eitaa logo
الحقنی بالصالحین«یرتجی»
2.7هزار دنبال‌کننده
20هزار عکس
10.4هزار ویدیو
259 فایل
انس با شهداء برای همنشینی با امام زمان«ع» ومرافقةالشهداء من خلصائک اَللّهُمَّ ارْزُقْنا تَوْفِیقَ الشَّهادَةِ فِی سَبِیلِکَ تَحْتَ رایَةِ وَلِیِّکَ الْمَهْدِیّ(عجل الله) السلام علیک یا من بزیارته ثواب زیارت سیدالشهداء یرتجی
مشاهده در ایتا
دانلود
«امیرحسین را به رقیق‌القلب بودنش می‌شناختند. یک‌بار زمستان وقتی در پایان شیفتش می‌خواست از بیمارستان خارج شود، صدای یک نوزاد را شنیده‌ بود. کمی که دقت کرده‌ بود، دیده‌ بود یک نوزاد را که هنوز بند نافش را هم قیچی نکرده‌اند، در پارچه‌ای پیچیده‌اند و جلوی در بیمارستان گذاشته‌اند. خلاصه آن نوزاد را داخل بیمارستان برده‌ بود، خودش تمیزش کرده و تمام کارهایش را انجام داده ‌بود. بعد هم به پلیس 110 زنگ زده و تا آن نوزاد را تحویل بهزیستی نداده ‌بود، آرام نگرفته ‌بود. آن شب امیرحسین خیلی دیر برگشت؛ با حالی بد و منقلب. رفتم پیشش. با ناراحتی زیاد ماجرا را تعریف کرد و گفت: "نمی‌دونی چقدر حالم بده. آخه چرا یک نوزاد باید در بدو تولدش از نعمت پدر و مادر محروم بشه؟" گفتم: داداش جان! آخه ما که خبر نداریم. شاید پدر و مادرش شرایط و توان نگهداری‌اش را نداشتند... عکس‌العملش غافلگیرم کرد. با گریه گفت: "اگه شرایطش رو نداشتن، چرا اون طفل معصوم رو به دنیا آوردن؟" هرچه گفتم: ما نمی‌دونیم چه بر سر اونها اومده و چه شرایطی داشتند، آرام نشد. فقط دل‌نگران نوزادی بود که بی‌پناه پیدایش کرده‌بود و به بهزیستی سپرده‌ بود»
جانش به جان پدر و مادر بسته بود. به همین خاطر، بعد از فوت پدرمان دیگر نتوانست کمر راست کند. یک‌بار به من گفت: "من دیگه بدون بابا نمی‌تونم زندگی کنم..." اصلاً انگار مقاومتش را از دست داد. اینطور بود که بعد از 5 ماه ارتباط با بیماران مبتلا به کرونا، خودش هم گرفتار این ویروس شد. وگرنه قبل از آن، همسر خودم هم مبتلا شده بود. هرچه به امیرحسین می‌گفتم: داداش جان برو آزمایش بده، نکند یک وقت به تو هم سرایت کرده باشه، می‌گفت: "نگران نباش. چیزی نمیشه. الان وظیفه من اینه که مراقب حال بیمارانم باشم." رئیس اورژانس بیمارستان 17 شهریور مشهد بود و تمام وقتش را صرف رسیدگی به بیماران می‌کرد. کرونا که آمد، با اینکه فقط یک طبقه با منزل پدرم فاصله داریم، گاهی یک هفته نمی‌توانستیم او را ببینیم و فقط تلفنی جویای احوالش می‌شدیم. اورژانس، اولین نقطه ورود بیماران به بیمارستان بود و او و همکارانش مدام در آن لباس‌های محافظتی خاص، به آنها رسیدگی می‌کردند. گاهی که خیلی دلم برایش تنگ می‌شد، می‌گفتم: آخه چرا هیچ‌وقت خانه پیدات نمی‌شه و هر وقت سراغت رو می‌گیریم، بیمارستان هستی؟ در جوابم می‌گفت: "آخه ما قسم خوردیم که به بیماران کمک کنیم. نمی‌تونم در این شرایط سخت نسبت به رنج بیماران بی‌تفاوت باشم." بعد از فوت پدر هم نتوانستم یک دل سیر ببینمش. اوایل که مدام بیمارستان بود و بعد هم کرونا بینمان جدایی انداخت...».
امیرحسین وقتی در بیمارستان بستری شد که سطح اکسیژن خونش 20 درصد بود! درحالی‌که در شرایط عادی، سطح اکسیژن خون باید بین 95 تا 98 باشد. اینطور بود که به‌محض بستری شدن، به دستگاه ونتیلاتور وصل شد.  3، 4 روز بعد هم کارش به آی‌سی‌یو کشید. او را به بیمارستان امام رضا (ع) که آی‌سی‌یو مجهزتری دارد، منتقل کردند و بلافاصله بعد از ورود به آی‌سی‌یو، به کما رفت. از همان موقع، روایت خاطره‌هایش شروع شد. همکارانش می‌گفتند: "روزهای آخر امیرحسین آنقدر تنگی نفس داشت که دیگر نمی‌توانست حرف بزند. در آن حال، با ایما و اشاره و هرطور که می‌توانست به ما می‌گفت: "شیفت‌های من چه می‌شود؟ یکی جای من بایستد. مراقب بیماران من باشید..." مانده ‌بودیم متحیر که حتی در آن حال هم به فکر خودش نیست و دغدغه بیمارانش را دارد!" امیرحسین در مجموع، 13 روز در بیمارستان بود و مرحله آخر، عملیات احیا هم نتوانست نجاتش دهد. بالاخره روز 4 مرداد یعنی درست 25 روز بعد از فوت پدرمان و درحالی‌که 2 ماه از تولد 45 سالگی‌اش می‌گذشت، ما را تنها گذاشت و رفت».
«از بچگی آنقدر وقت و بی‌وقت می‌رفت مسجد که همیشه به شوخی می‌گفتم: فکر کنم ناف تو را در مسجد بریده‌اند! اما اهالی مسجد الرضا (ع) و هم‌محلی‌ها هم، خوب جواب آن‌همه سال خدمتش در مسجد را دادند. شب لیله‌الدفن امیرحسین، یکی از اقواممان می‌گفت: "امشب فکر کنم در این مسجد 4 طبقه، 10هزار نفر برای امیرحسین نماز خواندند..."».
: «25 سال بود در روز عاشورا، آش شله‌قلمکار می‌پختیم و توزیع می‌کردیم. نمی‌دانید چه شوق و ذوقی داشت برای ادای این نذر. همه کارهایش را خودش می‌کرد. بعد هم پای دیگ نذری، زیارت عاشورا می‌خواند، سینه می‌زد و گریه می‌کرد. شله روز عاشورا درواقع نذر مشترک مادر و امیرحسین بود. مادر برای قبولی کنکور او نذر کرده ‌بود اما از نذر خودش هیچ‌وقت سردرنیاوردم. هر وقت می‌پرسیدم، می‌گفت: "یک چیزیه میان من و آقا امام حسین (ع). نمی‌تونم بهت بگم." نمی‌دانید چه حساسیتی داشت برای تهیه حبوبات و گوشت باکیفیت برای شله عاشورا... قبل از تاسوعا که گوشت می‌خرید، تازه کارش شروع می‌شد؛ خب ما جایی برای نگهداری آن 80، 90 کیلو گوشت نداشتیم. امیرحسین می‌رفت درِ خانه اقوام و دوستان، رو می‌انداخت و خواهش می‌کرد بسته‌های گوشت را در فریزرشان نگه‌دارند تا شب عاشورا. شله مشهدی، از آن نذری‌های پرزحمت است که مثل حلیم، شب تا صبح باید پای دیگش بیدار بمانی. و این مسؤولیت را امیرحسین و همسر من به عهده می‌گرفتند. صبح روز عاشورا موقع نماز صبح، ما با صدای اذان امیرحسین که تا آن موقع پای دیگ بود، بیدار می‌شدیم. می‌گفت: "آهای... بلندشید تا نمازتون قضا نشده..."».
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
@Maddahionlin4_5983059137485866634.mp3
زمان: حجم: 3.13M
🌸 (ع) ♨️اگر مشکل دارید به (ع) توسل کنید. 🎤حجت الاسلام
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
Khamenei.ir13920712_7535_192k(1).mp3
زمان: حجم: 7.25M
🔹 کلیپ صوتی زندگی امام محمدتقی (علیه‌السّلام) (علیه‌السّلام)
ا⚜️✨⚜️✨⚜️ ا✨ ا⚜️ ⚜️ اللّهُمَّ صَلِّ عَلَی فَاطِمَةَ و اَبِیهَا وَ بَعلِهَا وَ بَنِیهَا وَ السِّرِّ المُستَودَعِ فِیهَا بِعَدَدِ مَا اَحاطَ بِهِ عِلمُک ⚜️ ✍️ عنْ عَلِيِّ بْنِ مَهْزِيَارَ عَنْ مُوسَى بْنِ الْقَاسِمِ قَالَ: قُلْتُ لِأَبِي جَعْفَرٍ الثَّانِي (علیه السلام) قَدْ أَرَدْتُ أَنْ أَطُوفَ عَنْكَ وَ عَنْ أَبِيكَ فَقِيلَ لِي إِنَّ الْأَوْصِيَاءَ لَا يُطَافُ عَنْهُمْ. فَقَالَ لِي: بَلْ طُفْ مَا أَمْكَنَك‏. فَإِنَّ ذَلِكَ جَائِزٌ. 🔹 موسي بن قاسم (ثقة ثقة، جليل بالاتفاق) از اصحاب حضرات امام رضا و امام جواد (علیهما السلام) گوید: محضر مبارک امام جواد (عليه السلام) عرضه داشتم: من تصميم داشتم از طرف شما و پدرتان طواف کنم اما شنيده‌ام که کسي نبايد از طرف اوصياء طواف کند. 🔹 امام جواد (عليه السلام) فرمودند: خیر! بلکه هر چه مي توانی طواف کن که این امر جایز است. ✍️ ثمَّ قُلْتُ لَهُ بَعْدَ ذَلِكَ بِثَلَاثِ سِنِينَ: إِنِّي كُنْتُ اسْتَأْذَنْتُكَ فِي الطَّوَافِ عَنْكَ وَ عَنْ أَبِيكَ فَأَذِنْتَ لِي فِي ذَلِكَ فَطُفْتُ عَنْكُمَا مَا شَاءَ اللَّهُ ثُمَّ وَقَعَ فِي قَلْبِي شَيْ‏ءٌ فَعَمِلْتُ بِهِ. قَالَ: وَ مَا هُوَ ؟ قُلْتُ: طُفْتُ يَوْماً عَنْ رَسُولِ اللَّهِ، فَقَالَ ثَلَاثَ مَرَّاتٍ: صَلَّى اللَّهُ عَلَى رَسُولِ اللَّهِ. ثُمَّ الْيَوْمَ الثَّانِيَ عَنْ أَمِيرِ الْمُؤْمِنِينَ ثُمَّ طُفْتُ الْيَوْمَ الثَّالِثَ عَنِ الْحَسَنِ وَ الرَّابِعَ عَنِ الْحُسَيْنِ وَ الْخَامِسَ عَنْ عَلِيِّ بْنِ الْحُسَيْنِ وَ السَّادِسَ عَنْ أَبِي جَعْفَرٍ مُحَمَّدِ بْنِ عَلِيٍّ وَ الْيَوْمَ السَّابِعَ عَنْ جَعْفَرِ بْنِ مُحَمَّدٍ وَ الْيَوْمَ الثَّامِنَ عَنْ أَبِيكَ مُوسَى وَ الْيَوْمَ التَّاسِعَ عَنْ أَبِيكَ عَلِيٍّ وَ الْيَوْمَ الْعَاشِرَ عَنْكَ يَا سَيِّدِي وَ هَؤُلَاءِ الَّذِينَ أَدِينُ اللَّهَ بِوَلَايَتِهِمْ. 🔹 پس از سه سال مجدد محضر مبارک امام جواد (عليه السلام) مشرف شدم و عرض کردم: من سه سال پيش از محضر مبارک شما اجازه گرفتم كه‏ به نيابت از شما و پدرتان ابوالحسن (علیه السلام) طواف كنم و مدتها طواف كردم. سپس در قلبم چیزی گذشت که به آن عمل كردم. 🔹 حضرت (علیه السلام) پرسیدند: آن چه بود؟ 🔹 عرض کردم: یک روز به نيابت از رسول خدا (صلی الله علیه و آله) طواف كردم. 🔹 حضرت (علیه السلام) فرمودند: «صلوات خدا بر رسولش (صلی الله علیه و آله) باد» و این را سه مرتبه فرمودند. 🔹 گفتم: روز دوم به نيابت از امير المؤمنين علی (علیه السلام) طواف كردم و روز سوم به نيابت از امام حسن مجتبى (علیه السلام) و روز چهارم به نيابت از سيد الشهدا (علیه السلام) و روز پنجم به نيابت از على بن الحسين امام سجاد (علیه السلام) و روز ششم به نيابت از ابو جعفر محمد بن على امام باقر (علیه السلام) و روز هفتم به نيابت از ابو عبد اللَّه امام صادق (علیه السلام) و روز هشتم به نيابت از جدّتان امام موسى بن جعفر (علیه السلام) و روز نهم به نيابت از پدرتان حضرت على بن موسى (علیه السلام) و روز دهم به نيابت از طرف شما، اى سرور من اين اوصيا همان رهبرانى هستند كه من با ولايت آنان خدا را بندگى مى ‏كنم. ✍️ فقَالَ: «إِذاً وَ اللَّهِ تَدِينَ اللَّهَ بِالدِّينِ الَّذِي لَا يَقْبَلُ مِنَ الْعِبَادِ غَيْرَهُ». 🔹 مولانا ابو جعفر الجواد (علیه السلام) فرمودند: در اين صورت، به خدا سوگند که خدا را با دين و آیينى بندگى مى ‏كنى كه خداوند، غير آن را نمى ‏پذيرد. ✍️ قلْتُ: وَ رُبَّمَا طُفْتُ عَنْ أُمِّكَ فَاطِمَةَ وَ رُبَّمَا لَمْ أَطُفْ. فَقَالَ: «اسْتَكْثِرْ مِنْ هَذَا فَإِنَّهُ أَفْضَلُ مَا أَنْتَ عَامِلُهُ إِنْ شَاءَ اللَّهُ». 🔹 سپس عرض کردم: گاه مى ‏شود كه به نيابت از طرف مادرتان حضرت فاطمه (علیها السلام) طواف مى ‏كنم و گاه مى ‏شود كه چنین نیت نمی کنم. 🔹 آن حضرت (علیه السلام) فرمودند: هر چه بيشتر به نيابت از مادرم حضرت فاطمه (علیها السلام) طواف كن كه این طواف، افضل است از هر آنچه تو انجام می‌ دهی إن‌شاءاللَّه. 📓 بحار الأنوار (ط - بيروت)، ج‏ ۵۰، ص ۱۰۱ و ۱۰۲ ⚜️ لنُبَشِّرَ أَنْفُسَنا بِأَنَّا قَدْ طَهُرْنا بِوِلايَتِكِ يا مولاتنا یا فاطمة الزهراء (عليها السلام) ⚜️ ⚜️ ✨ ⚜️✨⚜️✨⚜️ کانال رسمی پاسخ به شبهات و شایعات t.me/mobahesegroup https://eitaa.com/mobahesegroup
5.12M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
📽 دانلود 👤 حجت‌الاسلام 📝 نامهٔ مهربانانهٔ امام جواد به علی بن مهزیار 🔖 خدا تو را با ما محشور کند... 🔺 کاش به گونه‌ای زندگی کنیم که در عصر ظهور، اینگونه مخاطب کلام مهربان امام زمان باشیم. 🌸 ولادت و حضرت مبارک باد.