هدایت شده از الحقنی بالصالحین«یرتجی»
#مراقبتهای_چله_سی_و_سوم 👇👇
✅ سرکشی و رسیدگی به خانوادههای شهدا
✅ اهتمام و ترویج فرهنگ شهدایی (وصیتنامه، عکس و رسم شهید )
✅ مراقبه به تلاوت سورههاى یس و حجرات (هدیه به پدر و مادران شهدا )
✅ مراقبه ویژه به خواندن زیارت آل یس و دعای بعدش از طرف شهید به پدر و مادر شهید و بخواهیم دعا کنند برای سلامتی مقام عظمای ولایت.
الحقنی بالصالحین«یرتجی»
#مراقبتهای_چله_سی_و_سوم 👇👇 ✅ سرکشی و رسیدگی به خانوادههای شهدا ✅ اهتمام و ترویج فرهنگ شهدایی (و
سلام برشما خوبان
شانزدهمین روز از چله 🌾 🍃 سی وسوم 🍃 🌾
مهمان سفره شهید 🌷بهروز مرادی 🌷 هستیم
9.04M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
خالق اثر "خرمشهر ۳۶ میلیون نفر" که بود؟
بهروز مرادی هنرمند عکاس و طراح خرمشهری و از رزمندگان در این شهر که تا آخرین لحظه سقوط خرمشهر شجاعانه جنگید. وی در ۴ خرداد ۱۳۶۷ در منطقه شلمچه به شهادت رسید.
شهید بهروز مرادی سال ۱۳۳۵ در خرمشهر در آغوش پرمهر خانواده جای گرفت. عکاسی را از سال ۱۳۶۴ با پذیرفته شدن در رشتهی صنایع دستی دانشگاه هنر پردیس اصفهان آغاز کرد. وی پیش از آن در مدرسهی بازرگانی خرمشهر با شهید سیدمحمد جهان آرا همکلاس بود و پس از آن با وقوع حوادث و رخدادهای پیش از آغاز جنگ تحمیلی در خرمشهر و در طول جنگ تحمیلی همواره در صحنه حضوری موثر داشت.
مرادی از معدود افرادی بود که تا آخرین لحظههای سقوط خرمشهر در شهر حضور داشته و در مقابل متجاوزین مقاومت کرد. وی علاوه بر فعالیت به عنوانی نیروی رزمی و تبلیغاتی به عکاسی نیز میپرداخت؛ به نحوی که حدود دو هزار قطعه عکس یادگار تلاش او در تصویر مظلومیت خرمشهر و رزمندگان آن است.
سال ۶۷ با تهاجم مجدد دشمن و اشغال بخشی از خاک ایران اسلامی، بهروز دوباره عازم میادین نبرد شد. او در جبهه شلمچه با یک قبضه آرپیجی۷ به همراه دیگر دوستانش به شکار تانکهای دشمن رفت و بهگفته همرزمانش، موفق شده بود ۸ تانک دشمن را هدف قرار دهد.
بهروز آنقدر گلوله آرپیجی شلیک کرده بود که ازگوشهایش خون جاری بود ولی لحظهای استراحت را نمیپذیرفت.
سرانجام روز چهارشنبه ۴تیر ۱۳۶۷ هنرمند جوان خرمشهری، نقاش، عکاس، خبرنگار، نویسنده، سخنران، بهروز مرادی فرزند شهید "قربانعلی مرادی"، برادرشهید "فرزاد مرادی"، هدف تیر دشمن قرار گرفت و به پدر و برادر شهیدش پیوست و پیکرش در گلزار شهدای زادگاهش خرمشهر آرام گرفت.
وصیتنامه:
بسم الله الرحمن الرحیم؛ به نام الله در هم کوبنده ظلم و ستمگری، وصیت خود را چنین اغاز میکنم: پدر مهربانم و مادر عزیزم! اگر خداوند بزرگ جهان شهادت نصیبم کرد و مرا به طرف خود به مهمانی دعوت کرد، هیچگونه برای من گریه نکنید.
همچنین از برادران و خواهران و سایر خویشان و دوستان {می خواهم}، گریه خود را برای فرزند عزیز حسین (علی اکبر) بکنند که بعد از او کسی از مردان هاشمی برای نگهداری مادر و خواهر و عمه اش و زینب باقی نمانده بود.
مادر عزیزم! حلالم کن. پدر عزیز و برادران و خواهرانم! خویشان و دوستانم! همگی حقوق خود را حلال بکنید. برادران رزمنده ام! به خصوص روح الله رجبی اگر شهید شدم، مرا به ده خود هر چه زودتر ببرید.
پروردگارا! تو را به جان پنج تن ال عبا مرا هم هر چه زودتر دوست و معشوق خود بدان و به طرف خود به مهمانی ابدی دعوت بکن. پروردگارا! من گنهکارم تو را به جان ابا عبدالله الحسین شهید کربلا مرا هم از سربازان امام زمان (عج) بدان. پرودگارا! تو را به جان علی ابن ابوطالب و محمد ابن عبدالله مرا هم یکی از این شهدای معشوق خود.
بدان. پروردگارا! من با تمام علاقه و محبت به طرف تو رو اوردم و تو هم با بزرگی خود مرا پشیمان مکن. (والعصر ان الانسان لفی خسر الا الذین امنوا و عملوا الصالحات و تواصوا بالحق و تواصوا بالصبر) سوره مبارکه عصر والسلام.