ما دو فرمانده جنگهای نامنظم داشتیم؛ یکی شهید چمران و یکی شهید هاشمی. شهید چمران بیشتر در غرب کشور بودند و بعد در اهواز و جنوب، ولی شهید هاشمی بیشتر فرمانده جنگهای نامنظم گروه فدائیان خلق در خرمشهر و آبادان بودند که بعداً چندین بار هم به کمک شهید چمران شتافتند.
پایهگذار اولین نیروهای مردمی در خرمشهر و آبادان توسط گروه شهید سید مجتبی هاشمی بوده که به فدائیان اسلام معروف بود. ایشان 1500 نیرو از سراسر کشور داشتند.
وقتیکه حضرت امام فرمان ارتش 20 میلیونی را داد، خیلی از بزرگان مملکت میگفتند، آقا ما چند میلیون نفری هستیم که 20 میلیونمان رزمنده باشد. اما دو نفر در وهله اول سریعتر از بقیه بهفرمان امام (ره) عمل کردند؛ یکی شهید چمران و دیگری شهید هاشمی.
مي گفت تا خاكمان در دست دشمن است، روي ديدن امام را ندارم. او به امام خيلي معتقد بود. مي گويند ميدان تير آبادان كه با زحمت فراوان او و همرزمانش گرفته شد، در شرايطي كه هنوز بني صدر مصدر امر بود، آقا سيد گفته بود به كوري آنهايي كه ولايت فقيه را زير سئوال ميبرند، نام اينجا را به ميدان ولايت فقيه تغيير ميدهيم. او آن قدر به امام ارادت داشت كه وقتي نام امام به ميان ميآمد، اشك توي چشمهايش حلقه ميزد.
گوشبهفرمان رهبر باشید
ای جوانان، ای پسران و دختران عزیزم، ای نور دیدگان، ما در جبهه حق علیه باطل، پشت دشمنان را شکستیم و از برای آرامش شما، چه شبها که نخوابیدیم. ما از شما دفاع کردیم. ما از ناموسمان دفاع کردیم. ما همچون یاران رسولالله (ص) بودیم که به جنگ بدریون شتافتیم.
میدانید که چه برادرانی را از دست دادهاید؟ میدانید چه خواهرانی را از دست دادید؟ میدانم که میدانید غنچههای نشکفتهای را به زیر تانکهای بعثیون فرستادیم تا شما در آرامش به سر ببرید، تا هیچ ابرقدرتی نتواند نگاهی چپ به شما بکند.
من و تمام سربازان جانبرکف امام به فدای یک تار موی شما. بدانید که تا ما در سنگر نبرد هستیم، هیچ نامردی نمیتواند از شما حتی یک قطره اشک بگیرد.
آری، هر آنچه دارم، فدای جوانان عزیزم. و ای جوانان وارسته وطن، من فقط به عشق شما و حفظ اسلام شما، دردها و زخمهایم را تحمل میکنم و طاقت میآورم؛ هر آنچه سختی است در این عالم.
دستان خسته و ناتوان پدرتان را با اطاعت از خداوند مهربان یاری بخشید و مرحمی بر زخمهای فرورفته در پیکر جانم. رهبر عزیزتان را یاری کنید، گوشبهفرمان او باشید و خدا را فراموش نکنید، نماز اول وقت را رها نکنید.
وقت رها شدن روحم از زندان تنم بهزودی فرا میرسد و شما را به خدا میسپارم و بهسوی تمام هستیام پرواز میکنم.
وصیتنامه شهید 👇
اميدوارم كه خدا گناهم را مورد بخشش خود قرار دهد. از كليه كساني كه به طريقي ديني به آنها دارم طلب مغفرت ميكنم، خواهش ميكنم مرا ببخشيد تا خداي مهربان شما را ببخشد. كساني كه ديني دارند، همه آنها را ميبخشم، اميد كه خداي قادر متعال همه آنها را بيامرزد. از پدر و مادر عزيزم حلاليت ميطلبم و همسر و فرزندانم را به شما ميسپارم، اميد كه آنانرا در جهت دين مبين اسلام به رهبري امام تشويق كنيد. از همسر و فرزندانم كه نتوانستم بيش از اين وسيله آسايششان را فراهم نمايم اميد دارم كه مرا ببخشيد. از خواهران و برادرانم حلاليت ميطلبم، از دوستان و آشنايان پوزش ميطلبم. توصيه من به شما عزيزان اين است كه خدا را فراموش نكنيد.
در اوايل ازدواج من با شهيد هاشمي، به بازارچه شاپور رفتيم تا خريد كنيم. در حال خريد بوديم كه برخورديم به پدر و مادر آقا سيد. لحظهاي نگذشت كه با صحنهاي تماشايي مواجه شدم. آقا سيد خم شد و زانو زد روي زمين و شروع كرد به بوسيدن پاهاي پدر و مادرش. اين صحنه براي من كه اولين بار بود چنين رفتاري را ميديدم، تعجبآور بود، ولي براي آنان كه بارها اين صحنه را ديده بودند، عادي به شمار ميآمد. آقا سيد با آن قامت رشيد و تنومندش و با آن شهرتش خيلي مردمي و خاضع، دلرحم و فروتن بود.
درد و رنج مردم اذيتش ميكرد، هرگز بيتفاوت نبود. هميشه در حال جهيزيه دادن به يك خانواده بود. مخصوصاً دختران شهدا. به فقرا و مستمندان ميرسيد، كمك به ساخت مسجد ميكرد، براي بچههاي بيسرپرست مكاني درست كرده بود كه تا چندين سال بعد از شهادتش من نميدانستم. اگر ميخواست پولش را جمع كند، يكي از ثروتمندترين افراد ميشد، ولي همين كه انقلاب شد، مغازه اش را كرد تعاوني وحدت اسلامي. از جيبش مي گذاشت تا اجناس را ارزان تر به مردم دهد.
در خيابان مهديخاني خانهاي داشتيم از قبل انقلاب قريب به هزار متر كه آقا سيد آن را فروخت و خرج جنگ كرد. او روحش در جبهه بود. آقا سيد به من گفته بود تا زنده است و حتي بعد از شهادتش از كمكهايش به جبهه و يا ديگر كمكها حرفي به ميان نياورم. حتي صميميترين دوستانش هنوز نميدانند كه آقا سيد بهجز آپارتماني كه داشتيم، 3 خانه ديگر هم داشت كه فروخت براي جنگ و همچنين بهجز مغازههائي كه دوستانش ميدانستن،د مغازه ديگري هم داشت كه فروخت و خرج مايحتاج جبهه كرد. روزي آمدم شكر و قند از حاج اسماعيل، بقال محل بخرم كه با نگاه و لبخندي متعجب، مرا نگاه كرد و گفت: "شما واقعاً قند و شكر نداريد؟ آقا سيد با من تماس گرفته كه قند و شكر تهيه كنم و به جبهه بفرستم. " خودم هم وقتي شهيد هاشمي شهيد شد، فهميدم چندين ميليون بدهي هم بابت جنگ بالا آورده است.
Zyarate-Ashoora-Salahshor_eheyat.com_.mp3
زمان:
حجم:
7.03M
#زیارت_عاشورا
به نیابت از کلیه کسانیکه به گردنمون حق دارند،
به نیابت همه ائمه، علما، رفتگان خاک خاصا پدر مادر وخویشان
به نیابت همه شهدا ازصدرخلقت تا قیامت خاصا عزیز دل شهید حاج قاسم
زیارت عاشورا راباصدای مداح اهلبیت حاج مهدی سلحشور
بخوانیم
التماس دعا
▪️مداحان معروف در ورزشگاه آزادی
حاج مهدی سلحشور، عبدالرضا هلالی، سیدرضا نریمانی و حسین طاهری، برای شرکت در اجتماع خانوادگی «سلام فرمانده» امروز در ورزشگاه آزادی حاضر خواهند شد.
درهای ورزشگاه آزادی برای شرکت در این اجتماع بزرگ از ساعت ۱۵ به روی ثبتنامکنندگان باز خواهد شد.
#سلام_فرمانده
14.99M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا