eitaa logo
آب و آتش
463 دنبال‌کننده
7 عکس
1 ویدیو
0 فایل
مشاهده در ایتا
دانلود
بیانیه جالب ۶۴ سال پیش فداییان اسلام درباره صنایع دستی ایرانی! سیل تجارت امتعه خارجی به سوی بازارهای ایران، تمام کارخانه‌های بزرگ و کوچک و ملی و دولتی و صنایع دستی ما را تعطیل کرده، هزاران هزار برادران و خانواده‌های آنان را بیکار و گرسنه و پریشان کرده، حیات و استقلال ما را در معرض خطر و دستخوش نفوذ شوم بیگانگان قرار داده است. بنابراین بر فرزندان مسلمان ایران از زن و مرد و کوچک و بزرگ، به حکم عقل و حب وطن و عواطف دینی و ملی، ضروری و حتمی است که از این پس هر متاعی و جنسی اعم از پوشاکی و خوراکی و تمام‌ آلات و ادوات کار و زندگی را که مورد نیازشان بوده و مشابه و مانند آن به دست برادران مسلمان ایرانی و داخل تهیه می‌شود، از محصولات داخلی و دسترنج برادران عزیزشان تهیه نمایند و با خدا و محمد و آل‌ محمد تعهد کنند که محصول ممالک بیگانه را نخرند و گرچه با مشقاتی روبه‌رو شوند، تا سایر ممالک اسلامی نیز از ما سرمشق گرفته، حیات و استقلال خویش را از فقر و پریشانی به یاری خدا نجات قطعی بخشیم. ای فرزندان مخترع و صنعتگر و کارگر اسلام و ایران! ما شما را به همت و غیرتِ سوزان دینی تشویق کرده، به قلوب مجروحتان مرهم عواطف برادری می‌نهیم، شما هم در راه تهیه مصنوعات داخلی دلسرد نگردیده، مأیوس نشوید و کوتاهی نکنید. به یاری خدا بکوشید تا همه با هم بنیاد حیات و استقلال وطن عزیزمان را حفظ کرده، به دل‌های سوخته برادران بیکار و خانواده‌های پریشانشان مرهم نهیم. ۲۹ آذرماه ۱۳۳۱ @Ab_o_Atash
✳️ نگارش کتاب‌های نفیس با کاغذ و مُرّکب ممالک اسلامی شیخ آقابزرگ تهرانی در شرح حال علامه بزرگ مرحوم میرحامدحسین هندی صاحب «عبقات‌الانوار» می‌گوید: «امری عجیب است که میرحامد حسین این‌همه کتاب‌های نفیس و این دایرةالمعارف‌های بزرگ را تألیف کرده است، در حالی که جز با کاغذ و مُرکب اسلامی (یعنی کاغذ و مرکبی که در سرزمین‌های اسلامی و به دست مسلمانان تهیه می‌شده است) نمی‌نوشته است و این به دلیل تقوای فراوان و ورع بسیار او بوده است. اصولاً دوری وی از به‌‌کار بردن صنایع غیرمسلمان مشهور همگان است. انتشارات بوستان کتاب صفحه ۲۲۲. @Ab_o_Atash
بخشی از خطبه غدیریه حضرت رسول«ص» از جبرئیل «علیه‌السلام» خواستم که از خداوند متعال معافیت مرا از تبلیغ این مأموریت تقاضا کند؛ چون می‌دانستم که در میان مردم، پرهیزگاران اندک و منافقان بسیارند و از مفسده‌جوییِ گنه‌آلودگان و نیرنگ‌بازیِ آنان که دین اسلام را به تمسخر و استهزا گرفته‌اند، آگاهی داشتم؛ همان‌ها که خداوند در قرآن کریم چنین توصیفشان کرده است: «تَقولونَ بِأفواهِکُم ما لَیسَ لَکُم بِهِ عِلمٌ وَ تَحسَبونَهُ هَیِّناً وَ هُوَ عِندَاللهِ عَظیمٌ» [چیزهایی به زبان می‌گویید که به آنها علم و آگاهی ندارید و به پندار خود، این امر را سهل و آسان گرفته‌اید؛ در حالی که نزد خداوند، کاری عظیم است.]۱ هنوز آن آزارها را که این گروه، بارها بر من روا داشتند، از خاطر نبرده‌ام. تا آنجا که به دلیل ملازمت و مصاحبت فراوانِ با من و توجهی که به او داشتم،‌ به عیب‌جوییِ من برخاستند و مرا مردی زودباور که هرچه می‌شنود، بی‌اندیشه می‌پذیرد، خواندند تا آنکه خداوند عزوجل، این آیه را نازل فرمود: «وَ مِنهُمُ الذّینَ یُؤذونَ النّبیَ وَ یَقولونَ هُوَ أذُنٌ. قُل: أذُنُ خَیرٌ لَکُم یَؤمِنُ بِاللهِ وَ یُؤمِنُ لِلمُؤمِنینَ» [از این مردم کسانی هستند که پیامبر را می‌آزارند و می‌گویند: او گوش است و هر سخنی را بی‌تأمل باور می‌کند. به آنان بگو: اگر گوش است به سود شما می‌شنود؛ به خدا ایمان دارد و سخن مؤمنان را باور می‌کند.]۲ من هم‌اکنون می‌توانم یک‌یک این گروه را به نام و نشان معرفی کنم، لیکن به خدا سوگند که من در مورد این افراد، بزرگوارانه رفتار کرده و می‌کنم. با این حال، اینها همه خدای را از من راضی نمی‌سازد مگر آنکه وظیفه خود را در مورد مأموریتی که از آیه شریفه «یا ایُّها الرّسول بَلّغ ما أُنزِلَ اِلَیک...» یافته‌ام، به انجام رسانم. حال که چنین است، پس: ای مردم! بدانید که خداوند را ولی و صاحب اختیار شما فرموده و او را امام و پیشوای واجب‌الاطاعه قرار داده است و فرمانش را بر همه مهاجران و انصار و پیروان ایمانی ایشان و بر هر بیابانی و شهری و بر هر عجم و عربی و هر بنده و آزاده‌ای و بر هر صغیر و کبیری و بر هر سیاه و سپیدی و بر هر خداشناس موحدی، فرض و واجب فرموده و فرامین و اوامر او را مطاع و بر همه کس نافذ و لازم‌الاجرا مقرر کرده است. هر کس با علی به مخالفت برخیزد، ملعون است و هر کس که از او پیروی کند، مشمول عنایت و رحمت حق خواهد بود. ۱. سوره نور، آیه ۱۵. ۲.سوره توبه، آیه ۶۱. «ص» «ص» (چاپ اول، تهران: سازمان فرهنگی هنری شهرداری تهران، بهار ۱۳۷۷) صفحات ۳۷ تا ۴۱. @Ab_o_Atash
عادی‌شدن جوشش را متوقف می‌کند در هر حرفه‌ای‌گری، نوعی دوری از حقیقت آن امر وجود دارد. حرفه‌ای‌شدن وجه دیگری از حادثه شگفت عادی‌شدن است. به‌ محض حرفه‌ای‌‌شدن در کاری، جوشش متوقف می‌شود و ارتباط وجودی با یک حقیقت، به تکرار یک آیین بدل می‌شود. حرفه‌ای‌شدن نتیجهٔ ماندن و یک‌جا ایستادن است؛ همان چیزی که شیخ‌مرتضی [انصاری] از آن فرار می‌کرد. آن‌ گروه از طلبه‌های حرفه‌ای که در دامنه کوه مرجعیت خانه کرده بودند، خود هیچ‌وقت توان رسیدن به قله را نداشتند و نیز توان تحمل آن که به ‌سمت قله می‌رود را. انتشارات جمکران صفحه ۱۴۴. @Ab_o_Atash
حکمتی از امام هفتم امام موسی کاظم علیه‌السلام فرمود: کسانی که در کودکی به اندازه کافی «بازی» نکرده باشند، در بزرگسالی عجول، شتابزده و بی‌ظرفیت می‌شوند. «ع» جلد ۶، صفحه ۳۶۲. @Ab_o_Atash
نذر جناب حر کنار دفتری که یادداشت سخنرانی‌ها را می‌نوشتم حاشیه زده بودم: «هر سال می‌ترسیم از اشکی که تمام شود، از دلی که راه نیابد، نلرزد، خودش را بین بهشت و دوزخ مخیر نبیند. هر سال برای اشک‌های سال بعد نذر می‌کنیم. نذر جناب حر.» در تمام کارهایی که آدم قبل محرم می‌کند، این هول روبه‌رو شدن با عظمت هست. همیشهٔ خدا در اوج شور نوحه‌خوانی به این فکر می‌کنم که برای چه گریه می‌کنم؟ برای خودم؟ برای مصیبت؟ برای حاجت و نیاز؟ برای تخلیه‌ هیجان‌های کاذب؟ برای دلتنگی و غربت و سختی‌های زندگی؟ برای آینده‌ نامعلوم؟ پیچیدگی‌های روانی؟ بعد می‌بینم که رویم نمی‌شود برای خودم و درگیری‌های شخصی گریه کنم. بعد می‌بینم همه‌چیز در برابر این اتفاق حقیر می‌شود. نشر اطراف صفحه ۷۹. @Ab_o_Atash
✳️ عزای اشرف اولاد آدم... باز این چه شورش است که در خلق عالم است؟ باز این چه نوحه و چه عزا و چه ماتم است؟ باز این چه رستخیز عظیم است کز زمین بی نفخ صور خاسته تا عرش اعظم است؟ این صبح تیره باز دمید از کجا کز او کار جهان و خلق جهان جمله در هم است؟ گویا طلوع می‌کند از مغرب آفتاب کآشوب در تمامی ذرات عالم است گر خوانمش قیامت دنیا بعید نیست این رستخیز عام که نامش محرم است در بارگاه قدس که جای ملال نیست سرهای قدسیان همه بر زانوی غم است جن و ملک بر آدمیان نوحه می‌کنند گویا عزای اشرف اولاد آدم است خورشید آسمان و زمین نور مشرقین پروردهٔ کنار رسول خدا حسین بند اول @Ab_o_Atash
✳️ اولین چایی که مستحقش بودم... چهاردهم ماهی در پانزده‌سالگی‌ام بود. گل‌های چادری که سرم بود یادم است؛ قرمز ریز بودند با کاس‌برگ زرد. مثل باقی چهاردهم‌ها، وقت خواندن سید، چادر را آورده بودم روی صورتم پایین و خیره به گل‌های ریز، خاطرات امروز مدرسه را مرور می‌کردم. دیدم صدای سید دارد در ذهنم صورت می‌سازد: «گر چشم روزگار بر او زار می‌گریست». مردی تنها سوار شد. زن‌ها دورِ اسبش بودند. دور شد. زنی صدایش کرد. برگشت. سپاه نداشت. پیش چشم زن‌ها راه رفت. دور شد. «جان جهانیان همه از تن برون شدی» غافلگیرانه اولین اشک واقعی‌ام در پانزده‌سالگی از چشمم افتاد روی گل قرمز ریزی که روی زانویم بود. اولین اشکی که از اندوهِ گریه‌ مادر نبود؛ به خاطر آن تصویری بود که پیش چشمم شکل گرفته بود. اولین اشکی که نمایشی نبود. اولین بار بود که برایم مهم نبود زن‌ها اشکم را ببینند و بگویند «چه دلش پاکه این دختر» و مرا برای پسرهایشان نشان کنند. مهم نبود مادر با تحسین به چشم‌های سُرخم نگاه می‌کند یا نه. دلم برای مصیبتی که سید می‌خواند، سوخته بود. اولین گریز به کربلا بود که وحشت‌زده، چادر مادر در دست، وسط آن سرزمین سرگردان نبودم. یک لحظه چادر مادر را رها کرده بودم و خودم تنها ایستاده بودم آن وسط و دیده بودم مرد می‌رود. بی‌اختیار نعره‌ «هذا حسین» زد. شوریِ اولین اشک عزادارانه‌ ته گلو تجربه‌ عجیبی بود. سید که گفت «بالنّبی و آله»، زن‌ها چادرشان را کنار زدند. دیدم یکی از آنها شده‌ام. طعم آن چای، تمام عمر با من ماند. زن همسایه سینی را گرفت جلویم. نذرش بود چای بدهد. سبک و ترد استکان را برداشتم. انگار مستحقش باشم. به دستش آورده باشم. به این چای هم مشرف شده بودم؛ به چای بعد اشک. روایت بیست‌و‌سوم (چاپ اول، تهران: نشر اطراف، ۱۳۹۶) صفحه ۲۰۰. @Ab_o_Atash
✳️ باید نگران همه امت اسلامی بود سرنوشت نظام اسلامی و ملت ایران از امت اسلامی جدایی‌ناپذیر است.   از نظر تعاليم مقدس اسلام، نظام اسلامى در هر گوشه از جهان تحقق پيدا كند حكومتى به وجود مى‏‌آورد كه مسئوليتش در داخل «مرز» محدودى قرار نمى‏‌گيرد و نسبت به همه «انسان‏»ها و بخصوص همه «مسلمان‏»ها داراى تعهد و مسئوليت مى ‌شود و بر طبق تعاليم اسلام اين طبع و خصلت حكومت اسلامى است. وقتى در قسمتى از «سرزمين اسلام» حكومتى با هويت اسلامى به‌وجود مى ‌آيد، از همان آغاز تشكيل بايد خود را نگران وضع سياسى و اجتماعى و اقتصادى و اخلاقى و معنوى و روحى همه مسلمان‌ها بداند بدان معنا كه بايد به كمك اين مسلمانان بشتابد و با كمك يكديگر وضعى براى خود به‌وجود بياورند كه آنها نيز خود را داراى نظام اسلامى بيابند. درست به همين دليل است كه انقلاب اسلامى ما امروز اين‌همه دشمن دارد، بخصوص دو قدرت بزرگ جهان و دو اردوگاه بزرگ سلطه‏‌جو در جهان برایشان تحمل اين انقلاب مشكل است.   جلد ۱، صفحه ۴۵۱. مذاکرات حول اصل یازدهم قانون اساسی جمهوری اسلامی ایران: «به‏ حكم‏ آيه‏ كريمه «إِنَّ هَذِهِ أُمَّتُكُمْ أُمَّةً وَاحِدَةً وَ أَنَا رَبُّكُمْ فَاعْبُدُونِ» همه‏ مسلمانان‏ يك‏ امتند و دولت‏ جمهوری اسلامي‏ ايران‏ موظف‏ است‏ سياست‏ كلی خود را بر پايه‏ ائتلاف‏ و اتحاد ملل‏ اسلامی قرار دهد و كوشش‏ ‌‌‌‌‌‎پيگير به‏ عمل‏ آورد تا وحدت‏ سياسی، اقتصادی و فرهنگی جهان‏ اسلام‏ را تحقق‏ بخشد.» @Ab_o_Atash
✳️ از آب هم مضایقه کردند کوفیان کشتی شکست‌خوردهٔ طوفان کربلا در خاک و خون طپیدهٔ میدان کربلا گر چشم روزگار بر او زار می‌گریست خون می‌گذشت از سر ایوان کربلا نگرفت دست دهر گلابی بغیر اشک زآن گل که شد شکفته به بستان کربلا از آب هم مضایقه کردند کوفیان خوش داشتند حرمت مهمان کربلا بودند دیو و دد همه سیراب و می‌مکید خاتم ز قحط آب سلیمان کربلا زان تشنگان هنوز به عیوق می‌رسد فریاد العطش ز بیابان کربلا آه از دمی که لشکر اعدا نکرد شرم کردند رو به خیمهٔ سلطان کربلا آن‌دم فلک بر آتش غیرت سپند شد کز خوف خصم در حرم افغان بلند شد بند دوم @Ab_o_Atash
✳️ تلاطم کاش آن‌زمان سُرادق گردون نگون شدی وین خرگهِ بلند، ستون بی‌ستون شدی کاش آن‌زمان درآمدی از کوه تا به کوه سیل سیه که روی زمین قیرگون شدی کاش آن‌زمان ز آه جهان‌سوز اهل بیت یک شعله برق خرمن گردونِ دون شدی کاش آن‌زمان که این حرکت کرد آسمان سیماب‌وار گوی زمین بی‌سکون شدی کاش آن‌زمان که پیکر او شد درون خاک جان جهانیان همه از تن برون شدی کاش آن‌زمان که کِشتی آل نبی شکست عالَم تمام، غرقهٔ دریای خون شدی گر انتقام آن نفتادی به روز حشر با این عمل معاملهٔ دهر چون شدی آل نبی چو دست تظلم برآورند ارکان عرش را به تلاطم درآورند بند سوم @Ab_o_Atash
نوبت به اولیا که رسید... بر خوان غم چو عالمیان را صلا زدند اول صلا به سلسلهٔ انبیا زدند نوبت به اولیا چو رسید آسمان طپید زان ضربتی که بر سر شیر خدا زدند آن در که جبرئیل امین بود خادمش اهل ستم به پهلوی خیرالنسا زدند پس آتشی ز اخگر الماس‌ریزه‌ها افروختند و در حسن مجتبی زدند وانگه سرادقی که ملک محرمش نبود کندند از مدینه و در کربلا زدند وز تیشهٔ ستیزه در آن دشت کوفیان بس نخل‌ها ز گلشن آل عبا زدند پس ضربتی کزان جگر مصطفی درید بر حلق تشنهٔ خلف مرتضی زدند اهل حرم دریده‌گریبان گشوده‌مو فریاد بر در حرم کبریا زدند روح‌الامین نهاده به زانو سر حجاب تاریک شد ز دیدن آن چشم آفتاب بند چهارم @Ab_o_Atash