💠پیروزی انقلاب اسلامی؛ آغازگر عصر جدید عالم
"آن روز که جهان میان #شرق_و_غرب_مادّی تقسیم شده بود و کسی گمان یک نهضت بزرگ دینی را نمیبُرد، انقلاب اسلامی ایران، با قدرت و شکوه پا به میدان نهاد؛ چهارچوبها را شکست؛ #کهنگی_کلیشهها را به رخ دنیا کشید؛ دین و دنیا را در کنار هم مطرح کرد و آغاز عصر جدیدی را اعلام نمود."
♦️قسمتی از بیانیه #گام_دوم انقلاب
❇️سی سال قبل:
دیدار #امام_خمینی(ره) با ادوارد #شواردنادزه وزیر امور خارجه شوروی و فرستاده #گورباچف!
و چند سال بعد #فروپاشی_شوروی!
✅امروز:
دیدار #امام_خامنه_ای با #شینزو_آبه نخست وزیر ژاپن و فرستاده #ترامپ!
💥و مدتی بعد، #فروپاشی_آمریکا!
سنت #فروپاشی_باطل در اوج قدرت ظاهری خود و #پیشرفت_حق در اوج مشکلات ظاهری!
🔹استقبال از پاسخ آیتالله خامنهای به نامه ترامپ!
🔸پاسخ حکیمانه و عزتمندانه رهبر انقلاب به پیغام فریبکارانه ترامپ، بازتاب وسیعی در میان ملتها داشته است.
▫رهبر انقلاب در دیدار نخستوزیر ژاپن تصریح کردند: «من شخص ترامپ را شایسته مبادله هیچ پیامی نمیدانم و هیچ پاسخی هم به او ندارم و نخواهم داد.»
یک شهروند ژاپنی به نام «ماکوتی» در منشنی در توییتر و ذیل توئیت سخنان حضرت آیتالله خامنهای نوشت: «برای او (رهبر ایران) احترام قائلم. ایران غروری دارد که ما در ژاپن باختهایم. رهبر قدرتمند ایران، حسرت برانگیز(رشک برانگیز) است.»
همچنین فیصل الدویسان عضو پیشین پارلمان کویت، در همین زمینه در توییتر نوشت: دیروز عبیدالله ابن زیاد به امام حسین(ع) در کربلا نامه نوشت و به عمرسعد داد تا امام جوابش را بدهد، و امام فرمود جواب نمیدهم. و حالا تاریخ تکرار میشود؛ خامنهای: جوابی به او نمیدهم.»
بهنظر می رسد نوع پاسخ حضرت آیتالله خامنهای، تأثیری کمنظیر در میان ملتهای منطقه و جهان گذاشته که از رفتارهای مستکبرانه آمریکا احساس توهین و تحقیر میکنند.
11.86M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
هک کردن شبکه عربستانی توسط انصار الله یمن وپخش سرود جنگی وحماسی!
ال سعود اماده باش حیدر وحمزه ومالک اشتر دارد میاید...👏👏
فان حزب الله هم الغالبون 🌷
#آدرس_امام_زمان_(عج)
🍃از علامه حسن زاده پرسیدند: آدرس امام زمان (عج) کجاست؟ کجا می شود حضرت را پیدا کرد؟ ایشان فرمودند:
آدرس حضرت در قرآن کریم آیه ۵۵ سوره قمر است...که میفرماید: "فی مقعد صدق عند ملیک مقتدر" هر جا که صدق و درستی باشد، هر جا که دغل کاری و فریب کاری نباشد، هرجا که یاد و ذکر پروردگار متعال باشد، حضرت آنجا تشریف دارند...
/ جوانمردترین قصاب!
شهید عبدالحسین کیانی معروف به «مش عبدالحسین» ، زن و بچههایش را، مغازه و دامداریاش را، خانه و کاشانهاش را رها میکند و دل میزند به دریای فتح المبین و سهماش از فتح المبین میشود ۱۲ گلوله و شناسنامهای که در چهل و سومین بهار عمرش ممهور میشود به مهر: «به فیض شهادت نائل آمد»
همیشه با وضو میرود مغازه. هرگاه از او میپرسند: «مش عبدالحسین! چه خبر از وضع بازار؟ کسب و کار چطوره؟» او فقط و فقط یک جواب مشترک برای همه دارد: «الحمدلله… ما از خدا راضی هستیم، او از ما راضی باشد…»
سنگینتر از وزنه
همیشه بیشتر از وزنهای که توی کفه ترازو گذاشته است، گوشت میدهد دست مشتری. همیشه کفه گوشت به کفه آن طرفی میچربد. هیچکس کفههای ترازوی مش عبدالحسین را مساوی ندیده است. همیشه سمت گوشت سنگینتر است
الحقنی بالصالحین«یرتجی»
همیشه با وضو میرود مغازه. هرگاه از او میپرسند: «مش عبدالحسین! چه خبر از وضع بازار؟ کسب و کار چط
هیچوقت کسی نمیبیند مش عبدالحسین پولی را که از مشتریهایش میگیرد، بشمارد. پول را که میگیرد، بدون اینکه حتی نگاهش کند، میاندازد توی دخل. این عادت همیشگیاش است.
سنگ ترازو
اگر مشتری مبلغ ناچیزی گوشت بخواهد، مش عبدالحسین دریغ نمیکند. میگوید: «برای هر مقدار پول، سنگ ترازویی هست» و البته همه میدانند که او همیشه بیشتر از حق مشتری گوشت میگذارد توی ترازو. اصلاً گاهی اوقات که مشتری را میشناسد، نمیگذارد مشتری مبلغی را که گوشت میخواهد به زبان بیاورد. مقداری گوشت میپیچد توی کاغذ و میدهد دستش.
وَأَمَّا السَّائِلَ…
مشتریهایش را میشناسد. آنهایی که وضع مادی خوبی ندارند یا حدس میزند که نیازمند باشند یا اینکه عائله سنگینی دارند را دو برابر پولشان گوشت میدهد. اصلاً گوشت را نمیگذارد توی ترازو که طرف متوجه بشود داستان چیست.
گاهی اوقات برای اینکه بقیه مشتریها متوجه نشوند، وانمود میکند که پول گرفته است. گاهی هم پول را میگیرد و کنار گوشت، توی روزنامه، دوباره برمیگرداند به مشتری. گاهی هم پول را میگیرد و دستش را میبرد سمت دخل و دوباره همان پول را میدهد دست مشتری و میگوید: «بفرما. مابقی پولت را بگیر». میخواهد عزت نفس مشتریهای نیازمندش را نشکند. مش عبدالحسین سالهای سال اینگونه رفتار کرده است.
همیشه به دوستانش میگوید « یه نفر بهم پول میده تا گوسفند بکشم و بین فقرا تقسیم کنم. اگه کسی میشناختین که نیازمند باشه، بفرستین در مغازه م». افراد زیادی به این ترتیب میروند درب مغازه و مشعبدالحسین به شیوههایی که دیگر مشتریها متوجه نشوند، گوشت میدهد بهشان.
این داستان ادامه دارد تا اینکه یکی از دوستانش گیر میدهد که مش عبدالحسین! این بنده خدا که میگویی، کیست؟ مش عبدالحسین، مدام طفره میرود. دوباره میپرسد: «خداییش خودت نیستی؟» مش عبدالحسین آرام جواب میدهد: «اگر بگم نه، دروغ گفتم. اگه بگم آره، ریا میشه. اما این موضوع تا زمانی که زندهام پیشت امانت بمونه» و تا زمانی که مش عبدالحسین زنده بود، هیچ کس نفهمید آن شخص خیر، خود مش عبدالحسین است. دیگر بماند آن جهیزیههایی را که شبانه و ناشناس میبرد درب خانه دختران دم بخت.