eitaa logo
الحقنی بالصالحین«یرتجی»
2.7هزار دنبال‌کننده
20هزار عکس
10.3هزار ویدیو
259 فایل
انس با شهداء برای همنشینی با امام زمان«ع» ومرافقةالشهداء من خلصائک اَللّهُمَّ ارْزُقْنا تَوْفِیقَ الشَّهادَةِ فِی سَبِیلِکَ تَحْتَ رایَةِ وَلِیِّکَ الْمَهْدِیّ(عجل الله) السلام علیک یا من بزیارته ثواب زیارت سیدالشهداء یرتجی
مشاهده در ایتا
دانلود
کم محلی به «بنی صدر» محمد جواد عصاران در آن زمان که «بنی صدر» مسئولیت فرماندهی کل قوا را بر عهده داشت یک نوبت به همراه جمع زیادی از محافظان خود، برای بازدید به منطقه آمد. آن روز من و حاج «سیدعلی حسینی» و تعداد دیگری از دوستان نیز حضور داشتیم. در آن مقطع، بر روی لباس کاری که بر تن داشتیم علاوه بر آرم سپاه، پلاکی بر روی سینه ما بود که گروه خونی ما را نشان می داد. گروه خونی حاج «علی» AB مثبت بود. «بنی صدر» خطاب به حاج علی گفت: «شما هم A هستی و هم B؟» شهید حسینی با جدیت جواب داد: «بله من هم A هستم و هم B». با این جوابی که حاج «علی» به «بنی صدر» داد خیلی خندیدیم. سپس «بنی صدر» شروع کرد به دست دادن با بچه ها، وقتی به حاج «علی» رسید او هنگام دست دادن با حالت بی اعتنایی صورتش را برگرداند. همگی از این حرکت حاج «علی» لذت بردیم. در آن ردیف، بچه هایی که بعد از حاج «علی» با «بنی صدر» دست می دادند همگی به تقلید از او، حرکت شهید «حسینی» را تکرار کردند، چرا که آن زمان همگی با حاج «علی» همدل بودیم. شهید «حسینی» با این طرز برخورد، قصد داشت تنفر خود را نسبت به «بنی صدر» نشان دهد.
🌹سلام و صلوات خداوند بر 🕊️ارواح شهدا ی دفاع مقدس ،ویژه شهید با کرامت از ذریه حضرت زهرا سلام الله علیها ❣️ سید علی حسینی❣️ 🌷اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم🌷
هدایت شده از بصیـــــــــرت
💞«واعتصموا بحبل الله جمیعا ولا تفرقوا » همگي به ريسمان الهي چنگ زنيد و پراكنده نشويد. (آل عمران ، آيه ۱۰۳) 🌺گرامى باد هفته وحدت كه در آن ميثاق ها تحكيم ميشود،خون ها در هم مى جوشد،دست ها و بازوها در كنار هم قرار مى گيرد،چهره ها بر يكديگر لبخند پيروزى و صفا ميزنند،قشرها همه با همند و امت يكپارچه و منسجم است. #هفته_وحدت مسلمین جهان مبارک و گرامی باد گرامیباد یاد و خاطره شهدای اهل تسنن برای شادی روحشان #صلوات
هدایت شده از آقا تنها نیست
✨امام خامنه ای✨ 🔴شهادت، گل خوشبو ومعطری است که جز دستِ برگزیدگان خداوند درمیان انسان‌ها،به آن نمی‌رسد. 🆔👇👇👇 @agha_tanha_nist
این کانال در خدمت شهدا ست🌷🌷🌷🌷 همه ی ما خادم الشهدا هستیم امروز روز هجدهم از چله ی شهدا ی سادات با کرامت هست
☺️ لبخند بزن رزمنده ... 💑 تصمیم داشتم تا جنگ تموم نشده ازدواج نڪنم . هر وقت ڪه می اومدم مرخصی مادرم اصرار می ڪرد برام بره خواستگاری ؛ ولی من زیر بار نمی رفتم .🏃🏃🏃 ولی این بار با دفعات پیش فرق داشت . مادرم پاش را ڪرده بود توی یه ڪفش👟 ڪه آدرس هر ڪسی را می خوای بده تا برات برم خواستگاری . بعد از ساعتها اصرار ، ناچار برای اینڪه قضیه را تمام ڪنم ، نشانی الڪی دادم .😎 اسم و فامیل دختر را از من پرسید ، گفتم فامیلش را نمی دانم ولی اسمش مریم است . آن روز مادر خوشحال و خندان ☺️برای اینڪه دختر را ببیند و از او خواستگاری کند ، از خانه بیرون رفت . بعد از دو ساعتی دیدم عصبانی آمد . و مفصل با من دعوا ڪرد . در حالی ڪه می خندیدم ، گفتم : ندادند ڪه ندادند ، نه ؟؟😅😅 مادر در حالی ڪه دست از دعوا ڪشیده بود و مثل من می خندید گفت : آخه پسر این چه نشانی ای بود به من دادی ؟؟!!! این نشانی پیرزنی 90 ساله ای بود به نام مریم خانم . همه او را می شناختند ؛ با این ڪارت آبروی من را بردی 😅 آن روز با مادرم ڪلی سر خواستگاری مریم خانم خندیدیم 😂😂😂 و مادر فهمید سر تصمیمم جدی هستم . و این چنین بود ڪه در نهایت در منطقه ی عملیاتی فاو به اوج آسمان ها پر ڪشید .
هدایت شده از آقا تنها نیست
✅نام سه سردار سپاه پاسداران انقلاب اسلامی به همراه امام خامنه ای بعنوان 4 ایرانی در لیست 500 نفره قدرتمند ترین مردان دنیا 🍁🍁🍁 🔹این لیست که توسط روزنامه آمریکای فاکس سیسپر تهیه شده است 500 نفر از مردان و سران دنیا را بعنوان قوی ترین مردان دنیا معرفی کرده است که 4 تن از مردان ایرانی در این لیست موجود می باشد. 1⃣حضرت آیت الله العظمی سید علی خامنه ای رهبر شیعیان جهان که درباره آن می نویسد: 🔸او شیخی هوشمند و مرجعی راه بلد است و دارای ثروت و ارتشی عظیم و فداییانی کثیر می باشد. 🔹تا کنون هیچ کسی حریف او در حمله به ایران نشده است. 🔸قدرت او در این است که می تواند اسرائیل را نابود کند و همین خط قرمزی است که امریکا از آن می ترسد. 🔹سید علی خامنه ای پتانسیل این را دارد که جنگ جهانی سوم را راه اندازی کند. 2⃣سردار محمد علی جعفری معروف به عزیز جعفری فرمانده کل سپاه پاسداران انقلاب اسلامی 🔸درباره او چنین می نویسد: او فرمانده بزرگ ترین و قویترین نیروی ایرانی است و قویترین نیروی موشکی خاورمیانه را او هدایت می کند. 🔹او فرمانده سپاهی است که نهمین سپاه از نظر ذخایر تانک در جهان است و ششمین سپاه جهان از نظر ذخایر موشکی بالستیک است و سومین سپاه جهان که سلاح کلاشینکف تولید می کند. 3⃣سردار حسین سلامی جانشین کل سپاه پاسداران انقلاب اسلامی: 🔸درباره او می نویسید: او فردی نترس و بسیار با تجربه است و سید علی خامنه ای او را قدرت زیادی دادن و تجربه و نترسی او با سپاه عظیمی تحت فرماندهی اش باعث شد تا بعنوان یکی از کسانی باشد که دنیا از او حساب ببرد. 4⃣سردار قاسم سلیمانی فرمانده سپاه قدس؛ درباره اش می نوسد: 🔸سیاست قهارش و نیرویی که در اختیار دارد باعث شده تا خاورمیانه سر انگشتش بچرخد. 🔹از سرداران نترس ایرانی است که خودش هم مخوف است داعش از ناتو با آن همه قدرتش نمی ترسد از یک ژنرال ایرانی عده ای نیروی عراقی را دور خود جمع کرده می ترسد. 🆔👇👇👇 @agha_tanha_nist
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
﷽ سلام علیکم نوزدهمین روز از🌷چله نهم🌷 اعمال مستحبی امروزمان را به از عالم شهید با کرامت از ذریه حضرت زهرا سلام الله علیها ❣️سید مجتبی صالحی❣️ می کنیم محضر نورانی ☀️ حضرت جوادالائمه علیه السلام☀️ و از حضرتش می نماییم تا با نگاه کریمانه خود؛ ✅ما و تمام جوانان ایران اسلامی را گردانند و ✅زندگی ما را به سمتی سوق دهند که ، حضرت مهدی عجل الله تعالی فرجه گردیم ان شاء الله
سید مجتبی صالحی خوانساری» از روحانیون فعال و همراهان نزدیک شهید آیت الله سعیدی در دوران قبل از انقلاب بودند. ایشان بعد از پیروزی انقلاب اسلامی مجاهدت های خالصانه خود را در سنگر دفاع مقدس ادامه دادند تا سرانجام در 30 بهمن ماه سال 62 در منطقه جوانرود کردستان به دست کوردلان ضدانقلاب به فیض عظیم شهادت نائل آمدند
از زبان همسر شهید👇👇
کتک هایی بود که از سازمان می خوردند. بعدها معلوم شد بین اعضای جلسه آنها یک نیروی نفوذی از ساواک بود که اطلاعات و آمار جلسه را به طور کامل به سازمان می رساند. ساواک هم هر هفته ایشان را می خواستند و بازجویی شان می کردند. یک روز که آیت الله سعیدی آمده بودند منزل ما، با خنده از آقا مجتبی پرسیدند بالاخره چه کار کردی؟ به فیض رسیدی یا نه؟ آقا مجتبی هم گفت آنقدر خودم را زدم، که فکر کردند من از نظر روانی مشکل دارم؛ طوری بهشان جواب می دادم که انگار چیزی متوجه نمی شوم. یک مرتبه ساواک به ایشان گفته بود شما منبر که می روی چقدر می گیری، ما چندین برابر آن را به تو می دهیم به شرطی که با ما باشی. آقا مجتبی هم گفته بودند من نه سواد دارم، نه حوصله این حرف ها را. من خیلی اعصاب ندارم ماجرای شهادت آیت الله سعیدی خرداد ماه سال 49 بود. آقا مجتبی برای جلسه به منزل آیت الله سعیدی رفته بودند. بعد از اتمام جلسه، آقا مجتبی می گویند من می خواهم اینجا بمانم و مطالعه کنم، بقیه اعضا هم به مسجد موسی بن جعفر(ع) می روند. موقع ورود به مسجد، حاج آقای صالحی(پسر عموی آقا مجتبی) می بینند دو تا ماشین مشکوک به طرف منزل آیت الله سعیدی می روند. چون تجربه برخورد با نیروهای ساواک را داشت حدس زدند نیروهای ساواک باشند. حدسشان درست بود. نیروهای ساواک می روند منزل آیت الله سعیدی و ایشان را همراه با آقا مجتبی دستگیر می کنند. ما آن موقع منزل حاج آقای صالحی مستاجر بودیم. آن روز هرچه منتظر شدم، خبری از آقا مجتبی نشد. حدود ساعت 2 بعد از ظهر بود که آقا مجتبی همراه چهار نفر از نیروهای ساواک آمدند منزل ما و شروع کردن به تفتیش منزل. همسرم یک کتابی داشتند که گذرنامه سفر عراقشان هم داخل آن بود. می گفت اگر آن کتاب را پیدا می کردند همان جا ایشان را می کشتند. آقا مجتبی مدام «وجعلنا...» می خواندند که مبادا کتاب را پیدا کنند. جالب آنکه چندین بار آن کتاب را برداشتند اما متوجه نشدند. در جستجوهایشان یکی از عکس های امام(ره) به همراه تعدادی از اعلامیه های ایشان را پیدا کردند به همین خاطر آقا مجتبی را با توهین و تحقیر بردند. حدود ساعت 9 شب بود که آقا مجتبی با ظاهری آشفته به خانه برگشت. نیروهای ساواک دست و پایش را به صندلی بسته بودند و کتک خیلی مفصلی به او زده بودند. خیلی نگران حال آیت الله سعیدی بود. می گفت آیت الله سعیدی به نیروهای ساواک گفته شما با من کار دارید، این فرد(آقا مجتبی) کاره ای نیست، رهایش کنید. آنها هم که از شکنجه ایشان نتیجه ای نگرفته بودند، آزادش کرده بودند. گریه می کرد و می گفت دعا کنید حاج آقای سعیدی را نکشند. از آن ماجرا چند روز گذشت تا به خانواده آیت الله سعیدی یک وقت ملاقات دادند. وقتی خانواده ایشان برای ملاقات می روند، می فهمند که آیت الله سعیدی را به طرز فجیعی شهید کردند. این روال ادامه داشت تا اواخر سال 52 که به شهر مقدس قم آمدیم. اعلامیه هایی که از سوریه برای آقا مجتبی آوردم سال 56 به همراه چند نفر از آشنایان برای زیارت به سوریه رفتم. در مدت اقامتمان به همراه یکی از دوستانمان به سفارت ایران رفتم و از آنجا چند تا از اعلامیه ها و نوارهای حضرت امام(ره) را گرفتم تا همراه خودم به ایران بیاورم. موقع برگشت در مرز ترکیه، چون پوشیه زده بودم مامورها به من شک کردند و جلوی مرا گرفتند. من اعلامیه ها و نوارها را زیر مانتوام پنهان کرده بودم. تمام وسایلم را گشتند و چیزی پیدا نکردند. وقتی به خانه رسیدم، آقا مجتبی گفتند سوغاتی برای ما چه آوردی؟ گفتم نوار و اعلامیه حضرت امام(ره). ایشان ابتدا خیلی تعجب کردند و ناراحت شدند که چرا چنین کار خطرناکی کردم اما بعد خوشحال شدند. در آن دوران به ایشان در انجام فعالیت هایشان کمک می کردم و هر کاری که از دستم برمی آمد برایشان انجام می دادم. وقتی شهید صالحی نانوایی کردند! آقا مجتبی خیلی خوش اخلاق بودند. با همه جور آدمی از هر سن و سال و هر طیفی ارتباط برقرار می کردند. همه شیفته ایشان بودند. خیلی آدم فعالی بودند؛ آرام و قرار نداشتند. از 7 روز هفته، فقط 2 روزش را قم بودند. بقیه روزها به تهران می رفتند و آنجا مشغول برنامه ها و فعالیت هایشان بودند. آدمی نبودند که وقتی کاری بیرون انجام می دهند بیایند منزل بگویند. کمک های مردمی و خیرین را جمع می کردند و برای فقرا و مستمندان هزینه می کردند. نزدیک عید که می شد زیر زمین منزلمان را برای ایتام، فروشگاه خوراک و لباس و کفش می کردند. محل فعالیتشان حسینیه «خوانساری ها» در خیابان نیروی هوایی تهران بود. در آنجا برای پشتیبانی جبهه هم فعالیت می کردند. یک دفعه که می خواستند تعداد زیادی نان برای جبهه بفرستند می بینند نانوا خسته شده و چون کسی هم نبوده که به او کمک کند، کار را متوقف کرده. آقا مجتبی آستین هایش را بالا می زند و مشغول کمک به نانوا می شود. گاهی اوق