از ۱۳ سالگی عضو بسیج مسجد نارمک شد و با اینکه هنوز سن و سالی نداشت به جبهه رفت. آن هم به خاطر نعمت خدادادیای که داشت. قد بلندش سنش را بیشتر نشان میداد. سن شناسنامهاش را تغییر داد و حسن برادر بزرگش نیز رضایتنامهاش را امضا کرد. با عنوان بسیجی در سمت تخریبچی و بیسیمچی در عملیاتهای والفجر ۸، کربلای ۵، بیتالمقدس ۲، بیتالمقدس ۴، بیتالمقدس ۷ و حتی برخی عملیاتهای برونمرزی هم شرکت کرد. وقتی هم جنگ تمام شد، نتوانست از مناطق جنگی دل بکند. برای همین در عملیاتهای تفحص شهدا شرکت کرد. آنقدر عاشق شهادت بود که در زمان زندهبودنش دوستانش او را «عباس شهید» صدا میکردند
جانباز شیمیایی بود، اما هیچگاه دنبال مدارک جانبازیاش نرفت. یک روز وقتی در منزل بود، خون بالا آورد. با اصرار مادرش به بیمارستان امام حسین (ع) رفت. بعد از معاینه دکتر از او پرسید: خانه شما در منطقه جنگی بوده؟ با ایما و اشاره به مادرش فهماند که دوست ندارد دکتر بفهمد که در جبهه بوده، اما مادر به آرامی به دکتر گفت. دکتر رو به عباس کرد و گفت: به بیمارستان سپاه برو تا بتوانی دوباره به جبهه بروی، اما او قبول نکرد. مدتی را در تهران ماند تا کمی حالش بهتر شد و باز به جبهه رفت
#خاطرات_شھید
💠روایت شهید تفحص، عباس صابری از رویای صادقه اش
●در عالم خواب دیدم که یک عده از بسیجی های آشنا پشت در ورودی مسجد جامع نارمک تهران جمع شده و التماس می کنند که داخل مسجد شوند، ولی اجازه نمی دادند، من و چند نفر از بچه های تفحص وارد مسجد شده، پشت سر امام جماعت نماز خواندیم، سپس پشت سرم را نگاه کرده، دیدم بقیه نیروهای تفحص هم هستند،
●پرسیدم: شما هم آمدید؟
گفتند: بله، بالاخره اجازه ورود دادند، آنجا برگه هایی را امضاء می کردند [وشاید] برای شهادت تأییدشان می کردند. یکبار هم خواب دیدم: سید سجاد به من گفت: عباس تو در فکه شهید می شوی .
●وقتی وارد محور فکه شدم، کتاب حماسه قلاویزان را دیدم با ناراحتی و برای متوجه شدن تعبیر #خوابم به آن کتاب تفاءلی زدم واین شعر آمد:
#شهادت تو را خلعتی تازه داد
تو از سمت خورشید می آمدی
✍راوی: شهید بزرگوار
#شهید_عباس_صابری
همرزمانش میگفتند عباس قبل از شهادتش در فکه غسل شهادت کرده بود و زیر لب زمزمه میکرد: آرزو دارم در روز عاشورای امسال در محضر امام حسین (ع) باشم. تا اینکه روز پنجم خردادماه سال ۷۵ مصادف با هفتم محرم در فکه که مشغول تفحص شهدا در منطقه عملیاتی والفجر یک بود، در کانالی معروف به «والمری» بر اثر انفجار مین، دو دست و پایش قطع شد و صورتش نیز سوخت. در حالی که او را به بیمارستان منتقل میکردند، شهادتین را گفت و شربت شهادت نوشید
روز آخر گفته بود که امروز را به عشق حضرت عباس کار میکنم. به من الهام شده که امروز یک شهید پیدا میکنیم. آن روز یک شهید را به معراج آوردند. آن هم عباس صابری. او که به عنوان تخریبچی از سوی لشکر ۲۷ محمد رسول الله (ص) به مناطق جنگی جنوب و جنوب غرب کشور اعزام شد، ۵ خرداد سال ۷۵ مصادف با ایام تاسوعای حسینی در منطقه فکه حین تفحص پیکر شهدا بر اثر انفجار مین به شهادت رسید. عباس صابری برادر شهیدان حسن و حسین صابری بود. سه برادری که هر سه شهید شدند و مادری که اکنون پیش فرزندان شهیدش است و سه خواهری که هر پنجشنبه بر سر مزار برادران شهیدشان میروند. مزار شهید عباس صابری در قطعه ۴۰ ردیف ۳۵ شماره ۲۳ در بهشت زهرای تهران قرار دارد.
برخی اوقات که برای تفحص شهدا به خاک عراق میرفت، مقداری لباس، میوه و سیگار برای عراقیها میخرید تا برای تفحص شهدا با آنها بیشتر همکاری کنند. این هدیه همراه با مهربانی و خوش اخلاقی عباس آقا موجب شد که دل عراقیها نرم شده و به او علاقهمند شوند. وقتی خبر شهادتش به عراقیها رسید، برایش ختم گرفتند. این عشق و علاقه به عباس آقا هم حتی در میان مردم شهرهای دیگر هم رسوخ یافته بود. موقعی که توانست پیکر شهیدی از شیراز را پیدا کند، باعث خوشحالی مردم این شهر شده بود. در اینجا نیز شیرازیها بعد از شهادتش برای عباس آقا ختم گرفتند.
4.71M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
✨ ﷽✨
۲۱ ذی الحجه؛
نزول آیه اولی الامر
📖 سوره مبارکه نساء ، آیه ۵۹
یا أَیُّها الَّذِینَ آمَنُوا أَطیعُوا اللّهَ وَأَطیعُوا الرَّسُول وَأُولی الأمرِ مِنْکُمْ فَإِنْ تَنازَعْتُمْ فی شَیء فَرُدُّوهُ إِلی اللّهِ وَالرَّسُول إِنْ کُنْتُمْ تُؤْمِنُونَ بِاللّهِ وَالْیَومِ الآخر ذلِکَ خَیرٌ وَأَحْسَنُ تَأْویلاً
❣️#فقط_به_عشق_علی_علیه_السلام
🌷#شهید_حاجقاسمسلیمانی:
🔹 نباید تردید کنیم که #شهدا مثل اولیای الهی دارای اعجازند. اینکه به قبور آنها توسل میکنیم و استمداد میطلبیم برای این است که آنها مثل قطرهای به دریا وصل و جزئی از ائمه(ع) شدهاند.