فرازهایی از وصیت نامه شهید 👇👇
پروردگارا به روحانيت بيدار علم و معرفت عنايت كن تا هميشه صاحب اين كاروان و بازوى امام باشند. پروردگارا پرونده ما عزت آور امام زمان (عج) باشد. پروردگارا هر چه در ساختن ما ممكن بود كردى و ما هر چه داشتيم در رد آنها كرديم در اين لحظات حساس بار پروردگارا عنايت كن و ثبت نام بفرما اين گنه كار رو سياه را.
و اما برادرى كه صاحب اسلام هستى و وارث خون شهدا خوب توجه كن، اطرافت را خوب نگهبانى كن، گرگ ها فراوانند كه تو را ببلعند و بعد از فرمانده ات سنگر تو پاسدارى مى کند از اطفال حسين(ع)، قرآن كريم، خانواده شهدا، اسراء و مفقودين و در كل تو در سنگرى هستى كه در آن نور خدا را نگهبانى مى دهى.
دشمنان به تو حمله مى كنند براى آن است كه آن نور را خاموش كنند مواظب باش قواعد نگهبانى را خوب بدانى. انجام وظيفه بسيار مهم است، خودسازى و انسان شدن. اول بايد موقعيت خود، اسلام، مظلوميت اهل بيت و قدرت نمايى جهان كفر را خوب از اعماق قلبت بخوانى و آن وقت که انگيزه پيدا نمودى نوبتت مى شود كه مبارزه كنى و فرياد بر آورى كه اى بيداد گران ما را از چه مى ترسانيد.
مرگ، مرگ كه عسل است اين را استادمان آن شب عاشورا گفت، دنيا محل فساد است، دنيا براى اهل دنيا بزرگ است و دنيا مال مفسدان است. ما مال جهان برزخ و بهشتيم شماها بمانيد و جان بكنيد تا خفه گرديد.
ساخته شويم در دل نيمه هاى شب تا بتوانيم بر ظالمان و يزيديان خطبه بخوانيم .
برادرم، اسلام در مظلوميت بوده و هست. اين به سعادت نو بستگى دارد كه در اين مجمع بمانى يا نمانى و امتحانت را چگونه پس بدهى و اصلا سپاهى شدن براى چه بوده، مبارزه با كفر درونى و بيرونى.
@MaddahionlinYEKNET.IR - shoor 2 - hafteghi 99.03.22 - narimani.mp3
زمان:
حجم:
2.32M
⏯ #شهدایی
🍃می ترسم از آخر خودم
🍃می ترسم که از تو دور بشم
🎤 #سید_رضا_نریمانی
510.4K حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
✨قبل از اینکه فیلمو ببینید
😔اول دختری را تصور کنید که بابا نداره
💔 و برای اینکه دلتنگ باباش نشه
و به آرامش برسه ، ازش میخوای آرزو و خواسته شو بگه تا براش انجام بدی و آرومش کنی...
✨ این فیلم کوتاه ، تنها خواسته صدها دختر بی باباست...
💔تا کی میخوای شرمنده خون پاک شهدا باشی!
اونا رفتن تا تو امنیت داشته باشی ، رفتن تا چشم حرامی به تو نیوفته اما حالا تو با بدحجابی و...
این رسم عدالت نبود...😔
✨حتی تصور اینکه بابات بره و دیگه برنگرده تحملش برات غیر ممکنه پ به حرمت باباهایی که رفتن تا تو کنار خونوادت آرامش داشته باشی رهرو باش...
5.97M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
عمود1407
اولین نقطه ای که چشم زائران پیاده به بارگاه قمربنی هاشم می افتد😭
👇👇👇👇👇
فرمانده ناجا: برگزاری مراسم اربعین منوط به تصمیم ستاد مرکزی است
سردار اشتری:
🔹امسال به دلیل شیوع ویروس کرونا در کشور شرایط متفاوتتر از سالهای قبل است و برای گذر از این شرایط باید تمام دستگاه های مربوطه پای کار باشند.
🔹برگزاری مراسم اربعین حسینی (ع) منوط به تصمیم ستاد مرکزی اربعین و ستاد کل نیروهای مسلح «قرارگاه امام رضا (ع)» است.
الحقنی بالصالحین«یرتجی»
مراقبت های چله بیست و سوم 👇👇👇 💫🌟هدیه اعمال خیرمان از طرف شهید روز به بقیه الله الاعظم عج 🌟💫 ✅ 1
سلام علیکم💐
سی ومین روز از چله 🌟 بیست و سوم🌟 مهمان سفره شهید 🌷 سید حسین گلریز 🌷هستیم.
💠شهیدی که اهل بیت مراقبش بودن
●چون نمیشد گفت این فرشته ی
بلند قامت کدام یک از چهارده معصوم بوده ان پس بنارو بر اهل بیت
میزاریم وقتی حسین را وضع حمل می کردم، دائماً قرآن می خواندم.
●وقتی هم بدنیا آمده بود به جای لالایی برایش روضه و قرآن می خواندم. یکبار حسین لج کرده بود و هر کاری می کردم ساکت نمی شد. کولش کردم و رفتم تو کوچه نوازشش می دادم تا ساكت بشود ولی اصلاً ساکت شدنی نبود. یک لحظه به پشت سرم نگاه کردم، دیدم یک آقایی قد بلند با لباسی شبیه به لباس چوپانی، شال سبزی برگردنش و گیوه به پایش پشت سرم ایستاده .
●« آمدم بگم پشت سرم چیکار می کنی، که دیدم یکدفعه غیبش زد و هر چی به دور و برم نگاه کردم ندیدمش.» در همین لحظه حسین آرام شده بود و دیگر گریه نمی کرد.
#شهید_حسین_گلریز🌷
حسین، نوزاد بود؛ زمستان بود و هوا هم سرد. آن زمان برای گرم شدن خانه از کُرسی های زغالی استفاده می کردیم. زغال مان تمام شده بود، به همسرم گفتم: «برو زغال بخر بچه مریض می شه.»
با شرمندگی گفت: « امروز را یه جوری سر کن فردا حتماً می خرم.»
غروب همان روز، درب خانه مان به صدا در آمد . رفتم دم در، دیدم فردی یک کیسه زغال آورده، گفتم: «این زغال را چه کسی داده؟»
گفت: «آقای گلریز خریده و گفته به این آدرس بیارم. منزل گلریز همینجاست؟»
گفتم:« آره، همینجاست.»
زغال را گرفتم خیلی خوشحال شدم، کُرسی را آماده کردم تا خانه گرم شود. شب، همسرم به خانه آمد گفتم: «دستت درد نکنه عجب زغالی خریدی!»
با تعجب گفت: «زغال چیه؟ من زغال نخریدم.»
من هم متعجب شدم و گفتم: «یه نفر زغال آورد و گفت تو فرستادی.»
گفت: «نه! من که گفتم الآن پول ندارم فردا تهیه می کنم. من زغال نخریدم.»
حیرت زده شده بودیم، یعنی چه کسی بود که برایمان زغال آورده بود؟؟؟