eitaa logo
الحقنی بالصالحین«یرتجی»
2.7هزار دنبال‌کننده
20هزار عکس
10.4هزار ویدیو
259 فایل
انس با شهداء برای همنشینی با امام زمان«ع» ومرافقةالشهداء من خلصائک اَللّهُمَّ ارْزُقْنا تَوْفِیقَ الشَّهادَةِ فِی سَبِیلِکَ تَحْتَ رایَةِ وَلِیِّکَ الْمَهْدِیّ(عجل الله) السلام علیک یا من بزیارته ثواب زیارت سیدالشهداء یرتجی
مشاهده در ایتا
دانلود
در کارش خیلی جدی بود و اجازه نمی‌داد زمان خدمت رساندن به بیماران هنگام مبارزه با این بیماری همکاری از کار او سهل انگاری و یا سلب مسئولیتی کند با وجود همه کاستی‌ها و نبود تجهیزات و امکانات بهداشتی در بیمارستان امام خمینی (ره) آمل، به وظایف خود اشراف داشت. مهدی فرزانه شهیدی که می‌دانست همسر، دو پسر و دختر قد و نیم قدشان در این دوران سخت به وی احتیاج دارند، یاری رساندن به هم وطنانش را مهم‌ترین وظیفه اش قرار داد. دهمین شهید مدافع سلامت استان مازندران که جزو تنها مدافع حرمی بود تا برای رسیدن به آرزویش در جرگه شهادت جزو شهدای مدافعان سلامت جامعه جای گیرد.
در کوچه که راه می‌رفتم به عکس‌های حاج مهدی خیره شدم، یادم آمد روزی به دوستش گفته بود عکسم را همچون عکس حاج قاسم روزی بر در و دیوار آویزان خواهید کرد، یادم آمد چند روز قبل از شهادت ۱۵ میلیون تومان صرف خرید کفش و توزیع بین دوستان و آشنایان کرد، دل بزرگی داشت
مادر شهید می گوید: مهم‌ترین خصوصیات اخلاقی فرزند بزرگش را مومن، دلسوز، خوب، فداکار و متدین بودن بیان و عنوان کرد: مهدی جانش را برای بیماران، اسلام و قرآن داد، جزو مدافعان حرمی بود که دوست داشت جانش را برای مسلمانان سوریه دهد به طوری که در آنجا با جان و دل زحمت می‌کشید و به عنوان مدافع سلامت نیز برای بیماران از جانش مایه می‌گذاشت. مهدی برای رفتن به سوریه گریه می‌کرد تا به وی اجازه رفتن دهم و وقتی می‌گفتم اینجا هم خدمت است و پشت جبهه به مردم خدمت کن، می‌گفت: نه مادر دلم می خواهد به مردم سوریه کمک کنم و رفت. وقتی از سوریه برگشت کمتر از دو روز برای کمک به بیماران کرونایی راهی بیمارستان شد و وقتی می‌گفتیم: حداقل بیشتر استراحت کن بعد بیمارستان برو می‌گفت: نه مادر خونم از خون دیگر همکارانم رنگین تر نیست و بیماران به من احتیاج دارند؛ وقتی برای استراحت به منزل  می آمد بیکار نمی‌نشست و با تلفن همراهش برای انجام کارهای خیرخواهانه برای دیگران قدم بر می‌داشت. مادر شهید مهدی فرزانه عنوان کرد: چهار ماه در سوریه خدمت کرد و وقتی برگشت با وجود تازه بودن زخم‌هایش راهی بیمارستان شد؛ وقتی از سوریه برگشت به خاطر محبوبیتش بسیاری از دوستان و همکارانش به استقبالش آمدند و به وی گفتند: مهدی تو یک فرشته زمینی هستی و آمدی تا به همه کمک کنی. 
برادر شهید می گوید : زمانی که خواست به سوریه برود از رفتنش ناراضی بودم چون بهیار و دارای سه فرزند قد و نیم قد بود و به وی گفتم که راضی نیستم، گفت: بابابزرگ شهید شد و ما از خانواده شهادت هستیم. پس باید شهید دهیم. یادم هست آن سالی که داعش به مجلس حمله کرد، می‌گفت: داداش غیرتم اجازه نمی‌دهد و نمی‌توانم اینجا بمانم چرا که ناموس ما در این نظام هستند و برای دفاع باید رفت. وی افزود: در بیمارستان‌ها از جانش برای خدمت به بیماران مایه می‌گذاشت و برایش مهم نبود که آن شخص چه فرد یا قشری از شهرش است. عشق شهادت و حضرت زهرا(س) را داشت به طوری که یک هفته قبل از این اتفاق خواب حضرت زهرا (س) را دیده بود و فرزندش گفت که یک ماه بیشتر در کنارشان نیست؛ برادرم قلب شیر را داشت تا در سوریه خدمت کند و در اینجا با وجود این بیماری منحوس بین بیماران کرونایی باشد و خدمت کند
برادرم حدود هشت سال به‌عنوان بهیار در بیمارستان امام رضا (ع) در شهرمان مشغول فعالیت بود، البته در سال ۱۳۹۵، به‌طور غیرمنتظره به سرش زد که به سوریه برود، در حالی‌که سه فرزند داشت، می‌گفت؛ ما خانواده شهادتیم، برای دفاع از ناموسم باید بروم... خلاصه حاج مهدی با آمادگی بالای بدنی و ورزشی که داشت با وجود همه ممانعت‌ها راهی سوریه رفت و به مراد دلش رسید، بعد از آزادی خان‌طومان بسیارخوشحال بود و برایمان از دیدار با حاج قاسم سلیمانی می‌گفت که با حرفایش روحیه فراوانی به بچه‌ها می‌داد، پس از شهادت حاج قاسم، حاج مهدی به هم ریخت مداحی می‌کرد و می‌گفت راهش را ادامه خواهیم داد.
دل نوشته دکتر سیده مهسا نورانی از آخرین لحظات عروج شهید مهدی فرزانه ، پس از شهادت مهدی فرزانه شهید سلامت شهرستان آمل دکتر سیده مهسا نورانی در صفحه شخصی اش از آخرین لحظات دیدار با این مدافع سلامت در بیمارستان نوشت درد و دلی با مردم عزیز امروز بیمارستان امام خمینی آمل مشغول مشاوره مریض ها بودم که دیدم خانم قلی پور سوپر وایزر بیمارستان سراسیمه اومد دنبالِ من که یکی از همکاران (آقای فرزانه) حالشون خوب نیست، نمی دونم چه طوری خودمو رسوندم به اورژانس… آقایی با هیکل ورزشکاری و بدون سابقه بیماری تا منو دید لباسمو گرفت و میگفت خانم دکتر دارم خفه میشم نجاتم بده… سریع اکو قلب براش انجام دادم، پمپاژ قلبش ۲۰% شده بود. با همکاران سریع هماهنگ کردم و انتقالش دادن به بخش ICU ولی متأسفانه در کمتر از ۱ ساعت ایست قلبی-تنفسی کردن.
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
✨ما در مسئله‌ی درک مقام شهدا نباید تردید کنیم که آن‌ها مثل اولیای ما دارای اعجازند. اینکه ما به قبور آن‌هاتوسل می‌کنیم، از آن‌ها استمداد بطلبیم، این یک حقیقت است. 🌸چون آن‌ها مثل قطره‌ای هستند که به دریا وصل شده‌اند... ✨یک‌وقت انسان یک قطره است باد او را می‌برد، باد او را خشک می‌کند، پرنده او را برمی‌دارد. 🌸یک‌وقت این قطره به دریا اتصال پیدا می‌کند و خود دریا خواهد شد...
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا