بیست و سومین روز از چله نوزدهم
مهمان سفره 🌷 شهید سعید کمالی 🌷
هستیم .
🔻همسر محترم شهید:
🌷حاج سعید ارادت خاصی به #مادر حضرت فاطمه زهرا(س) داشتند از ینکه اسمم همنام #حضرت_فاطمه(س) بود خیلی خوشحال بود😍 همیشه میگفتند: تو از طرف خداوند #هدیه ای برای من♥️ هستی
🌷عقد ما در روز ۲۳ اردبیهشت ۹۱ مصادف با روز #تولد_خانم فاطمه زهرا(س) شد و سال بعد برای آغاز زندگی مشترکمون عازم سفر حج🕋 شدیم که مصادف با ایام #فاطمیه وشهادت حضرت فاطمه(س) در مدینه جوار مادر بودیم😔
🌷دوست داشت همانند مادر #گمنام شود. در روز #شهادتش نام حضرت فاطمه بر اتیکت لباس رزمش👕 حک شده بود
🌷سعیدجان زندگی ات که با نام #مادر گره خورده بود💞 و در دفاع از حریم دخترِ حضرت فاطمه به #آرزوی قلبی خودت رسیدی نزد مادر شفیع ما باش🙏 ان شاءالله #فاطمه_وار زندگی کنیم و شرمنده خانم نباشیم.
شهید بزرگوار سعید کمالی کفراتی در ساعت 10صبح دومین روز هفته در نوزدهمین روز شهریور ماه سال 1369 ، فضای خانه را با قدومش معطر و نورانی کرد.آن روزها در روستای زیبای و خوش آب و هوای کفرات(از توابع بخش هزارجریب شهرستان نکا) زندگی میکردند.
چهارساله بود که به دلایل مختلف خانواده اش به شهرستان ساری آمده و در شرقی ترین نقطه شهر(عبور زغال چال)ساکن شدند.
سعید دوران تحصیلی ابتدایی را در دبستان شهید اکبری واقع در بلوار امام رضا علیه السلام و دوران راهنمایی را درمدرسه شهید قاسمی واقع در کوچه قاسمی گذراند. سال اول دبیرستان را در دبیرستان ، سلمان فارسی
واقع در کوچه جهان پیما، و از دوم دبیرستان تا پیش دانشگاهی را در مدرسه شهیدان رجایی،باهنر در رشته علوم تجربی گذراند.
همان بار اول شرکت در کنکور در چند رشته و دانشگاه پذیرفته شد . ولی با توجه به علاقه به سپاه، دانشگاه شهید محلاتی قم را انتخاب کرد و در رشته علوم سیاسی لیسانس گرفت.
بعد از فارغ التحصیلی ، در سپاه ناحیه میاندورود (سورک)مشغول به کار شد.
در مورخه 91/2/23 پس از بازگشت از سفر حج ازدواج کرد که ثمره این ازدواج یک پسر بنام امیرمهدی شد.
شهید عزیز در مورخه 95/1/14 با نیت دفاع از حرم حضرت زینب(سلام الله علیها)به جمع دلاورمردان لشکر25کربلا پیوست و به سوریه اعزام شد. در تاریخ 95/2/17 در منطقه خان طومان به همراه 12تن از همرزمانش به شهادت رسیدند.
وی فرزند 2 سالهای به نام امیر مهدی دارد که دلتنگ پدر است تا بار دیگر بتواند با او بازی کند و او را بابا صدا کند.
مادر با بغض می گوید
که خوبی سعید دلیل این است که تربیت شده خداوند است ما کارگر هستیم و از ساعت سه صبح از منزل خارج شده و ساعت هشت شب برمیگردیم،کجا بودیم چنین فرزندی تربیت کنیم سعید را خدا تربیت کرد.
زمانیکه در خانه را باز میکردیم میگفتیم خدایا این نزدیکی کسی نیست پشت و پناه چهار فرزندم تو هستی و هرطور تصمیم گرفتی راضی هستم.
همواره سر نماز از من میخواست برایش دعا کنم تا به شهادت برسد.
در حال حاضر مادر شهید تمام دلتنگی و دلگویههای خود را با یادمان فرزندش در میان میگذارد و در هفته سری به این یادمان میزند و نمیگذارد غباری بر چهره یادمان این شهید مدافع حرم بنشیند.