#پرسش_پاسخ
#حدود_حجاب
⛔️ایاحجاب اسلامی باپوشش حدودشرعی تامین میشه؟
🌹حجاب دولبه داره،
یکی ایجابی یکی سلبی
⚡️ایجابی،همون پوشش درحدود معین شده شرعه.
⚡️سلبی،نداشتن تبرج ،یعنی خودنمایی،
که خیلی وقت ها حتی بین متدینین لبه سلبی اون رعایت نمیشه
چه بسا زنی پوشیده هست،ولی باهمون مدل خاصی از چادر،یارنگ جیغ،یابالباس تنگ ...جلوه گری میکنه.
مثل اونچه که دیدم،دختری چادری وپوشیده ولی باساپرت تنگ زردومانتوبسیارکوتاه وچادرجلوباز..
ایااین حجاب است،یاجلوه گری باحجاب!!!!💥
سیّد ابن طاووس در کتاب «اقبال» از حضرت رسول صلى الله علیه و آله براى خواندن سوره «قل هو الله احد» در ماه رجب ده هزار مرتبه، یا هزار مرتبه، یا صد مرتبه فضیلت بسیار نقل کرده، و نیز روایت کرده:
👈هرکه در روز جمعه ماه رجب
☀️ صد مرتبه سوره توحید☀️
را بخواند، در قیامت برایش نورى پدید مىآید که او را به بهشت راهنمایى کند.
📢📢📢📢
ای که دستت می رسد کاری بکن
با سلام
ضمن عرض خداقوت؛
✍ لیست جديدترین نيازهاي ضروري مناطق سيل زده شمال كشور👇👇👇
1) چكمه با الويت بالا
2) پارو
3) تانكر آب
4) تي
5) كف كش
6) لجن كش
7) فرغون
8) چراغ قوه
9) پوكه
10) راديو كوچك
11) چادر
12) زيرانداز
13) وسايل گرما زا نفت سوز
14) صابون
15) مسواك و خميردندان
16) وسايل بهداشتي ضروري
17) شيرخشك
18) پوشك بچه
19) لباس گرم بزرگ و كوچك
20) مواد غذايي : برنج- روغن- چاي- قند- حبوبات- رب-كنسروجات- بيسكويت
✅ نكته خیلی مهم👇
از تحويل و جمع آوري اقلام دسته دوم حتما خودداري نماييد.
(ناحيه مقاومت بسيج شهيد محلاتي)
لطفا كمك هاي نقدي جمع آوري شده خود را فقط به
شماره حساب 368_6060620_758_1813
شماره كارت 6273811132610079
(بانك انصار- بنام قرارگاه جهادي شهيد حميدرضا اسداللهي)
واريز نموده و نام رده، شماره پيگيري و تاريخ واريز را به شماره 09109141806 (برادر پورحبيبي) پيامك فرماييد.
(ناحيه مقاومت بسيج شهيد محلاتي)
29.56M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
﷽
#السلام_علیک_یا_امین_الله_فی_ارضه
السلام علیک یا بقیه الله فی ارضه
همه هلاک می شوند الا....
امام حسن عسکری علیه السلام فرمودند :
به خدا سوگند [فرزندم مهدي (عج)] آنچنان غيبتي مي گزيند که
[ باور و تحمل آن بر همگان دشوار است و] هيچ کس از [ آن امتحان بزرگ و خطر]
هلاکت نجات نمي يابد، مگر آن کس که
👈خداوند عز وجل او را بر قول به امامت ايشان
ثابت قدم بدارد
👈و به [مداومت بر] دعاي بر تعجيل فرج حضرتش موفق بدارد.
📚 کمال الدین ج2 ص 384
#ادامه_دارد
#هرشب_ساعت_هشت_یک_نکته
❓ #ما_مصیبت_زدهایم
از آیت الله بهجت پرسیدند:
مقصود از «مصیبت در دین» ذکر شده در برخی ادعیه چیست؟
جواب دادند: همین مصیبتی که به آن مبتلا هستیم، یعنی فقدان امام زمان ارواحنا فداه...
چقدر سنگین است این حرف اگر بفهمیم!! ما کجا و مصیبت زدگی کجا؟
مصیبت زده تعریف دارد؛
علامت و نشانه دارد.
مصیبت زده یعنی مادرِ داغ فرزند دیده، یعنی کسی که در سیل یا زلزله تمام سرمایه یک عمرش را از دست داده...، مصیبت زده، غم زده است.
اشک چشمش خشک نمیشود،
آرام و قرار ندارد...
ما مدعیان انتظار امام زمان (عج)
کدام یک از این حالات را در غم فراق امام تجربه کرده ایم؟
پس یا خیال میکنیم یار امام و منتظر حضرتیم یا شیطان چنان سرگرممان کرده که راه را گم کرده و به بی راهه زدهایم...
#دغدغهای_نداریم_برایت_آقاجان💔
بسم رب الشهدا🕊
دل ڪه هوایی شود، پرواز است ڪه آسمانیت می ڪند
و اگر بال خونیـن داشته باشی
دیگر آسمــان، طعم ڪربلا می گیرد
دلها را راهی ڪربلای جبهه ها می کنیم و دست بر سینه، به زیارت "شهــــــداء" می رویم...
🌺بِسمِ اللّٰهِ الرَّحمٰن الرَّحیم🌺
اَلسَّلامُ عَلَیڪُم یَا اَولِیاءَ اللہ وَ اَحِبّائَهُ
اَلسَّلامُ عَلَیڪُم یَا اَصفِیَآءَ اللہ و َاَوِدّآئَهُ
اَلسَلامُ عَلَیڪُم یا اَنصَارَ دینِ اللهِ
اَلسَلامُ عَلَیڪُم یا اَنصارَ رَسُولِ اللہِ
اَلسَلامُ عَلَیڪُم یا اَنصارَ اَمیرِالمُومِنینَ
اَلسَّلامُ عَلَیڪُم یا اَنصارَ فاطِمَةَ سَیِّدَةِ نِسآءِ العالَمینَ
اَلسَّلامُ عَلَیڪُم یا اَنصارَ اَبے مُحَمَّدٍ الحَسَنِ بنِ عَلِےّ الوَلِےّ النّاصِحِ
اَلسَّلامُ عَلَیڪُم یا اَنصارَ اَبے عَبدِ اللهِ، بِاَبے اَنتُم وَ اُمّے طِبتُم وَ طابَتِ الاَرضُ الَّتی فیها دُفِنتُم، وَ فُزتُم فَوزًا عَظیمًا فَیا لَیتَنے کُنتُ مَعَڪُم فَاَفُوزَ مَعَڪُم...
﷽
سلام علیکم
بیست هشتمین روز از🌷چله دوازدهم🌷
تلاوت☀️ زیارت امین الله☀️
به نیابت از
بقیة الله الاعظم عجل الله تعالی فرجه الشریف
امام خمینی (ره)
همه شهدا و
❣️ شهید علی انصاری❣️
#هدیه می کنیم
محضر نورانی
☀️ امیرالمؤمنین علیه السلام☀️
🌹🌹🌹🌹
تلاوت ☀️زیارت آل یاسین☀️
و عرض سلام و ارادت خدمت
☀️امام زمان علیه السلام ☀️
#به_آرزوی_شهادت
اَللّهُمَّ صَلِّ عَلی مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ وَ عَجِّلْ فَرَجَهُمْ
شهید انصاری در زمان تصدی پست استانداری گیلان با تبعیت از حضرت علی(ع) که به عنوان امیرالمومنین(ع) شبانه در منازل محرومین حضور می یافت و از آنها رفع حاجات می کرد، او نیز به همراه دوستان حزب اللهی اش با کیسه های برنج و خوار و بار و لوازم زندگی به در منازل مناطق فقیرنشین می رفت و کمک های خود را بدون اسم و عنوان به آنها می رساند.
از طرفی بارها اتفاق می افتاد که به مراجعین مستمند در محل کار خود کمک های نقدی می کرد، او با این کار خاطره مولا علی(ع) را برای مردمی که انقلابشان تازه به پیروزی رسیده بود، تداعی می کرد.
الحقنی بالصالحین«یرتجی»
شهید انصاری در زمان تصدی پست استانداری گیلان با تبعیت از حضرت علی(ع) که به عنوان امیرالمومنین(ع) شبا
انصاری ضمن قاطعیت در انجام کار، بسیار متدین، متعهد و نگران بود که در دوران مسوولیتش حقی بر گردنش نباشد، او واقعا به مردم گیلان عشق می ورزید و همواره معتقد بود تا فردی گرسنه در گیلان باشد، سیر خوابیدن حرام است.
در بعضی از نیمه شب ها با صدای گریه او مواجه می شدم و وقتی علت را جویا می شدم، می گفت: می ترسم در قیامت مولی علی(ع) از من سووال کند تو استاندار و والی استان بودی در حالیکه فقیر و مظلومی گرسنه سر بر بالین گذاشت، آنوقت چه جواب بدهم؟
مسوول دفتر وی نیز خاطراتی در این خصوص دارد. وی می گوید، هر شب بدون استثنا وی دستور می داد که ساعت 9:30 شب به بعد مقداری برنج، لوبیا، خرما و روغن را در کیسه ای تقسیم می کردیم و برای خانواده های دو، پنج و 10 نفره محروم می بردیم، عجیب بود، وی علیرغم این همه مشغله کاری و فکری می دانست در زیر کدام سقف و کدام چادر در اطراف رشت که خیلی کارتن خواب داشت، خانواده چند نفری زندگی می کند.
خودش با ما می آمد و تا نیمه های شب ارزاق را تقسیم می کردیم، او اینگونه با مردم در ارتباط بود و به این کار عشق می ورزید.
آدمی که در عرصه کار این اندازه قاطع و مقتدر بود، در عرصه کمک به محرومین این اندازه خاشع و عاشق بود.
شهید علی انصاری سوم خرداد سال 1323 در شهرستان رودسر استان گیلان به دنیا آمد و در 15 تیر سال 1360 و در چهارمین روز ماه مبارک رمضان در خیابان لاکانی رشت مورد هجوم ناجوانمردانه منافقان قرار گرفت و به مقام عالی شهادت نائل شد.
استانداری استان گیلان آخرین مسوولیت مهندس شهید انصاری بود که در کنار آن، عضو هیات علمی و مسوولیت دانشگاه فنی گیلان را نیز برعهده داشت.
الحقنی بالصالحین«یرتجی»
شهید علی انصاری سوم خرداد سال 1323 در شهرستان رودسر استان گیلان به دنیا آمد و در 15 تیر سال 1360 و د
سال ۱۳۲۳ فرزندی در دستان مادری از زنان پاک و مؤمن شهرستان رودسر جای گرفت که نامش را علی نهادند. او دوران کودکی را در زادگاهش سپری کرد و در دوره جوانی برای ادامه تحصیل در دبیرستان نظام رهسپار شهر تهران شد ولی در خرداد ماه سال ۱۳۴۲ از دبیرستان اخراج گردید. وی پس از اخذ دیپلم در رشته «اقتصاد دانشگاه تهران» پذیرفته شد اما پس از یک سال انصراف داد و تحصیلات خود را در رشته «ریاضی» دانشگاه تهران آغاز کرد. اودر این دوره چندین مرتبه توسط ساواک بازداشت و به زندان رفت. وی پس از اتمام دوره کارشناسی بدلیل اینکه ساواک با ادامه تحصیلش در ایران مخالف بود به توصیه پدربزرگوارش با اسم مستعار به امریکا رفت و در دو رشته «صنایع» و «ریاضی» به طور همزمان تحصیلاتش را ادامه داد و در رشته ریاضی موفق به اخذ مدرک دکترا شد. او درزمان حضورش در امریکا دبیر انتشارات انجمن اسلامی بود و در زمینه انتشار کتب باروحانیون مبارز رابطه بسیار نزدیکی داشت و همچنین به عنوان استاد در دانشگاه تدریس مینمود که پس از دو ترم به جرم تبلیغ در هنگام تحصیل, از تدریس در کلیه دانشگاههای امریکا منع شد ولی پس از مدتی مسئولیت برگزاری مجالس و تظاهرات را درامریکا به عهده گرفت. انصاری به دلیل دوستی با دکتر چمران چندین مرتبه به لبنان رفت و پس از پیروزی انقلاب به ایران بازگشت و ابتدا به عنوان معاون استاندار خراسان وسپس در جایگاه استاندار گیلان به خدمت پرداخت و در همان زمان ریاست دانشکده فنی گیلان و عضویت هیأت علمی دانشگاه تهران را بر عهده گرفت. سرانجام در تاریخ ۱۵/۴/۱۳۶۰ یک هفته پس از انفجار دفتر مرکزی حزب جمهوری اسلامی توسط منافقین در شهررشت در حالیکه یازده زخم عشق را به جان خرید, آرام و مطمئن ندای حق را لبیک گفت.
انصاری به روایت همسر(۲)
اوایل تیرماه سال ۱۳۶۰ به مناسبت شهادت ۷۲ تن از گیلان به تهران آمده بودم. عصر روز چهاردهم تیرماه علی آقا تلفن کرد و گفت: «فردا شهید میشوم. به دلم افتاده و میدانم به لقاء الله خواهم رسید.» بغض گلویم را گرفت و با ناراحتی پرسیدم: «چرا این طور تصور میکنید, شما که تاکنون تلفنها و تعقیبهای زیادی داشتهاید, اگر ممکن است به جای چهارشنبه امروز به دنبال من بیایید.» نگذاشت جملهام تمام شود و با لحن خاصی گفت: «هرگز میدان را با تهدید خالی نمیکنم.» آن روز هر دو ساعت یک بار با ایشان تماسمیگرفتم تا اینکه صبح روز بعد قبل از وقت اداری, با محل کارش تماس گرفتم ولی هنوز به آنجا نرسیده بود. اضطراب تمام وجودم را فرا گرفت, با خودم گفتم: «خدایا برای علی اتفاقی نیافتاده باشد.» مدت کوتاهی گذشت. درست ساعت ۸:۳۰ صبح یکی از دوستانش اطلاع داد به پای انصاری تیر خورده است و باید به گیلان بروم. اما من باور نکردم چون خودش به من گفته بود: «اگر خبرم را شنیدی, مطمئن باش که به دو جای بدنم شلیک خواهند کرد, به مغزم چون برای خدا میاندیشد و به قلبم چون برای مردم میتپد.» زمانیکه به گیلان رسیدم, پیکر غرق به خون علی با یازده گلوله در بدن آماده تشییع بود و من در سوگ او جامه سیاه بر تن کردم