﷽
سلام علیکم
سی و ششمین روز از🌷چله دوازدهم🌷
تلاوت☀️ زیارت امین الله☀️
به نیابت از
بقیة الله الاعظم عجل الله تعالی فرجه الشریف
امام خمینی (ره)
همه شهدا و
❣️ شهید سید محمد سعید جعفری❣️
#هدیه می کنیم
محضر نورانی
☀️ امیرالمؤمنین علیه السلام☀️
🌹🌹🌹🌹
تلاوت ☀️زیارت آل یاسین☀️
و عرض سلام و ارادت خدمت
☀️امام زمان علیه السلام ☀️
#به_آرزوی_شهادت
اَللّهُمَّ صَلِّ عَلی مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ وَ عَجِّلْ فَرَجَهُمْ
شهید ی که در روز عید غدیر ،در سجده به شهادت رسید
👇👇👇
✅ مقام معظم رهبری:
شهيد جعفري ستاره ايست درخشان در آسمان غرب كشور، نه تنها در غرب بلكه در كل ايران.
"شهيد سيد محمد سعيد جعفري"، شهيد پيشرو و پيشتاز با جمع رفقاي خودش رفتند از پادگان لشگر سنندج دفاع كردند، فهميدند كه معناي اين دفاع چيست، تسلط ضد انقلاب بر يك پادگان نظامي معنايش چيست. اين زود فهميدن، به وقت فهميدن، به هنگام عمل كردن و پاسخ به نياز دادن اين آن نقطه برجسته ايست كه نبايد مغفول بماند.
✅ آيت الله خزعلي:
خداوند اين سردار فداكار و مخلص را با حمزه ها و مالك اشترها محشور فرمايد.
✅ شهيد محراب آيت الله اشرفي اصفهاني:
سيد محمد سعيد جعفري اين شمع پر فروغ با يارانش چون پروانگان بي پروارها از همه تعلقات به عالم بي كران و بي انتهاي لطف و عنايت خداوندي پيوستند.
الحقنی بالصالحین«یرتجی»
شهید ی که در روز عید غدیر ،در سجده به شهادت رسید 👇👇👇 ✅ مقام معظم رهبری: شهيد جعفري ستاره ايس
شهید سید محمد سعید جعفری، ۱۲ بهمن ماه سال ۱۳۳۱ در قصرشيرين و در ايام تصدی پدرش برگمرک خسروی به دنيا آمد. نسل ايشان از سادات قديمی کرمانشاه بود و با چهل واسطه به امام حسن (ع) می رسد. هوشمندی سعيد از ايام کودکی منجر به اشتغال همزمان او در دروس کلاسيک- تا اخذ ديپلم رياضی و پذيرش در دوره کارشناسی- و آموزش های دينی و مذهبی شد تا آنجا که از ۱۶ سالگی رسماً در مساجد و جلسات مذهبی به سخنرانی می پرداخت.
سعيد در تمامی سخنرانی های خود از مبارزه و قيام سخن می گويد و از سال ۱۳۵۲، نام وی در گزارشات هفتگی ساواک مشهود است. از سال ۱۳۵۳ فعاليت های سیاسی خود در منطقه غرب کشور را گسترش می دهد و سخنرانی های متعددی در استان های ايلام، کردستان، همدان و تهران برگزار می نمايد. وی در همين سال ازدواج می کند و در سال ۱۳۵۴ صاحب فرزندی می شود و او را «محمدصالح» می نامد. فعاليت های سياسی و فرهنگی سعيد همچنان ادامه می يابد و شاگردان بسیاری در این مکتب تربیت می شوند که دلبستگی عمیقی به سعید دارند.
پس از پایان تحصیلات متوسطه به اصرار پدرش کارخانه چوب بری را تحویل گرفت و به اداره ی آن پرداخت. او در این زمان تعداد کارگران را افزایش داد و وقتی دلیل این کار را سوال کردند پاسخ داد: اینها به کار نیاز دارند و خانواده هایشان در ناراحتی اند از آن پس قسمت اعظم درآمد کارخانه را صرف افراد بی بضاعت و برگزاری جلسات مذهبی می کرد. همچنین در همین کارخانه بود که وی هسته اولیه جلسات ضد رژیم را پایه ریزی کرد و این آغاز فعالیت های مذهبی و تدریس کلاس های اعتقادی او در استان بود که برای انجام آنها سر از پای نمی شناخت.
در سخنرانی های پر شور به حکومت ظلم و ستم حمله می کرد. به همین دلیل مورد تعقیب مأموران ساواک قرار گرفت و زندانی شد و مورد شکنجه قرار گرفت. با پیروزی انقلاب، او اولین هسته های انقلابی را جهت دفاع و حفاظت از شهر به وجود آورد. سپس به عنوان اولین فرمانده کمیته انقلاب اسلامی برگزیده شد و توانست در این سمت خدمات شایانی به انقلاب عرضه کند.
شهید دارای اطلاعات وسیع مذهبی و سیاسی و منطقی قوی بود. دارای اخلاق کریمه، متواضع و از طرفی شجاع و بی باک بود.
ارتباط گسترده ی سعید با روحانیت و نقش محوری او به عنوان حلقه رابط میان علمای منطقه، منجر به تشکیل جامعه ی روحانیت مبارز کرمانشاه در سال 13۵۶ و جامعه ی روحانیت غرب کشور و نیز مجمع روحانیون تبعیدی در سال 13۵۷ می شود.
در همین مسیر، وی شبکه ی وسیعی را به منظور تهیه، طبع و انتشار اعلامیه هایی برضد رژیم طاغوت، با نظارت و همراهی «آیت الله سید مرتضی نجومی» مهیا می کند که با شعله ور شدن آتش انقلاب اسلامی ملت، در سازماندهی مراسمات و تظاهرات و البته جلوگیری از انحراف حرکت های مردمی در منطقه نقشی اساسی ایفا می کند.
سعید پیش از انقلاب با مجلس اعلاي شيعيان لبنان ارتباطی نزدیک داشت و حتی آقاي «عبدالامير قبلان»(قائم مقام مجلس شیعیان لبنان در زمان امام موسی صدر) به دعوت وی به كرمانشاه سفر می کند. وی با حزب الدعوه الاسلاميه عراق خصوصاً «علامه سيدمرتضي عسگري» نیز تعاملی عمیق برقرار می کند و با حزب اسلامي «رعد» در افغانستان نیز همکاری می نماید؛ انتشار نشريه ی «عاشورا» در افغانستان از اقدامات فرهنگي این شهید بزرگ است.
سعید که از پیش از انقلاب بنی صدر و تفکرات او را به خوبی می شناسد، هیچ گونه سازگاری با این جریان از خود نشان نمی دهد. سعید یک سال پیش از آغاز جنگ تحمیلی در نامه ای خطاب به بنی صدر خطر حمله ی قریب الوقوع حزب بعث عراق را گوشزد می کند، هرچند كه با بي توجهي وی روبرو می شود. پيرو روشنگري های سعید، مردم در آذرماه سال 1358، كنسولگري عراق در کرمانشاه را تصرف می کنند. وی در مصاحبه ی خويش با روزنامه ی اطلاعات در اسفندماه سال 13۵۸، بار ديگر بر خطر حمله ی عراق تأکید می کند.
مدتی پس از تشکیل سازمان مرکزی سپاه و ورود برخی از اعضای سازمان مجاهدین انقلاب اسلامی به این عرصه، اختلافاتی میان سعید و چند نفر از ایشان، که جایگاه هایی کلیدی در شورای فرماندهی سپاه در اختیار گرفته بودند، به وجود آمد. از میان شاخص ترین این افراد می توان به «مهدی هاشمی»، برادر داماد آیت ا... منتظری و مسئول واحد نهضت های آزادی بخش سپاه اشاره نمود. وی که بعدها در سال 1366 طی اعترافات مفصلی به تفکرات خودمحور و خطرناک خود اشاره می کند، تاب تحمل کسی چون سعید را در فرماندهی سپاه منطقه ی حساس کرمانشاه نداشت و با سوء استفاده از نفوذ خود در بیت آقای منتظری، از هیچ کوششی برای تضعیف و ضربه زدن به سعید و جریان نیروهای حزب اللهی وابسته به او فروگذرا نمی نمود. متأسفانه تاریخ انقلاب در این گونه وارد کاملاً مسکوت است و نگارنده پس از مطالعه و کنکاش فراوان در رابطه با زمینه های اختلاف میان شهید سید محمد سعید جعفری، روحانیت و نیروهای حزب اللهی اطراف وی از یک سو و مهدی هاشمی معدوم و دار و دسته اش از سوی دیگر، به حقیقت جامعی دست نمی یابدحدود دی ماه سال 1358، سپاه منطقه ی هفت کشوری تشکیل می شود و سردار شهید محمد بروجردی فرماندهی آن را بر عهده می گیرد. شهید بروجردی نیز تحت تأثیر القائات منفی و سم پاشی های جریان منحرف مهدی هاشمی، نسبت به سعید کاملاً بدبین است و برای عزل وی از فرماندهی سپاه کرمانشاه تحت فشار شدید مهدی هاشمی قرار دارد.
چندی پس از عزل سعید از فرماندهی سپاه پاسداران کرمانشاه، وی در حوزه ی انتخابیه ی پاوه برای نماینگی مجلس شورای اسلامی کاندید می شود. اما باز هم همان جریان منحرف دست به کارمی شود
الحقنی بالصالحین«یرتجی»
سرانجام سعید در چهارم آبان ماه سال ۱۳۵۹، در شب خجسته ی عید ولایت مرتضوی، در خط مقدم جبهه ی جنگ حق عل
دلنوشته شهید
پدر بزرگوارم؛ پس از سلام و عرض ادب از اینکه چند دقیقه ای وقت شریفتان را می گیرم پوزش می طلبم.
پدر عزیز تو کسی هستی که در کودکی دستم را گرفتی و به مسجد بردی . تو کسی هستی که من بارها حمد و سوره را پیش تو خواندم و غلط هایم را اصلاح کردی. تو کسی هستی که با تشویق های فراوان مرا با مکتب روح بخش جدم آشنا نمودی و بالاخره تو کسی هستی که با عشق و ارادت تو به خواندن ولایت سلام الله علیهم اجمعین مرا چنان در طریق الهی و سبیل مستقیم هدایت کردی که شاید کمتر مسلمانی وجود دارد چنین حق پدری را ادا کند.
ای شیعه ـ تو خوب درک کرده ای که باید فرزندت را در راه خدا فدا کنی. به ذات پروردگار فدا کردن فرزند در راه صاحب الزمان در این عصر شبیه فدا کردن ابراهیم اسماعیل را.
بارها از تو شنیده ام : من ترا در راه خدا داده ام.
بعضی اوقات کلمات چنان قلبم را لبریز از عشق به امام زمان می سازد که خدا فقط حد آن را می داند.
بارها چنان عشق به امام زمان ورزیده اید که از نیامدنم نگران نبوده اید بلکه برای کتب امری انجمن که جزو اموال حضرت مهدی (عج) است دلواپس بوده اید خلاصه اعمال شما باعث شده که من آنقدر جسور شوم که کار شما را رها کنم و به تعقیب هدف بپردازم مسافرت های پی در پی به همدان ـ قصر ـ سنقر و ... نشان دهنده این موضوع است.
آری ـ بار دیگر اقرار می کنم اگر عشقی به مولب صاحب الزمان در وجود من هست همه مدیون وجود تو است.
دیگران خدا را فراموش کردند و پول را بیاد آوردند و بدین جهت فرزندانشان را جهت تحصیل به تهران و حتی ممالک خارجی فرستادند گروهی هم فرزندانشان را استثمار کردند و در مغازه و محل کسب مانند حمال از آنها کار کشیدند. ولی تو پول را فراموش کردی و خدا را بیاد آوردی و با مسافرتهای پی در پی من ساختی و مهمانی های خرد کننده مرا تحمل نمودی و ... و ... و ...
✅به امام زمان قسم تا به امروزیك نگاه حرام نكردهام
سید شجاع الدین جعفری، برادر سعید، نقل میکند: «شبی كه مرحوم آقاسعید در بامداد آن، شهید شدند دستهی ما عملیات داشتیم. یكی دو ساعت به غروب مانده بود كه آقا سعید به من گفتند: «آقا شجاع برویم غسل كنیم.» نزدیك محل استقرار ما در قره بلاغ یك موقعیتی بود به نام چم امام حسن(ع) كه از سر شاخههای رود الوند به حساب میآمد، آب زلالی داشت و عمقش هم تقریباً به اندازه یك نفر بود .
در مسیر تا چم امام حسن (ع) آقا سعید با من صحبت میكرد. از اهمیت امر به معروف و نهی از منكر و لزوم پرهیزکاری سخن میگفت. ...صحبت هایمان تا زمان بیرون آمدن از آب ادامه یافت. توصیه هایی به من فرمود از جمله آنكه گفت : «شاربت بلند شده آن را كوتاه كن» و فرمود كه: «تو الان در سِنّی قرار داری كه در معرض نگاه حرام هستی. چشمانت را پاك نگهدار و از گناه دوری كن» عرض كردم: «آقا سعید روزگار طوری نیست كه بشود تقوا را آنطور كه شما میگویید نگه داشت. صبح كه از منزل بیرون میآئیم كسانی را میبینیم كه حجابشان را درست رعایت نمیكنند »
آقا سعید همانطور كه سرش را با حوله خشك میكرد، پرسید: «سن شما بیشتر است یا من؟» گفتم: شما. حوله را از روی صورتش كنار زد و گفت: «به وجود مقدس امام زمان (عج الله تعالی فرجه الشریف) تا به امروزیك نگاه حرام نكردهام» این قسم بزرگترین قسم سعید بود و چنان این حرف را محكم زد كه اشك در چشمانم حلقه بست ..
::: مواظب طبیعتمان باشیم :::
🌎 دیدین میگن فلان طبیعت بکر و دست نخورده است❓
🌏 یا میگن به طبیعت آسیب نزنید! توش آشغال نریزید! تو طبیعت آتیش روشن نکنید و.... ❓
🌱وجود هر کدوم از ما مثل طبیعت میمونه...
باید مواظبش باشیم...
نباید اجازه بدیم هر آشغالی واردش بشه
⛔نباید اجازه بدیم بکر بودنش از بین بره...
⁉ میدونین ارتباط با نامحرم یه آفت بزرگ واسه طبیعت وجودمونه؟!
🔴 ارتباط با نامحرم ممکنه باعث بشه طبیعت ما به اوج زیبایی خودش نرسه
🌟اوج زیبایی میدونید چیه؟!
#شهادت 🌷
آوینی میگفت: "زندگی زیباست.... اما شهادت از آن زیباتر"
و این حرف یادم میاد که میگه:
''چه بسا فردی که با یک نگاه حرام از شهادت فرسنگ ها فاصله میگیره''😔
''یک نگاه حرام''
خودتون دیگه حساب کنید با یه ارتباط حرام چه اتفاقی میفته...❓❓❓