هدایت شده از مهندسی ذهن استاد نیلچی زاده
2.21M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
♨️چالشی که تیک تاک راه انداخته باعنوان سلام یا مهدی برای حمایت از فلسطین...
#طوفان_الاقصی
#شکست_غیر_قابل_ترمیم
هدایت شده از مهندسی ذهن استاد نیلچی زاده
بعد از گذشت یه سال دوباره نوای سلام فرمانده در جهان پیچید
توی تیتک تاک مردم با آهنگ سلام فرمانده ۱ دارن از مردم فلسطین حمایت میکنن
برانداز ، سلطنت طلب و اصلاحطلب و...
نگاه کن و از شدت فشار گسسته شو 😆
#طوفان_الاقصی
#فلسطین
7.1M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
💫 شهید به این مدار مغناطیسی رسولاللّه
و آلُاللّه اتصال دارد ...
✨ شهیـد صاحب اِعجـاز است ...
#شهیدانه
📌 *غیورمردی که پیکر شهید حججی را شناسایی کرد، آسمانی شد.*
🔹️ *ماموریت ویژه #سردار_مهدی_نیساری برای شناسایی پیکر مطهر #شهید_محسن_حججی:*
◇ بعد از *شهادت حججی* تا مدتها ، پیکر مطهرش در دست داعشی ها بود تا اینکه قرار شدحزب الله لبنان و داعش، تبادلی انجام دهند.
◇ بنا شد حزبالله تعدادی از اسرای داعش را آزاد کند و داعش هم پیکر *محسن و دو شهیدحزب الله* را تحویل بدهد و یکی از اسرای حزب الله را هم آزاد کند.
◇ به من گفتند: "میتوانی بروی در مقر داعش و پیکر *محسن* را شناسایی کنی؟"
◇ می دانستم میروم در دل خطر و امکان دارد داعشیها اسیرم کنند و بلایی سرم بیاورند.اما آن موقع ، *محسن* برایم از همه چیز وحتی از جانم مهمتر بود. قبول کردم خودم و یکی از بچه های سوری به نام حاج سعید از مقر حزب الله لبنان حرکت کردیم و به طرف مقر داعش رفتیم.
◇ در دل دشمن بودیم. یک داعشی که دشداشه سفید و بلند پوشیده بود و صورتش را با چفیه قرمز پوشانده بود ، با اسلحه اش ما را می پایید.
◇ پیکری متلاشی شده و تکه تکه شده را نشانمان داد و گفت: "این همان جسدی است که دنبالش هستید!"میخکوب شدم ، از درون آتش گرفتم. مثل مجسمه ها خشک شدم.
◇ رو کردم به حاج سعید و گفتم: "من چه جوری این بدن را شناسایی کنم؟!
این بدن *اربا_اربا شده* این بدن قطعه قطعه شده!"
◇ بی اختیار رفتم طرف داعشی عقب رفت و اسلحه اش را مسلح کرد و کشید طرفم.داد زدم: *"پست فطرتا ، مگه شما مسلمون نیستید؟! مگه دین ندارید؟! پس کو سر این جنازه؟! کو دست هاش؟!"*
◇ حاج سعیدحرفهایم را تند تند برای آن داعشی ترجمه میکرد.داعشی برای آنکه خودش را تبرئه کند می گفت :"این کار ما نبوده ، کار داعش عراق بوده."دوباره فریاد زدم : *"کجای شریعت محمد آمده که اسیر تان را اینجور قطعه قطعه کنید؟!"*
◇ داعشی به زبان آمد گفت: "تقصیرخودش بود.از بس حرص مون رودرآورد.نه اطلاعاتی بهمون داد ، نه گفت اشتباه کردهام و نه حتی کوچکترین التماسی بهمون کردکه از خونش بگذریم. فقط لبخند می زد!"
◇ هرچه می کردم ، پیکر قابل شناسایی نبود. به داعشی گفتیم: "ما باید این پیکررا برای شناسایی دقیقاباخودمون ببریم."
◇ اجازه نداد. با صدای کلفت و خش دارش گفت: "فقط همینجا."نمی دانستم چه بکنم. شاید آن جنازه ، پیکر *محسن* نبود وداعش میخواست فریب مان بدهد.
🔹️ توی دلم متوسل شدم به *"حضرت زهرا علیها السلام"* گفتم : "بی بی جان خودتون کمک مون کنید ، خودتون دستمون رو بگیرید. خودتون یه راه چاره بهمون نشون بدید.یکباره چشمم افتاد به تکه استخوان کوچکی از محسن ناگهان فکری توی ذهنم آمد.خودم را خم کردم روی جنازه و در یک چشم به هم زدن ، استخوان را برداشتم و در جیبم گذاشتم! بعد هم به حاج سعید اشاره کردم که برویم.
◇ نشستیم توی ماشین و سریع برگشتم سمت مقر حزب الله.از ته دل خدا رو شکر کردم که توانستم بی خبر آن داعشی ، قطعه استخوانی را با خودم بیاورم.وقتی برگشتیم به مقر حزب الله، استخوان را دادم تا از آن آزمایش DNA بگیرند.دیگر خیلی خسته بودم.
◇ هم خسته ی جسمی و هم روحی.
واقعا به استراحت نیاز داشتم.
فردا حرکت کردم سمت دمشق همان روز بهم خبر دادند که جواب DNA مثبت بوده و نیروهای حزب الله ، پیکر *محسن* را تحویل گرفته اند.
🔹️ به دمشق که رسیدم ، رفتم حرم *بی بی حضرت زینب علیهاالسلام* وقتی داخل حرم شدم ، یکی از بچهها اومد پیشم و گفت: *"پدر و همسر شهید حججی به سوریه اومده اند. الان هم همین جا هستن.توی حرم."*
◇ من را برد پیش *پدر محسن* که کنار ضریح ایستاده بود. *پدر محسن* می دانست که من برای شناسایی پسرش رفته بودم. تاچشمش به من افتاد ، اومد جلو و مرا توی بغلش گرفت و گفت: *"از محسن خبر آوردی"*
◇ نمیدانستم جوابش را چه بدهم. نمیدانستم چه بگویم. بگویم یک پیکر اربا_اربا را تحویل دادهاند؟!
بگویم یک پیکر قطعه قطعه شده را تحویل دادهاند؟! بگویم فقط مقداری استخوان را تحویل دادهاند؟
◇ گفتم: "حاجآقا، پیکر محسن مقرحزب الله لبنانه ، برید اونجا خودتونببینیدش."
◇ گفت: "قَسَمَت میدم به بیبی که بگو."
◇ التماسش کردم چیزی از من نپرسد.دلش خیلی شکست.دستش رو انداخت میان شبکههای ضریح *حضرت زینب علیها السلام* و گفت: "من محسنم رو به این بی بی هدیه دادم.همه محسنم رو.
تمام محسنم رو. اگه بهم بگی فقط یه ناخن یا یه تارمویش رو برام آوردی ،راضی ام."
◇ وجودم زیر وروشد.سرم را انداختم پایین. زبانم سنگین شده بود.به سختی لب باز کردم و گفتم: *"حاجآقا، سر که نداره! بدنش رو هم مثل علی اکبرعلیه السلام اربا اربا کرده ان."*
🔹️ هیچ نگفت فقط نگاه کرد سمت ضریح و گفت: *"بیبی جان، این هدیه را از من قبول کن!
2.81M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
یکی از پزشکان غزه در بیمارستان متوجه میشود که نوهاش نیز جزو شهداست و به استقبال پیکر او میرود
هدایت شده از کانال رسمی میثم مطیعی
⚠️ لطفا پیغام منو به نوجوانان عزیز ایرانی برسونید که این هفته در نمازجمعه شهرشون پرشور شرکت کنن.
❌ قرار من با نوجوانان پسر و دختر تهرانی:
🔺 روز جمعه، بلافاصله بعد از نماز جمعه، خیابان قدس، تقاطع خیابان آیتالله طالقانی،
و بعدش با هم به سمت میدون فلسطین حرکت میکنیم.
✍ #میثم_مطیعی
------------------------------
🔰 نوجوانهای عزیز اینو یادتون باشه قراره باهم شعری رو #همخوانی کنیم، حتما حتما از امشب تا فردا شعر رو تمرین و حفظ کنید .
👈 جهت دریافت متن شعر به کانال نوجوانان حسینی در پیامرسان بله مراجعه کنید :
https://ble.ir/nojavan_aeenehosseini
☑️ @MeysamMotiee
19.86M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
شب زیارتی ارباب
صلی الله علیک یا اباعبدالله ❤️
به نیابت از همه شهدا 🕊️
8.49M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🤚 صلی الله علیک یا ابا عبد الله
امام زمان عج الله تعالی فرجه الشریف روحی و ارواحنا له الفداه:
🔸زيارَةِ الحُسَين علیه السلام فِي لَيلَةِ الجُمعَه اَمانُ مِن النّار يومَ القِيامَه
🔹زيارت حسين علیه السلام درشب جمعه امان از آتش دوزخ در روز قيامت خواهد بود.
📚بحارالانوار ج 53 ص 315
#شب_جمعه
#شب_زیارتی_ارباب