eitaa logo
آب و آتش
460 دنبال‌کننده
7 عکس
1 ویدیو
0 فایل
مشاهده در ایتا
دانلود
✳ باب المراد [تقدیم به ساحت مقدس امام جواد «ع»] «تنت به ناز طبیبان نیازمند مباد وجود نازکت آزرده گزند مباد» شنیده‌ام که گدا موج می‌زند به درت سرای جود تو خالی ز مستمند مباد تو خود مراد منی، پس چه حاجت است به باب بجز به‌سوی تو این ناله‌ها بلند مباد به آفتاب، مبادا که پیکرت افتد جمال شمس تو در دست نیشخند مباد بساط گریه، فراهم برای مَرد غمین اگر به گریه او خنده می‌کنند مباد لب کبود تو ای وارث حسینِ عزیز! ز چوب‌دستی کفار، بندبند مباد @Ab_o_Atash
✳ آن‌که کار کرد، آن‌که عصبانی شد هرکس که کاری می‌کند هرقدر هم کوچک، در معرض خشم کسانی است که کاری نمی‌کنند. هرکس که چیزی را می‌سازد، حتی لانه فروریخته یک‌جفت قمری را، منفور همه کسانی است که اهل ساختن نیستند. و هر کس که چیزی را تغییر می‌دهد، فقط به قدر جا به جا کردن یک‌ گلدان که گیاه درون آن ممکن است در سایه بپوسد و بمیرد باید در انتظار سنگباران همه کسانی باشد که عاشق توقفند و ایستایی و سکون... انتشارات روزبهان صفحه ۳۸. @Ab_o_Atash
✳️ نیایش مشهـور دکتر شریعتی خدایا! به علمای ما مسئولیت و به عوام ما علم و به مؤمنان ما روشنایی و به روشنفکران ما ایمان و به متعصبین ما فهم و به فهمیدگان ما تعصب و به زنان ما شعور و به مردان ما شرف و به پیران ما آگاهی و به جوانان ما اصالت و به اساتید ما عقیده و به دانشجویان ما نیز عقیده و به خفتگان ما بیداری و به دینداران ما دین و به نویسندگان ما تعهد و به هنرمندان ما درد و به شاعران ما شعور و به محققان ما هدف و به نومیدان ما امید و به ضعیفان ما نیرو و به محافظه‌کاران ما گستاخی و به نشستگان ما قیام و به راکدان ما تکان و به مردگان ما حیات و به کوران ما نگاه و به خاموشان ما فریاد و به مسلمانان ما قرآن و به شیعیان ما علی و به فرقه‌های ما وحدت و به حسودان ما شفا و به خودبینان ما انصاف و به فحاشان ما ادب و به مجاهدان ما صبر و به مردم ما خودآگاهی و به همهٔ ملت ما همت، تصمیم و استعداد فداکاری و شایستگی نجات و عزت ببخش! مجموعه آثار شماره ۵. @Ab_o_Atash
در جایی می‌نویسد که تمام حوادث و شخصیت‌های بزرگ جهان، به اصطلاح دو بار ظهور می‌کنند. ولی او فراموش کرد بیفزاید که بار اول به صورت و بار دوم به صورت مسخره. (چاپ چهارم، برلین: ۱۳۸۶) صفحه ۲۸. @Ab_o_Atash
✳️ متلک مدرس به روحانی روضه‌خوان روزی یکی از نمایندگان روحانی مجلس، ضمن بحث خود در پشت تریبون، بدون آنکه مناسبتی با موضوع مورد گفت‌وگو داشته باشد، به مسائل مذهبی می‌پردازد. مدرس کلام او را قطع می‌کند و اظهار می‌دارد: مؤمن! سپهسالار دو ساختمان ایجاد کرده است؛ یکی مدرسه و مسجد سپهسالار است و دیگری همین ساختمان مجلس است و وصل به یکدیگر است. اگر می‌خواهی درباره مسائل دینی صحبت کنی (روضه بخوانی)، برو به آن ساختمان. (چاپ اول، تهران: بنگاه ترجمه و نشر کتاب، ۱۳۵۹) جلد ۲، صفحه ۸۴۰. @Ab_o_Atash
✳️ شعر ناتمام... می‌خواستم برای تو شعری بنویسم تیر امان نداد نیزه امان نداد شمشیر امان نداد می‌خواستم برای تو شعری بنویسم حرامیان نگذاشتند و حواسم را بردند پیِ انگشتر پیِ گوشواره و تا عمق قلبم تیر کشید می‌خواستم برای تو شعری بنویسم که فرشتگان به گریه ریختند به سرم و نگذاشتند کلمه‌ای به کاغذ بیاید می‌خواستم برای تو شعری بنویسم که تشتی طلا گذاشتند روبه‌رویم و چوبِ خیزران که می‌آمد تا دندان‌های تو و دختری سه‌ساله خیره به چشم‌های من به لحن غمگین‌ترین پرستوهای مهاجر از پدرش پرسید... می‌خواستم برای تو شعری بنویسم یکی در نقشه کربلا را نشانم داد و تا شام مرا پیاده برد با کاروانِ اندوه با کاروانِ زخم *** می‌خواستم برای تو شعری بنویسم گریه امان نداد... @Ab_o_Atash
✳ و شهید، قلب تاریخ است... كسانی كه مرگ سرخ را به دست خويش به عنوان نشان دادن عشق خويش به حقيقتی كه دارد می‌ميرد و به عنوان تنها سلاح برای جهاد در راه ارزش‌های بزرگی كه دارد می‌شود انتخاب می‌كنند، شهيدند حی و حاضر و شاهد و ناظرند، نه تنها در پيشگاه خدا كه در پيشگاه خلق نيز و در هر عصری و قرنی و هر زمان و زمينی. و آنها كه تن به هر می‌دهند تا بمانند، مرده‌های خاموش و پليد تاريخند، و ببينيد كه آيا كسانی كه سخاوتمندانه با حسين «ع» به قتلگاه خويش آمده‌اند و مرگ خويش را انتخاب كرده‌اند، در حالی كه صدها گريزگاه آبرومندانه برای ماندنشان بود، و صدها توجيه شرعی و دينی برای زنده ماندنشان بود، توجيه و تأويل نكرده‌اند و مرده‌اند، اينها زنده هستند؟ آيا آنها كه برای ماندنشان تن به ذلت و پستی رها كردن حسين «ع» و تحمل كردن يزيد دادند؟ كدام هنوز زنده‌اند؟ هركس زنده بودن را فقط در يك نمی‌بيند، زنده بودن و شاهد بودن حسين «ع» را با همه وجودش می‌بيند، حس می‌كند و مرگ كسانی را كه به ذلت‌ها تن داده‌اند، تا زنده بمانند، می‌بيند. آنها نشان دادند، شهيد نشان می‌دهد و می‌آموزد و پيام می‌دهد كه در برابر ظلم و ستم، ای كسانی كه می‌پنداريد: «نتوانستن از جهاد معاف می‌كند»، و ای كسانی كه می‌گوييد: «پيروزی بر خصم هنگامی تحقق دارد كه بر خصم غلبه شود»، نه! شهيد، انسانی است كه در عصر نتوانستن و غلبه نيافتن، با مرگ خويش بر دشمن می‌شود و اگر دشمنش را نمی‌كشد، می‌كند. و شهيد، تاريخ است، همچنان‌كه قلب به رگ‌های خشك اندام، خون، حيات و زندگی می‌دهد. جامعه‌ای كه رو به می‌رود، جامعه‌ای كه فرزندانش ايمان خويش را به خويش از دست داده‌اند و جامعه‌ای كه به گرفتار است، جامعه‌ای كه تسليم را تمكين كرده است، جامعه‌ای كه را از ياد برده است، و جامعه‌ای كه اعتقاد به انسان بودن را در خود باخته است، و تاريخي كه از حيات و جنبش و حركت و زايش بازمانده است، شهيد همچون قلبی، به اندام‌های خشك مرده بی‌رمق اين جامعه، خون خويش را می‌رساند و بزرگ‌ترين معجزه شهادتش اين است كه به يك نسل،‌ به خويشتن را می‌بخشد. شهيد حاضر است و هميشه جاويد. [اما] کی غايب است؟! مجموعه آثار شماره ۱۹ صفحات ۲۰۳ و ۲۰۴. @Ab_o_Atash
✳️ و اما قلم... همهٔ حرف و سخن‌های عالم، از همین سی‌ودو تا حرف درست شده است؛ به هر زبان که بنویسی اصل قضیه فرق نمی‌کند. هر چه فحش و بدوبیراه هست، هر چه کلام مقدس داریم -حتی اسم اعظم خدا- همه‌شان را با همین سی‌ودو تا حرف می‌نویسند. می‌خواهم بگویم مبادا یک‌وقت، این کوره‌سوادی که داری جلوی چشمت را بگیرد و حق را زیر پا بگذاری. یادت هم باشد که ابزار کار شیطان هم همین سی‌ودو تا حرف است، حکم قتل همه بیگناه‌ها و گناهکارها را هم با همین حروف می‌نویسند. حالا که این‌طور است مبادا قلمت به ناحق بگردد و این حروف در دست تو یا روی کاغذت بشود ابزار کار شیطان. انتشارات رواق صص ۳۳ و ۳۴. @Ab_o_Atash
✳️ نگاه عقلانی به آمریکا! از کشوری که پهلوان اساطیری‌اش! «تارزان»، بنای تاریخی‌اش! «امپایر استیت»، هنر سنتی‌اش «گاوچرانی»، مرکز فرهنگی‌اش! «هالیوود»، سوغاتش «ایدز»، قهرمان ملی‌اش «رامبو»، مَردش «مایکل جکسون»، گاوش «بوفالو» و رئیس‌جمهورش «ریگان» باشد، انتظار هر جنایتی داشتن، کمال عقل است و غیر از این، نهایت بی‌عقلی! توضیح آنکه آن‌روز «ریگان» بود و امروز «جرج بوش»... و فرقی هم نمی‌کند... در همه عالم و در همه زمان‌ها، سگ زرد برادر شغال بوده است! «گل آقا» روزنامه اطلاعات (دوشنبه ۱۳۶۸/۲/۴، ستون دو کلمه حرف حساب) @Ab_o_Atash
✳️ دشواری‌های خوشحال‌شدن از خوشحالى داشتم خفه مى‌شدم. رو به دوستم كردم و خواستم بگويم: وه كه چه لذتى! اما جرئت نكردم. مى‌دانستم كه با سخن‌گفتن، طلسم مى‌شكند. يادم است كه يك‌روز روباهى ديدم. دُم پرپشتش را سيخ نگه داشته بود و خرامان‌خرامان راه مى‌رفت. نفس در سينه حبس كردم مبادا حيوان بگريزد؛ اما نتوانستم جلوى شادى خود را بگيرم و فريادى كوچك كشيدم. روباه شنيد و فورى ناپديد شد. احساس مى كنم كه خوشحالى در زندگى انسان همواره چنين است. انتشارات نيلوفر صفحه ٢٢٢. @Ab_o_Atash
✳️ از شریعتی تا چادری و انقلابی‌شدن  پدر همیشه هوای ما را داشت. لب تر می‌کردیم، همه‌چیز آماده بود. ما چهار تا خواهریم و دو تا برادر؛ فریبا که سال بعد از من با جمشید -برادرِ منوچهر- ازدواج کرد، فرانک، فهیمه و من، محسن و فریبرز. توی خانه ما برای همه آزادی به یک اندازه بود. پدرم می‌گفت: «هر کار می‌خواهید بکنید، بکنید؛ فقط سالم زندگی کنید.» ۱۴، ۱۵ سالم بود که شروع کردم به کتاب خواندن؛ همان سال‌های ۵۶، ۵۷. هزارویک فرقه باب بود و می‌خواستم بدانم این چیزها که می‌شنوم و می‌بینم یعنی چه. از کتاب‌های خوشم نیامد. من با همه وجود، خدا را حس می‌کردم و دوستش داشتم. نمی‌توانستم باور کنم نیست. نمی‌توانستم با دلم، با خودم بجنگم. گذاشتمشان کنار. دیگر کتاب‌هاشان را نخواندم. کتاب‌های ، از شکنجه‌هایی که می‌شدند می‌نوشتند. از این کارشان بدم می‌آمد. با خودم قرار گذاشتم اول، «اسلام» را بشناسم، بعد بروم دنبال فرقه‌ها. به هوای درس خواندن، با دوستان می‌نشستیم کتابهای را می‌خواندیم. کم‌کم دوست داشتم داشته باشم. مادرم از حجاب خوشش نمی‌آمد. گفته بودم برای وقتی که با دوستانم می‌روم زیارت، بدوزد. هرروز چادرم را تا می‌کردم، می‌گذاشتم ته کیفم، کتاب‌هایم را می‌چیدم روش. از خانه که می‌آمدم بیرون، سرم می‌کردم تا وقتی برمی‌گشتم. آن سال‌ها، چادر یک موضع سیاسی بود. خانواده‌ام از سیاسی شدن خوششان نمی‌آمد. پدر می‌گفت: «من ته ماجرا را می‌بینم، شما شر و شورش را.» اما من شده بودم... اینک شوکران، جلد یک (چاپ بیستم، تهران:  انتشارات روایت فتح، ۱۳۹۳) صفحات ۱۱ و ۱۲. @Ab_o_Atash
✳️ پنج نصیحت پیغمبر«ص» يا اباذر! إغْتَنِم خَمساً قَبلَ خَمس؛ شَبابَكَ قَبلَ هرَمِكَ، وَ صِحَّتَكَ قَبلَ سُقْمِكَ، وَ غِناكَ قَبلَ فَقْرِكَ، وَ فَراغَكَ قَبلَ شُغْلِكَ، وَ حَياتَكَ قَبلَ مَوْتِكَ. ای ابوذر! پنج چیز را پیش از آنکه پنج چیز به تو روی آورد، غنیمت دان: ۱- جوانی را پیش از پیری، ۲- تندرستی را پیش از بیماری، ۳- توانگری را پیش از نیازمندی، ۴- فراغت بال خود را پیش از گرفتاری، و ۵- زندگی‌ات را پیش از مرگ. «ص» پندهای گرانمایه پیامبر اکرم«ص» به (چاپ دوم، تهران: انتشارات پیام آزادی، ۱۳۶۴) صفحه ۱۲. @Ab_o_Atash