هدایت شده از میز نیوز
💠موشکهای سپاه پاسداران امروز چه کسانی را به درک واصل کردند؟
🔸️برای شناختن آدمکشهای حرفهای ملقب به حزب دموکرات، سرنوشت سعید سردشتی تنها نجات یافتهی زندان دموکراتها را بخوانید.
🔻
"به سراغم می آیند و با شلنگ به جانم می افتند. آنقدر کتکم میزنند که از حال می روم. تمام بدنم کبود شده و سر و صورت و بینی و باسنم زخمی میشود. با جوالدوز به جانم می افتند و بدنم را سوراخ سوراخ می کنند. بعد داخل تنوری که تازه خاموش شده و دیواره و خاکسترش داغ داغ است می اندازند و آرام آرام عرق میکنم و نم نم تب می کنم. یواش یواش بوی پختگی بدنم را حس می کنم و به ناچار فریاد می زنم. همینکه می خواهم سرم را از تنور بیرون بیاورم با قنداق بر سرم می کوبند و داخل خاکستر داغ می افتم. پوستم تاول می زند... نیم پز می شوم...فریاد می زنم..."
🔻
🔸️کتاب "عصرهای کریسکان" خاطرات دلاور کرد (کورد) آزاده ی سرافراز امیر سعید زاده (سعید سردشتی) است که بیش از شش سال در زندانهای ضد انقلاب کومله و دموکرات شکنجه شده. او تقریبا تنها نجات یافته از زندان مخوف کریسکان است و بقیه ی هم بندی های او همه بدون محاکمه اعدام شدند.
با خواندن این کتاب با سرنوشت غم انگیز هموطنان کرد آشنا می شوید و به عمق توحش و پستی ضد انقلاب دموکرات و کومله پی می برید. آنچنان که در می یابید حتی جنایتهای صدام و داعش در برابر آنها ناچیزند.
💠
#سپاه_پاسداران به این جانواران نشان داد دوران بزن در رو تمام شده... موشکهای نقطه زن سپاه دهها کیلومتر آنسوتر دقیقا در مقر فرماندهی حزب فرود آمد و چندین تروریست را به درک واصل کرد. ✌
.
#دوران_بزن_در_رو_تمام_شده
#حزب_دموکرات_کردستان
#عصرهای_کریسکان #انتشارات_سوره #کتاب #کتاب_خوب
#کرگدن
@ansoyesiasat
هدایت شده از عمّارِ ایران
🏴 السلام علیکیا اباعبدالله
🌹 #همه_می_آییم
🌹مراسمتشییع ۱۳۵ شهید
دوران دفاع مقدس
🌹پنجشنبه ۲۲ شهریور
از ساعت ۸/۳۰ صبح دانشگاه تهران
💠 @ammar_iran
سلام علیکم
اعمال مستحب امروز و
سی و نهمین تلاوت مان
به نیابت از
🌷 شهیده ژرمن پورگورگیس
و همسرش شهید آقاجان اودیشو
و دخترش شهیده رامینا اودیشو🌷
تقدیم می کنیم به محضر پیامبر خاتم اسلام و ائمه ی معصومین علیهم السلام
و حضرت مسیح پیامبر اجدادیش
🌷 شهیده ژرمن پورگورگیس
و همسرش شهید آقاجان اودیشو
و دخترش شهیده رامینا اودیشو🌷
شهدای بمباران تهران، تاریخ شهادت: ۶۶/۱۲/۲۱
شب عید پاک بود و تو روزه بودی، یعنی همه روزه بودند. 👉
ژرمن و دخترش رامینا و دامادت از صبح آمدند کمکت. شب آن قدر خسته بودی که قبل از بقیه خوابت برد. دخترت و شوهر و بچهاش هم همانجا خوابیدند. اما کاش رفته بودند. ژرمن دختر اولت بود و تو جانت میرفت برای او. عاشق این زن و شوهر عاشق بودی. البته تا وقتی نوهات رامینا به دنیا آمد و تمام دلت را گرفت.
گوشَت آن وقت هم کمی سنگین بود، خوابت هم همینطور، وقتی بیدار شدی که دود و خاک انفجار راه نفست را گرفت. با سرفه از خواب پریدی، ژرمن را صدا زدی که بپرسی چه شده؟ بیاید کمکت، اما جواب نداد. یک لحظه، فکری شوم و وحشتناک، همراه بوی دود و آتش، گلویت را فشار داد. فریاد کشیدی: ژرمن… ژرمن… رامینا… رامینا! اما از داخل خانه هیچ صدایی نیامد. از بیرون اما صدای داد و فریاد بلند بود.
یا عیسی مسیح! موشک نصف خانهٔ تو و همسایهات را ویران کرده بود. دم در، چشمت افتاد به پسرت ابراهیم که سر تا پا خاکی بود. چقدر حضورش برایت لازم بود. تو را که دید، روی زانو افتاد و به زبان آشوری صدایت کرد: یِمَّه! چند دقیقه در آغوش هم گریه کردید، بدون حرف. نمیدانستی باید آرامش کنی یا آرامت کند…
الان که سه سال از آن روزها گذشته و جنگ هم تمام شده، هنوز دنیا همان دنیاست هنوز هیچکس صدای تو و هزاران مادر مثل تو را در دنیا نمیشنود. زمانی که مردم شعار میدادند: «موشک جواب موشک» امام مدافع حقوق بشر بود به شرطی اجازه میداد که به مردم آسیبی نرسد.
اما اکنون کافی است یک قاتل جنایتکار، در گوشهای از ایران، به سزای عملش برسد؛ چنان فریاد حقوق بشر میزنند که گویا گروهی از پاکترین و بی گناهترین مردم، مظلومانه قتل عام شدهاند.
اما ایران تو همانطور پشت حق و حقوق واقعی تمام انسانها مانده. امام دو سال پیش از دنیا رفت، اما جانشین او هم از همان جنس است و از نسل همان بزرگمرد تاریخ؛
و حالا
شب کریسمس سال هفتاد،
همین مرد، یعنی آقای خامنهای میخواهد بیاید اینجا. خانهٔ تو که مادر و مادرخانم و مادربزرگ شهیدی.
رهبر مقتدر انقلاب مظلوممان، با لبخند و سلام وارد میشوند و اول سراغ تو را میگیرند. حاجآقا وقتی میفهمند که از آشوریهای ارومیه هستی، چند سؤال از ارومیه و آشوریهای آن و اینکه آیا ترکی بلدی یا نه میپرسند؟
– ترکی بلدید و آشوری بلدید و فارسی؟
– بله.
عروست که ماشاءالله سرزباندار است، میگوید: ارمنی هم بلدند.