حسین را به بیمارستان قائم (عج) مشهد بردند و بستری کردند. از دست دکترها هیچ کاری بر نمیآمد. هر دو کلیههای حسین از کار افتاده بود و خونریزی شدیدی داشت، به همین خاطر نمیتوانستیم به او آب بدهیم. برادرم با آن جثه درشت، مدام تقاضای آب میکرد. با این که خودش سقای جبههها بود، اما نمیتوانست آب بنوشد. لبهایش ترک خورده و خشک شده بود. حسین التماس میکرد قطرهای آب به او بدهم. تنها کاری که از دستم برمیآمد این بود که دستمال مرطوبی را روی لبهایش بگذارم.
این امر ما را بسیار ناراحت میکرد با محمد بیرون اتاق میآمدیم، گریه میکردیم. روز آخر، محمد وارد اتاق میشود میبیند حسین لبخند میزند، میگوید: فکر میکنید الان از شما آب میخواهم؟ نه برادر، آب نمیخواهم. مولایم مرا سیراب کرد.
حسین شهید شد. برای مراسم تشییع و مقدمات کار به تهران برگشتیم. پسر عمهام در بیمارستان مانده بود تا کارهای لازم برای انتقال را انجام دهد. پیکر را با هواپیما به تهران آوردند. در مراسم باشکوهی پیکر حسین را تا بهشت زهرا تشییع کردیم.
به محض باز کردن کفن، دیدیم یک بسته بر روی قلب حسین است. سوال کردم. پسر عمهام که شاهد موضوع بود، جریان را تعریف کرده و گفت: بعد از اتمام کار، تابوت را به حرم امام رضا (ع) بردیم و چند بار دور ضریح حضرت طواف دادیم. همین که تابوت را به حیاط حرم آوردیم یکی از خدام امام رضا (ع) جلو آمد و گفت: تابوت را زمین بگذارید. کفن را باز کرد و تربت امام رضا (ع) را بر روی قلب حسین گذاشت. به یاد خواب چند سال پیش حسین افتادم. مادرم همان لحظه از هوش رفت و ما بسیار منقلب شدیم.
👤 توییت استاد #رائفی_پور :
در ایوان مقصوره مسجد گوهرشاد در حرم مطهر #امام_رضا (ع) منبری با شکوه موسوم به منبر صاحب الزمان (عج) وجود دارد که چشم نوازی میکند
استاد محمد نجار خراسانی منبتکار عصر فتحلعی شاه آن را ساخت به نیت روزی که مولای ما بر روی آن خطبه بخواند
خدایا چقدر دیر شد ...
#اللهم_عجل_لولیک_الفرج
5c47441bb9a5a7c99f757bfe_4288662952976476928.mp3
زمان:
حجم:
3.73M
#حاج_میثم_مطیعی🎤
🌸 #سرودزیبا(میپیچه صدای نقاره...)
🌸ویژه #ولادت_امام_رضا
💠رَهبَرَم سَیِّد عَلی💠
@rahbaram_seyed_ali
4.06M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
📽 " امام رضا علیهالسلام گفت اول به دیدار #مادر بوداییات برو! "
🔻روایت زوج #تازه_مسلمان تایلندی از یک اتفاق عجیب
@behjat135
شهید سید ابوالفضل کاظمی فروردین 1339 در یکی از روستاهای اردستان متولد شد. وی در مرداد 59 وارد سپاه پاسداران شد و با شروع قائله کردستان به غرب رفت. با آغاز جنگ تحمیلی در جنوب، سید ابوالفضل به این منطقه اعزام شد و پس از مدتی فرماندهی گردان میثم از لشگر 27 محمد رسول الله(ص) را بر عهده گرفت.
سید ابوالفضل در حالی که از آموزشدهندگان پادگان امام حسین(ع) بود با شروع عملیاتها سریع خود را به خط مقدم میرساند. زمستان 62 با شروع عملیات خیبر شهید کاظمی به جزایر مجنون رفت و تا شروع عملیات بدر آنجا حضور داشت.
عاقبت همین جزایر مجنون بود که شهید سید ابوالفضل کاظمی را به آرزویش رساند و او مزد زحماتش را از خداوند گرفت و به شهادت رسید.