مسئول راهاندازی گروه «فدائیان اسلام»
سید مجتبی هاشمی در سال ١٣٥٩ گروه ضربتی بنام گروه «فداییان اسلام» را تشکیل داد و تا سال ١٣٦١ و شکست حصر آبادان، بیش از ١� هزار نفر نیروی مردمی از سراسر کشور در قالب فداییان اسلام به فرماندهی او وارد جنگ شدند. پس از شروع جنگ ایران و عراق، ستاد این گروه در هتل کاروانسرای آبادان شکل گرفت و او و همرزمانش، در مقاومت 32 روزه این شهر، با امیر منوچهر کهتری ایستادگی کردند. در صفحه 254 از جلد پانزدهم «صحیفه امام» و در نامه تشکر خمینی از فرماندهان ارتش و سپاه در شکست حصر آبادان، از گروه فداییان اسلام قدردانی شدهاست.
سید مجتبی، در این مدت در دو محور عملیاتی، زیر پل خرمشهر و جبهه ذوالفقاریه آبادان با تشکیل دو خاکریز به عنوان خط اول (الله) و خط دوم (علی) نیروها را سازماندهی کرد و به مدت یک سال در سرما و گرمای بالای ٥� درجه با کمترین امکانات و تحمل رنج و مشقت زیاد، توانست سدی مقابل ماشین مجهز جنگی ارتش صدام ایجاد کند و با همرزمانش ٣� � شهید و ٤� � جانباز تقدیم اسلام و ایران کرد.
نگاه متفاوت شهید هاشمی در همکاری زنان در دفاع
حضور بانوان شش ماه اول جنگ در صحنه نسبت به بعدها خيلي راحت تر بود. چون در شش ماه اول اوج دفاع ما مردمي بود و چون زنها هم بخشي از اين مردم بودند. وقتي به جاي كلمه جنگ از كلمه دفاع استفاده مي كنيم، بار معنايي كلمه متفاوت مي شود و همه آدم ها اعم از مرد و زن در حق دفاع شريك مي شوند. آن زمان به هر حال راحت تر بود، اما خيلي هم آسان نبود.
ما خودمان هم براي ماندن با اعضاي ذكور خانواده يا محل و شهرمان درگيري داشتيم و آنها قبول نمي كردند. به دلايل مختلف كه مثلا زخمي مي شويد يا اسير مي شويد و ماندنتان زحمتش بيشتر است و ... و ما براي اثبات سهيم بودن زنان در مفهوم دفاع، بايد براي ماندن و دفاع كردن با بستگان خوني مذكر و نزديكان و دوستان هم مي جنگيديم. اما شهيد هاشمي اين گونه نبود. مي ديدم كه برخي از خانم ها در گروهايشان به عنوان خدمه توپ 106 هم همكاري مي كردند.
. يا در هتل كاروانسرا ما خانم هايي داشتيم كه آشپزي مي كردند. نگاه شهيد هاشمي به اين موضوع يك نگاه بسته نبود. با اينكه ريشه هاي سنتي داشت و هويت سنتي خودش را قبول داشت، اما نگاهش در اين خصوص هم باز بود. يعني اگر زني توان نشستن پشت توپ 106 را داشت، در آن شرايط كمبود نيرو، ايشان ممانعت نمي كرد. يا اگر زني اين شجاعت را داشت كه با ايشان در بخشي از دفاع همراه شود، مخالفت نمي كرد. ايشان خيلي راحت دختران خرمشهري و آباداني را كه مي خواستند در دفاع مشاركت كنند، با خودشان مي بردند. البته اين نكته را هم بگويم كه واقعا بچه هاي فدائيان اسلام با وجود آن ظاهري كه شايد خيلي مقبول برخي نبود، با زيرپيراهن بودن و با دمپايي گشتن و حتي بعضي هايشان با سيگار دست گرفتنشان، خيلي پاك نيت و پاك چشم بودند./ راوی: معصومه رامهرمزی
تاکتیک آقا مجتبی
خیلی در کارهایش ابتکار داشت. یکی از همرزمانش تعریف می کرد قرار بود براي آزادي ميدان تير آبادان عملياتي انجام دهند، اين ميدان، مساحت زيادي داشت و عراق از آنجا جاده هاي ارتباطي شهر آبادان را با خمپاره مورد هدف قرار مي داد. چندين ماه بود كه سيد مجتبي براي آزادي اين منطقه نقشه مي كشيد و هر شب به عراقي ها شبيخون مي زدند. يكي از شب ها 300 نفر عراقي را كشتند و 400 نفر را اسير كردند و بيش از 10 تانك را منهدم ساختند، اما سيد مجتبي آرام نمي شد و هر روز يك نقشه جديد مي كشيد تا زمينه را براي حمله نهايي آماده كند. به همين علت 10 الي 12 عدد بشكه 220 ليتري نفت تهيه كرد و آنها را به فاصله چند متر از يكديگر چيد و به همرزمانش گفت: «با ميله هاي آهني يا چوب، محكم روي آنها بكوبيد.» در تاريكي شب صداي وحشتناكي ايجاد شد و عراقي ها شروع كردند به شليك توپ و خمپاره و به اندازه يك انبار مهمات، منطقه را بي هدف آتشباران كردند./ راوی: فریده قاضی (هاشمی) همسر شهید هاشمی
چرا شهید هاشمی ممنوع الجبهه شد؟
آقا سيد مجتبي كاسب و مغازه دار بود و از قديم در ميان مغازه داران اعتبار خاصي داشت. شهيد هاشمي گوني گوني پول به جبهه مي آورد تا نيازهاي رزمنده ها را از اين طريق برطرف كند. آقا سيد مجتبي به جنگ هاي نامنظم اعتقاد داشت و هميشه بر اين باور بود كه نبايد بين اجراي يك عمليات تا عمليات
بعدي هشت ماه فاصله باشد و هميشه مي گفت: «ما آن قدر بايد حمله كنيم تا نيروهاي دشمن خسته شوند. نبايد به آنها فرصت بدهيم تا جان بگيرند و تجديد قوا كنند.» نيروهاي فدائيان اسلام تحت فرماندهي شهيد هاشمي دائما در حال جنگيدن با دشمن بودند و بعضي مواقع در يك شب در سه محور به عمليات مي رفتيم. به طوركلي ما هر هفته حداقل پنج بار شبيخون مي زديم تا نيروهاي عراقي را با حملات پي درپي خسته كنيم، به همين دليل آقا سيد مجتبي را ممنوع الجبهه كرده بودند./ راوی: مرتضی امامی
آقا مجتبي جزو معدود پاسداراني بود كه يك ريال از كميته نگرفت. در آن زمان به مجردين بين
1000 تا 1500 و به متأهلين 2000 تومان مي داديم. به ياد ندارم كه آقا مجتبي آن ليست را هرگز امضا كرده باشد. مسئول امور مالي ما ستوان متديني بود كه مي گفت: «اين هم جزو افرادي است كه حقوق نمي گيرد و يا مي گويد بدهيد به فلان كس» گاهي اوقات مي گفتيم: «آقا مجتبي اين لباس ها و اين پوتين ها را ديگر در بياور» در جواب ما مي گفت: «به جدم قسم، تا زماني كه صدام هست و تكليف جبهه مشخص نشده، با همين لباس فروشندگي مي كنم .»
زماني كه از جبهه برگشت، كميته ساماندهي بهتري پيدا كرده بود؛ يك عده بازنشسته شده و يك عده هم
رفته بودند و صحبت از ادغام كميته و ژاندارمري بود. آقا مجتبي هم جزو تيپ هايي بود كه دوست داشت منطقه اي را به دستش بسپاري و كارهاي عملياتي را انجام بدهد و زياد از كارهاي روزمره و اجرائي خوشش نمي آمد.
هدایت شده از الحقنی بالصالحین«یرتجی»
مکارم الاخلاق A4.pdf
حجم:
791.9K
هدایت شده از الحقنی بالصالحین«یرتجی»
سفارشی از پیامبر خاتم(ص) خطاب به امیرالمؤمنین(ع) برای دعای افطار
امام صادق(ع) فرمودند: رسول خدا(ص) به امام علی(ع) فرمود: اباالحسن! ماه رمضان نزدیک شده است، قبل از افطار دعا کن، جبرئیل پیش من آمد و گفت: یا محمد! کسى که در ماه رمضان با این دعا قبل از افطار دعا کند، خداوند دعاى او را مستجاب، نماز و روزه او را قبول و ۱۰ دعاى او را مستجاب مىکند، گناه او را بخشیده، غم و غصه او را از بین برده، گرفتاریهایش را بر طرف کرده، حاجات او را برآورده کرده، او را به مقصودش رسانیده، عمل او را با عمل پیامبران و صدیقان بالا برده و در روز قیامت چهره او درخشانتر از ماه شب چهارده خواهد بود.
به جبرئیل گفتم: آن دعا چیست ؟
گفت : بگو :👆👆👆