eitaa logo
الحقنی بالصالحین«یرتجی»
2.7هزار دنبال‌کننده
20هزار عکس
10.4هزار ویدیو
259 فایل
انس با شهداء برای همنشینی با امام زمان«ع» ومرافقةالشهداء من خلصائک اَللّهُمَّ ارْزُقْنا تَوْفِیقَ الشَّهادَةِ فِی سَبِیلِکَ تَحْتَ رایَةِ وَلِیِّکَ الْمَهْدِیّ(عجل الله) السلام علیک یا من بزیارته ثواب زیارت سیدالشهداء یرتجی
مشاهده در ایتا
دانلود
شهیدی که دست‌های روغنی را می‌بوسید❤️ پدرش که از سرکار برمی‌گشت، تمام قد جلوی او می‌ایستاد و دستش را می‌بوسید😘. به قدیر می‌گفتم دستان پدرت روغنی است اما او می‌گفت من به این دستها افتخار می کنم
خواهر شهید سرلک : قدیر از نظر شخصیتی فوق‌العاده فعال  و پویا بود و مانند نامش واقعا توانا و انواع تخصصهای گوناگون را فرا گرفته بود و از هر نظر علم به روزی داشت و عضو گروه تواشیح بود. در فعالیتهای عام‌المنفعه حضوری پررنگ داشت. قدیر از 13 سالگی غسل شهادت می‌کرد که در 31 سالگی مورد قبول خدا واقع شد. زمانی که وارد سپاه شد برای گذراندن دوره‌های آموزشی به تبریز رفت و در آنجا در وقتهای آزادش حفظ جزء 30 را آغاز کرد و در نیمه دوم دوره آمورشی‌اش, جزء 26 قرآن را حفظ کرده بود . بسیار مؤدب و مهربان بود و بر روی حجاب و امر به معروف و نهی از منکر تأکید داشت و بر روی این موضوع بسیار سفت و محکم ایستاده بود و برای انجام کار با اقوام و دیگر افراد به یک شکل برخورد می‌کرد و «نمی‌توانم جواب حضرت زهرا(س) را بدهم» تکه کلامش بود. مداح بود و اولین نفر در هیأت حضور و تأکید زیادی داشت که بعد از قرائت زیارت عاشورا حتما قرآن تلاوت شود و بر روی آموزش بچه‌ها زمان می‌گذاشت و می‌گفت اولین دین بر گردن ما پرورش بچه‌های محل است.
مأموریت‌هایش زیادشده بود اما طبق عادتی که داشت، حرفی نمی‌زد. شاید فکر می‌کرد اگر بگوید به سوریه می‌رود، ممکن است مادرش که یک پسر بسیجی‌اش را در سال ۸۸ از دست داده، طاقت شنیدن این خبر را نداشته باشد. اما از وقتی که داوود در جریان اغتشاشات سال ۸۸ زخمی شد و مدتی بعد از آن فوت کرد، وابستگی مادر به قدیر بیشتر شده بود. شده بود سنگ صبور مادر. هربار که به مأموریت می‌رفت به او می‌گفت به گرمسار می‌روم. مادر می‌دانست شهادت آرزوی قدیر است.‌ تعجبی هم نداشت، چون او را با عشق به امام‌ حسین(ع) بزرگ کرده بود. در خانه‌ای با باورها و اعتقادات انقلابی تربیتش کرده بود. خاطرات سال‌های جنگ تحمیلی را از پدرش شنیده بود و به شهدای جنگ تحمیلی ارادت داشت... ۲روز قبل از شهادتش تلفنی با مادر صحبت کرده بود. در جواب کجایی مامان‌جان؟ کی می‌آیی؟! فقط گفته بود: «‌انشاءالله...توکل برخدا...» این آخرین بار بود که مادر صدای شیرین و آرام او را می‌شنید.
قدیر سر همان قولی که داده بود ایستاد و دقیقا بعد از ۱۰ هفته بازگشت. اما با بدنی پاره پاره و اربا اربا روی دوش هم رزمانش برگشت و من هیچ وقت نتوانستم پیکر او را ببینم. من هیچ وقت از این که قدیر در راه اسلام شهید شد پشیمان نیستم اما قدیر زود رفت و ای کاش بیشتر پیش ما می‌ماند. امانت داری، فروتنی و ایمان، سه ویژگی بارز قدیر بود که باعث شد همه شیفته او شوند.  اگر ۱۰ فرزند مانند قدیر داشتم بازهم تقدیم انقلاب می‌کردم؛ انقلابی که پرچمدار آن امام زمان(عج) و رهبر آن حضرت آیت الله خامنه‌ای است که امیدوارم هرچه زودتر این پرچم به دست صاحب اصلی آن برسد.
شهید قدیر سرلک، هنگام برگشتن از منطقه جنگی، چندین خمپاره ‌۶۰ را در خودرو حمل می‌کرده‌ که ناگهان ماشنیش با موشک مورد اصابت قرار می‌گیرد. او همراه همرزمش روح‌الله قربانی در روز ۱۳آبان سال ۱۳۹۴مصادف با ۲۱ماه محرم به شهادت رسیدند. قدیر، به آرزوی همیشگی‌اش رسید. اینبار کوچه ما غرق نور شد.
عبدالحسین سرلک، پدر شهید قدیر سرلک، کمتر از یک‌سال بعد از شهادت فرزندش در مشهد مقدس به‌صورت ناگهانی درگذشت. غم از دست‌دادن داوود، قدیر و حالا همسر آنقدر سنگین بود که به بیماری و بستری‌شدن مادر شهید منجر شد. 🎤«تا مدت‌ها نمی‌توانستم سرپا باشم. محرم که شد، جای خالی قدیر را بیشتر احساس می‌کردم. دلم بدجوری گرفته بود. رو به تابلوی عکس قدیر کردم و گفتم: «مامان‌جان ببین چه بلایی سر من آوردی! می‌دانستم که شهادت را می‌خواستی، ولی الان زود بود. من هیچ‌کس را ندارم.»  از بس گریه کردم خوابم برد. خواب قدیر را دیدم. می‌خندید؛ آنقدر که دندانش که در کردستان شکسته شده بود نمایان شد. زد روی کتفم و گفت: «مادر‌جان نترسی‌ها! من همیشه پشتت هستم.» حالا هر وقت دلم می‌گیرد با یاد او و این حرفش آرام‌ می‌گیرم.»
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا