محمود پس از فراغت از عملیات فتح المبین، تیپ ۲۷ محمد رسول الله (ص) را برای عملیاتی وسیع و بزرگتر تجهیز و آماده کرد. وی برای اجرای عملیات بیت المقدس، نیروهای زبده تیپ را راهی محور اهواز خرمشهر کرد و با آغاز عملیات در کنار سایر رزمندگان همراهبا نیروهای خود دلاور مردی ها و رشادت های فراوانی از خود به جا گذاشت.
پیش از عملیات، از حالت و سکناتش معلوم بود که او دیگر برای رسیدن به حضرت دوست برات عشق را دریافت کرده است و مشخص بود که چهره اش آسمانی است.
سردار شهید محمود شهبازی سرانجام در روز دوم خرداد ماه ۱۳۶۱، در آستانة فتح خرمشهر در عملیات بیت المقدس، بر اثر اصابت ترکش خمپاره، به جمع یاران شهیدش پیوست و به درجه رفیع شهادت نایل آمد.
پس از شهادت
چند ثانیه ای از شهادت شهبازی نمیگذشت که حاج همت کنار پیکر او آمد. ترکش تمام صورت شهبازی را مجروح کرده بود. موهای خاکیاش میان لایه ای از خون قرار داشت. حاجی به یاد ساعتی پیش افتاد که حاج محمود در سنگر تاکتیکی بود، و آخرین نماز شبش را میخواند. چفیه خون آلودهاش را از دور گردن او باز کرد و بر صورت مهربانش انداخت، و اندوهگین به طرف دیگر دژ رفت، نگاه حاجی که به همدانی افتاد، غم بر اعماق جانش پنجه انداخت. همه نیروها علاقه او (حسین همدانی) را به شهبازی میدانستند برای همین قبل از اینکه او سخنی بگوید، گفت: «به نیروها بگو تا آفتاب نزده نمازشان را پشت دژ بخوانند. پس از نماز همه نیروها جلو میروند.» همدانی پرسید: «محمود کجاست؟» حاجی به طرف خرمشهر نگاه کرد و گفت: «الحمدا... محاصره خرمشهرکامل شده و بچهها به نهر عرایض رسیدهاند» دوباره پرسید: «حاجی، محمود کجاست؟» اشک در چشمان حاجی غلطید و صورتش را در میان دستانش پنهان کرد. همدانی خودش را به بالای دژ رسانید. زانوانش سست شد، باور نداشت که سردار دلها با پیکری آغشته به خون بر روی زمین افتاده است. شهادت شهبازی قلب متوسلیان، همت و تمام رزمندههای لشگر بیستوهفت محمد رسول الله راپر از اندوه کرد. [۱] - راوی: سردار سعید قاسمی
وصیتنامه
...خداوندا! توفیقی عطا فرما که از جمله کسانی باشم که خود بشارت به آنها دادهای... از تو خواهانم که زندگیم را زندگی محمدی و مُردنم را مردن محمدی قرار دهی. اولین سفارشی که به عنوان وصیت دارم همین کلمه است، که روحانیت را تنها نگذارید. پدر و مادرم! از اینکه زحمات بسیار در تربیت فرزندتان کشیدید، امیدوارم خداوند اجرتان بدهد. من خودم به یاد دارم که قرآن را در دامان مادرم فرا گرفتهام و ... پدرجان تو خوب میدانی که دنیا دار فناست و آخرت مسلماً بهتر است.
...من استمرار حرکت انبیاء را در ولایت فقیه میبینم و باز به شما برادران و خواهرانم! گوشزد میکنم که روحانیت را کنار نگذارید. بدانید که تمام تلاش ابرقدرتها در از بین بردن اسلام، روی روحانیت قرار دارد، وقتی سخن امام را به یاد میآورم که چرا میخواهید این قدرت را بشکنید، شکست روحانیت شکست اسلام است. به فکر میافتم چرا؟
...سفارش دوم من دربارة سپاه پاسداران است، بازوی مسلح ولایت فقیه و روحانیت، باید سپاه آنچنان باشد که پاسدارانش به عنوان فرضیه واجب خدمت نمایند. نه به عنوان شغل، چرا که این دو بازوی ولی فقیه -سپاه و روحانیت- شغلی ندارد و نباید سپاهی بودن و روحانی بودن را شغل حساب نمود. چقدر ابرقدرتها از این سپاه نو پا میترسند، چرا که برادر سپاهی به عنوان فریضه وارد سپاه میگردد، نه حق مأموریت میخواهد نه فوقالعاده بدی آب و هوا، بلکه هر کجا که سختر باشد وارد میشود که اجرش عظیمتر است. تلاش شما این باشد که ریشة منافقین را برکَنید