آن می‌تابید، و طنین صدا و لهجه‌ای که گویی روستایی خراسانی در صحرایی دوردست اما آشنا با شما حرف می‌زند. وقتی با او دست می‌دادی، سرپنجهٔ استخوانی‌اش محکم بود. مثل گیره‌ای قایم دست را نگاه می‌داشت. در چشمانت نگاه می‌کرد و مکث می‌کرد. مرا معرفی کردند: «ایشان نماینده شیرازند!» گفت: «بِچه جانم! نماینده اخلاص باش؛ الخلاص فی الاخلاص!» این تعبیر مرا با خودش برده بود. نشستیم. جمعی حدود پانزده تا بیست‌نفره. مرحوم آیت‌الله محی‌الدین حائری شیرازی امام‌جمعه شيراز هم بود. گفت‌وگوهایی و از هر دری سخنی. ناگاه صدای ناخوشایندی به گوش رسید! زود چند نفر که نزدیک‌تر به بهلول بودند، به نوجوان ده‌دوازده‌ساله‌ای که در گوشه‌ای نشسته بود، نگاه تندِ ملامت‌آمیزی کردند، که یعنی ماجرا از ایشان است. بهلول برخاست. به طرف نوجوان که چهره‌اش قرمز شده بود رفت. دو زانو جلوی نوجوان نشست، خم شد صورت و دست نوجوان را بوسید، گفت: «اعوذ بالله من الشیطان الرجیم. إنّ النفس لَامّارة بالسوء الا ما رحم ربّی. آقایان عزیز! من نزدیک صد سالمه، مریض هم هستم، این صدای ناخوشایند از من بود. از همه شما معذرت می‌خواهم. از این نوجوان صد بار معذرت می‌خواهم که نگاه شما او را شرمنده کرد و چهره‌اش سرخ شد و سرش را پایین انداخت.» چه مجلسی شد! چه بغض‌هایی که ترکید و آيت‌الله حائری که سر بر زانو نهاده بود و با صدای بلند گریه می‌کرد.  در راه که برمی‌گشتیم، آقای حائری سکوت کرده بود؛ سکوتی سنگین. من هم در بهت و سکوت بودم. ناگاه رو به من کرد و گفت: «شیخ بهلول در خاکسار کردن نَفْسش بی‌رحم است. برای همین به او عنایت شده است. چیزهایی به او داده‌اند که به هر کسی نمی‌دهند.» زمزمه کرد: نه در اختر حرکت بود و نه در قطب سکون گر نبودی به زمین خاک‌نشینانی چند یکشنبه ۲۸ آبان‌ماه ۱۴۰۲ صفحه ۲. @Ab_o_Atash
✳️ ثواب فرستادن کسی به کربلا از امام صادق «علیه‌السلام» پرسیدند: ثواب و اجر کسی که خودش به خاطر جهتی نمی‌تواند به زیارت برود ولی دیگری را تجهیز می‌کند و به زیارت می‌فرستد، چیست؟ حضرت فرمودند: در مقابل هر یک درهمی که خرج کرده، خداوند متعال به اندازه کوه احد به وی حسنه می‌دهد و چندبرابر هزینه‌ای که برای او متحمل شده، برایش باقی می‌گذارد و نیز بلاهایی که نازل شده را از او دور می‌کند و نیز مال و دارایی او را از گزند حفظ می‌کند. جلد ۱، صفحه ۱۲۹. @Ab_o_Atash
✳️ وقتی کمیته شمیرانات محسن وزوایی را دستگیر کرد اواخر تابستان سال ۵۸، دانشجویان دفتر تحکیم وحدت دنبال ایده‌ای برای دادن یک پاسخ انقلابی به دخالت‌های آمریکا بودند... البته گرفتن سفارت آمریکا چنان ایده جدیدی هم نبود. قبلاً یک بار چریک‌های فدایی در اواخر بهمن ۱۳۵۷ از دیوار سفارت بالا رفته بودند. سولیوان، سفیر آمریکا، از دولت موقت کمک خواسته بود و امام شخصاً ابراهیم یزدی را مسئول بیرون ‌کردن اشغالگران از داخل سفارت کرده بود اما حالا شرایط عوض شده بود. دخالت‌های پی‌در‌پی آمریکا از حد گذشته و نقش او در تحریک و تأمین مالی آشوب‌های قومی ایران بر همه ثابت شده بود. از طرفی چراغ‌سبزهایی که دولت موقت به دخالت‌های آمریکا نشان می‌داد، همه مردم انقلابی و بخصوص دانشجوها را عصبانی کرده بود. گرفتن کوتاه‌مدت سفارت می‌توانست یک تریبون بین‌المللی در اختیارشان بگذارد که بتوانند حرف و خواسته‌شان را به کل دنیا برسانند؛ اینکه دلشان می‌خواهد مستقل باشند و روی پای خودشان بایستند، اینکه به جاسوس و خرابکار و عوامل برانداز که سفارت را به پاتوق امن خود تبدیل کرده‌اند هیچ احتیاجی ندارند و خودشان بهتر می‌توانند برای سرنوشتشان تصمیم بگیرند. تصمیم سختی بود. نمایندگان دانشگاه‌های علم ‌و صنعت و تربیت معلم با آن موافقت نکردند... بیشتر به این خاطر که فکر می‌کردند خطر شوروی در آن شرایط برای ایران بیشتر است و باید به سفارت شوروی حمله کنند. چهار دانشگاه دیگر که شریف، تهران، پلی‌تکنیک و ملی [شهید بهشتی] بودند، تصمیم گرفتند با دقت و حوصله ابعاد این تصمیم را بسنجند تا اقدامشان کاملاً عاقلانه باشد و نه ناشی از خشم و احساسات گذرا. از اواخر تابستان تا همین دهم آبان که پیام امام از تلویزیون سیاه‌ و سفید خانه حاج‌آقا مسیح پخش شد، همه تحقیقات و مقدمات به صورت کاملاً محرمانه و سری انجام و آماده شده بود ولی هنوز تاریخ آن مشخص نبود. با این پیام امام و همزمانی دیدار بازرگان با برژینسکی، جلسه‌ای بین نمایندگان آن چهار دانشگاه و آقای موسوی‌خوئینی‌ها که نماینده امام در رادیو و تلویزیون بود برگزار شد. دانشجویان از نماینده امام خواستند خبر تصمیمشان را به امام برساند و از او برای این کار اجازه بگیرد اما خوئینی‌ها عقیده داشت که امام خطوط کلی و سیاست پیمودن مسیر را روشن می‌کنند و تعیین مصداق‌های این سیاست به عهده خود مردم است و نیازی نیست برای جزء ‌جزء کارهایشان اجازه بگیرند. در همین جمع بود که تاریخ و زمان دقیق عملیات تسخیر مشخص شد و قرار شد با عنوان کلی «دانشجویان پیرو خط امام» برای چند روز سفارت آمریکا را اشغال کنند و اگر هرلحظه متوجه شدند که امام با این حرکتشان مخالف است همان لحظه سفارت را ترک کنند. روال کاری و آگاه‌سازی دانشجویان کاملاً محرمانه و با حفظ طبقه‌بندی اطلاعات صورت گرفت. طوری که مثلاً در یک اتاق سه‌نفره خوابگاه شریف ممکن بود هر سه نفر از برنامه یکشنبه اطلاع داشتند اما هیچ‌کدام نمی‌دانستند آن دیگری هم از قرار خبر دارد. برای همین معلوم نیست محسن از کدام لایه و از کجا از این قرار مطلع شده و وقتی جمعه‌شب با یک گونی که تویش اسلحه بوده توسط کمیته شمیرانات دستگیر شده، آن اسلحه چه ارتباطی با ماجرای تسخیر و وظیفه محسن در این‌باره داشته است! [روایتی مستند از زندگی شهید ] انتشارات سوره مهر صفحات ۹۰ و ۹۱. @Ab_o_Atash