eitaa logo
الحقنی بالصالحین«یرتجی»
2.7هزار دنبال‌کننده
20هزار عکس
10.4هزار ویدیو
259 فایل
انس با شهداء برای همنشینی با امام زمان«ع» ومرافقةالشهداء من خلصائک اَللّهُمَّ ارْزُقْنا تَوْفِیقَ الشَّهادَةِ فِی سَبِیلِکَ تَحْتَ رایَةِ وَلِیِّکَ الْمَهْدِیّ(عجل الله) السلام علیک یا من بزیارته ثواب زیارت سیدالشهداء یرتجی
مشاهده در ایتا
دانلود
یکی دیگر از دوستان شهید به من پیام داد، آقای حیدری شما از شهادت مرتضی اصلاً ناراحت نشو. چون مرتضی همین را می‌خواست و به آنچه می‌خواست رسید. گفتم چطور؟ گفت مرتضی می‌گفت می‌خواهم کاری کنم که پدر و مادرم سرشان را بالا بگیرند و افتخار کنند. واقعاً امروز خوشحالم و سرم را بالا نگه می‌دارم. من و مادرش خوشحالیم که توانستیم خدمت کوچکی به انقلاب و اسلام کنیم.
﷽  دومین روز از🌷چله دوازدهم🌷  تلاوت☀️ زیارت امین الله☀️  به نیابت از  بقیة الله الاعظم عجل الله تعالی فرجه الشریف امام خمینی (ره) همه شهدا و ❣️ شهید مرتضی حیدری❣️  می کنیم  محضر نورانی  ☀️ امیرالمؤمنین علیه السلام☀️ 🌹🌹🌹🌹  تلاوت ☀️زیارت آل یاسین☀️ و عرض سلام و ارادت خدمت ☀️امام زمان علیه السلام ☀️  اَللّهُمَّ صَلِّ عَلی مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ وَ عَجِّلْ فَرَجَهُمْ 
🍃🌸 #پیامکی_از_بهشت سلام رفقا ✋ "کاری کنید که وقتی کسی شما را ملاقات می‌کند احساس کند که یک شهید را ملاقات کرده است". #شهید_احمد_کاظمی #اللهم_الرزقنا_شهادة_فی_سبیلک
5.88M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
خدا با ماست 🎥 نماهنگی از بیانات امید بخش رهبر معظم انقلاب و حاج قاسم سلیمانی
#مجاهد_افغانستانی که باشی فرقی نمیکند یا در کشورت مقابل #شوروی می ایستی یا در ۸ سال #دفاع_مقدس برابر دنیا یا در #سوریه علیه تکفیر #امان_الله_امینی جانباز قطع نخاع افغانستانی دفاع مقدس ۲۵ سال است وضعیتش همین است‌💔.اما کسی نه اسمی از او شنیده نه عکسی از او دیده .😔
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
#مقام_معظم_دلبری 😍✨ خداوندا برای ما و هر کسی که علاقه‌مند است #شهادت❤️را پله آخر زندگی ما قرار بده.🌹
﷽ سلام علیکم دوازدهمین چله شهدا در آستانه حلول ماه مبارک رجب و شعبان با عنوان ☀️ #چله_علوی_مهدوی ☀️ 👇👇👇 در این ۴۰ روز به نام نامی ☀️ امیرالمؤمنین علیه السلام ☀️و حضرت بقیة الله عجل الله فرجه الشریف مهمان شهدایی هستیم که ❣️سرّی آشکار شده با حضرت علی علیه السلام و امام زمان علیه السلام داشته اند . مراقبت بر ✅زیارت امین الله ✅و زیارت آل یاسین (ترجیحا در ساعت ۸صبح یا ۱۲ظهر یا ۸ شب) #ملتمس_نگاه_پدرانه_امیرالمؤمنین #المستغاث_بک_یا_صاحب_الزمان اَللّهُمَّ صَلِّ عَلی مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ وَ عَجِّلْ فَرَجَهُمْ
شهیـد مدافـع حـرم مرتضے حسیـن پور🌺🍃 شهید حسین‌پور متولد ۳۰ شهریور سال ۶۴ بود. در سال ۸۳ وارد سپاه شد. فرمانده ی نابغه ای که مدبر و گمنام بود.. فرمانده ای که اگر تدابیر ایشان درآن منطقه نبود یک شهید حججی که نه 170شهید حججی مظلومانه اسیرو شهید میشدند.. فرمانده جوان و عزیزی که خالصانه و مدبرانه فرماندهی کرد..مظلومانه شهیدشدو غریبانه تدفین شدو غریب و گمنام ماند.. فرمانده ای که سردار سلیمانی وقتی خبر شهادتش را شنید گفتند:کاش من بجای ایشان شهید شده بودم حسین آقا نابغه بود درمنطقه.. شهیدی که تا ثانیه های آخر شهادت باتدابیر خودهوای رزمنده های عراقی و ایرانی رو داشت و اونا رو راهنمایی میکرد.. عراق و ایران تا ابد مدیون رشادتهای این شهید عزیز است چون ایشان نه تنها فرماندهی رزمندگان ایرانی بلکه فرماندهی حیدریون عراق را نیز به عهده داشت... شهیدی که دقایقی بعد شهادتش محسن حججی اسیر شد...
حسین اصالتاً اهل شلمان‌شهر از توابع لنگرود بود اما به‌خاطر شغل پدرش در قم زندگی می‌کرد و بزرگ‌شده قم بود. پس از ازدواج در تهران ساکن شد. در مدت سه سال زندگی متأهلی، در مجموع حسین سه ماه هم در خانه نبود؛ آن هم به‌صورت مقطعی؛ با وجود این، همسایه‌ها و کسبه محل همگی او را می‌شناختند و قبولش داشتند. حسین نه‌فقط میان نیروهایش بلکه میان فرماندهان و رفیقانش هم محبوب بود. زمانی که من می‌خواستم برای شهادتش پلاکارد نصب کنم؛ بقال محله‌شان آمده بود و با اشک می‌گفت: «چندباری بیشتر ندیده بودمش ولی واقعاً مرد بود». او از نحوه رفتار حسین با خانواده‌اش چنین می‌گوید: حسین 6 سال انتظار کشید تا توانست جواب بله را از همسرش بگیرد. خیلی کم خانه می‌رفت. تنها فرزندش چهار ماه بعدبه دنیا آمد. با اینکه زیاد فرصت نداشت که میان خانواده باشد ولی طوری رفتار می‌کرد که هم همسرش و هم خانواده همسرش را راضی نگه داشته بود، مثلاً یادم هست یک روزی زنگ زدم که او تازه از مأموریت  آمده بود، به او می‌گفتیم: «حسین، بیا برویم بیرون.» می‌گفت: «قول دادم بروم خانه و شام و ناهار درست کنم برای منزل». اگر 10 روز مرخصی بود عین 10 روز را در خانه و در خدمت خانمش بود. حتی پدرش هم نمی‌دانست فرمانده بوده است/شیر سامرا یکی از نیروهای او بود/اهل خودنمایی نبود و موقع سرکشی حاج قاسم از خط نمی‌رفت
گمنامی را یکی از ویژگی‌های این فرمانده شکست‌ناپذیر می‌داند و در این باره می‌گوید:  آن‌قدر حسین گمنام بود که پدرش هم نمی‌دانست کجا کار می‌کند و بعد از شهادتش فهمید او فرمانده بوده است. حتی از مجروحیت‌های او شاید فقط یکی از 5 بار مجروحیت را می‌دانست. وقتی خانواده و پدرش فرماندهان عراقی را در مراسم تشییعش دیدند متعجب شدند. حتی شهادتش هم در گمنامی بود. او البته همیشه سربه‌زیر، گمنام و بی‌ریا بود، مثلاً وقتی در خط می‌گفتند «حاج قاسم می‌آید خط پدافند را سرکشی کند.»، خوب، او مسئول بود و تمام زحمات بر دوشش. مهدی نوروزی که شیر سامرا لقب گرفت یکی از نیروهای او بود، نیرویی که 40 روز آمد سامرا و شهید شد. حسین نزدیک دو سال در سامرا بود اما وقتی به او می‌گفتند: «بیا برویم با حاج قاسم موقع سرکشی کنار گنبد امامان معصوم(ع) یک عکس در سامرا بگیر.»، نمی‌رفت.همیشه آخر جلسه‌ می‌نشست/معامله‌اش با امامین عسکریین(ع) بود می‌گفتند «بیا برو در جلسه شرکت کن و نقشه را توضیح بده» نمی‌رفت و به فرماندهان دیگر می‌گفت "رفتید در جلسه به حاج قاسم این نکات را بگویید تا من بروم و به خط سرکشی کنم."، نگران بود این کارها نیتش را خدشه‌دار کند. معامله‌اش با امامین عسکریین(ع) بود. هر جایی که اسمی مطرح بود و جلسه‌ای برگزار می‌شد با اینکه او فرمانده بود اما آخر جلسه می‌نشست و نیروهایش به‌جای او توضیح می‌دادند. گمنام بود و همین خصوصیاتش او را آن‌قدر دوست‌داشتنی کرده بود و آن‌قدر جذاب بود که وقتی نمی‌دیدیمش دلمان برایش تنگ می‌شد.
به آرمی که روی لباس شهید قمی نقش بسته است، می‌گوید: یک آرم 313 روی سینه حسین بود که برایش مهم بود. یکی از آرم‌های حزب‌الله عراق است که عدد 313 را نشان می‌دهد همراه با یک اسلحه. آن آرم را به هیچ کس نمی‌داد و می‌گفت "من یکی از 313 یار امام زمان(عج) هستم."، این را با قاطعیت می‌گفت و اعتقاد داشت.   او از محبوبیت فرمانده حسین چنین می‌گوید: یک توانایی و تخصصی در هر کدام از بچه‌ها بود. شاید میان ما هم‌رده‌ای‌ها یک رقابت‌هایی هم وجود داشت و دنبال این بودیم که خودمان را بالا بکشیم و توانایی‌های خود را رشد داده و فرمانده شویم، برای اینکه خدمت بیشتری ارائه دهیم و بگوییم که من هم می‌توانم این کار را بکنم برای پیشرفت در کار. ولی وقتی پای حسین وسط می‌آمد همه با افتخار می‌گفتند: «ما نیروی حسین هستیم». به او می‌گفتند "فرمانده حسین".   حسین دو ماه در سال روزه می‌گرفت؛ ماه شعبان و رمضان. در روز شهادتش هم به‌گفته نیروها حسین روزه بود؛ آن هم در منطقه‌ای که گرما آن‌قدر زیاد است که فقط شب‌ها می‌شود استراحت کرد که شب‌ها هم حمله می‌کنند یعنی اصلاً نمی‌شود استراحت کرد؛ در آن منطقه آب بسیار کم است و غذا کم ‌می‌رسد. حسین در این شرایط روزه می‌گرفت و در اواخر عمرش بسیار لاغر شده بود اما بدنش قوی بود به‌نحوی که در کشتی حریف همه نیروها می‌شد. یکی از دلایلی که نیروهای ما غافلگیر شدند همین بود که داعشی‌ها هیچ‌وقت در آن منطقه دوام نمی‌آوردند. داعشی‌ها از عراق به سوریه آمدند به نیروهای ما حمله کردند و سپس فرار کردند.