eitaa logo
الحقنی بالصالحین«یرتجی»
2.7هزار دنبال‌کننده
20هزار عکس
10.4هزار ویدیو
259 فایل
انس با شهداء برای همنشینی با امام زمان«ع» ومرافقةالشهداء من خلصائک اَللّهُمَّ ارْزُقْنا تَوْفِیقَ الشَّهادَةِ فِی سَبِیلِکَ تَحْتَ رایَةِ وَلِیِّکَ الْمَهْدِیّ(عجل الله) السلام علیک یا من بزیارته ثواب زیارت سیدالشهداء یرتجی
مشاهده در ایتا
دانلود
الحقنی بالصالحین«یرتجی»
کمک به زلزله زده های بم🍃 حدودا سال 82 بود که داشتیم با محمدرضا زارع الوانی میرفتیم بانک اولین حقوق س
سرهنگ دوم پاسدار شهــیدمحمـدرضــا زارع الـوانـی متولد۶۱/۱/۲بود.ایشان فرمانده گردان نیروی مخصوص تیپ ویژه صابرین بود.شهیــد محمدرضا زارع الوانی در تاریخ۹۵/۷/۷ در عملیات مستشاری و در حفظ و حراست از حرم حضرت زینب(س) و کمک و تقویت جبهه مقاومت اسلامی در سوریه به‌ دست تروریست‌های تکفیری داعشی به شهادت رسید. شهید زارع الوانی بسیار گمنام است، از روز اول دنبال منافع شخصی نبود و کارهای ویژه و مهمی که در راه خدمت به جمهوری اسلامی انجام داده بر همگان پوشیده است.
شهید محمد رضا الوانی اززبان فرمانده پایگاه بسیج مقاومت شهیدان صفتی وسماواتی در مسائل مالی بیش از حد دقیق و سالم بود. و کلیه مسایل مالی کارهای گروهی رو اعم از کانون ، تیم فوتبال تشکیلی ، پایگاه ، هیئت رو به وی سپرده و انجام می داد. در سال 75 اولین مراسم شهدای محل را با تلاش شبانه روزی اقا رضا و دوستان جرقه زده و هم اکنون هم این مراسم سالیانه برگزار میشه.به شهدا عجیب علاقه داشت عاشق امام رضا علیه السلام بود در اردو ها کاملا بی ریا در کنار اشپز و خدماتی ها کمک شایان می کرد.دوستاش همیشه بهش میگفتند هیچکس نمیتونه بگه رضا جان حتی واسه یه ثانیه اونو آزرده خاطر کرده.در رفاقت وفادار بود حتی تا روزی که سوریه بره باز بمن بعنوان بزرگترش زنگ می زد و الکی احوالپرسی می کرد و منم نمی دونستم که داره سوریه میره … ولی گویا داشت خداحافظی می کرد ازم هیچوقت دیانت و اخلاصش و تبلیغ نمی کرد همه چیزش در خفا و نزد خداش بود.تا روز شهادتش نزدیکترین دوستاش و خانوادش نه از درجات نظامی اش خبر داشتیم نه از مسولیتش… هیچکس نمیدونست فرمانده گردان صابرینه.    معروف شده بود به رضا اخلاص!     شخصيت مخلص داشت، چون همه کارها را براي رضاي خدا انجام مي داد. حتي خيلي از کارهايي که انجام مي داد خبري نداشتند با اين حال معروف شده بود به رضا اخلاص! سرانجام در ايام محرم حسيني در حفظ و حراست از حرم حضرت زينب(س) و کمک و تقويت جبهه مقاومت اسلامي در سوريه به شهادت رسيد. دوازدهمين شهيد برون مرزي استان بعد از دفاع مقدس است.     
رضا فرمانده گردان فاطميون بود و با گذراندن آموزش هاي سخت و جامع به فرماندهي مقتدر و مديري مدبر تبديل شده بود. به همين خاطر او را براي فرماندهي يک محور اصلي در حلب برگزيدند. او براي خدمت در مسير الهي سر از پا نمي شناخت و بسياري از نيروهاي داوطلب و سوري را آموزش داد.     وي افزود: قرار بود تعداد زيادي از نيروهاي جبهه النصره در کمين گرفتار شوند و خط مقدم به دست دشمن نيفتد. همين موفقيت هم رقم خورد و نيروهاي شهيد الواني بسياري از نيروهاي تکفيري را در کمين گرفتار کردند و تعداد 80 نفر از آنها کشته شدند. اما به دليل تردد زياد، رضا الواني را به عنوان فرمانده شناسايي کردند و با اصابت تير به قلب او، به آرزوي ديرينه اش رسيد.     ميريان با اشاره به اينکه شايد در وهله اول بسيار غمگين شدم، اظهار داشت: درست است که شهادت آرزوي هر مجاهدي است و جاي تبريک دارد اما من گريه مي کردم و اندوهگين بودم، چون سرمايه بسيار ارزشمندي را از دست داديم؛ کسي که با ماندنش مي توانست خدمات بزرگ تر و ارزشمندتري را ارائه دهد اما خواست خدا بود که آرزويش در ايام محرم حسيني رقم بخورد. چراکه هميشه براي عزاداري حضرت سيدالشهداء(ع) هم در خط مقدم عشق و محبت به اهل بيت بود.    
همسر شهید. 👇 خودتان را با آن شرایط هماهنگ کردید؟ شهادت ایشان همیشه در ذهن من تداعی می‌شد اما هرگز به شرایطی که امروز و بعد از شهادت رضا در آن قرار گرفته‌ام فکر نمی‌کردم. من به موارد اخروی آن می‌اندیشیدم. امروز که افتخار همسری شهید مدافع حرم نصیب من شده است، خوب فکر می‌کنم و می‌دانم شرایط دشواری پیش رو دارم. باید صبر زینبی پیشه کنم و از خدا و اهل بیت (ع) امداد می‌جویم که بتوانم غم دوری و فراق ایشان را تاب بیاورم. وقتی با آقا رضا برنامه‌ تلویزیونی مدافعان حرم را نگاه می‌‌کردیم، متوجه حالت غبطه و حسرت در نگاهشان می‌شدم. انگار می‌گفت پس من کی؟! بعد رو به من می‌کرد و می‌گفت: خانم شما هم باید اینگونه (مثل همسران شهدا) صحبت کنید. من ناراحت می‌شدم. رضا می‌گفت: من فکر می‌کردم شما دیگر پخته شده‌ای انگار هنوز آمادگی پیدا نکردی. این همه می‌گویی «با‌بی‌انت و امی» این همه می‌گویی «انی سلمً لمن سالمکم»، پس اینها شعار بود. امروز دیگر زمان این رسیده که اهل عمل باشی. شوخی نیست. اهل بیت (ع) که از ما تنها شعار خالی نمی‌خواهند. باید در راه تحقق بند بند زیارت عاشورا جان بدهیم، خون بدهیم. این حرف‌های آقا رضا به خوبی به من می‌فهماند که این رفتن را دیگر بازگشتی نیست.
محمدرضا در سجده آخر نماز‌هایش همواره این دعا را می‌خواندند که «اللهم اخرج حب الدنیا من قلوبنا و زد فی قلوبنا محبة امیرالمومنین(ع)»  رضا می‌گفت اگر می‌خواهی پرواز کنی باید دل بکنی از دنیا و همه تعلقاتش. تا دل نکنی نمی‌توانی پرواز کنی و باید راه درست را برگزینی. ذکر رکوع نمازهای همسرم این بود: «یا هادی اهدنا صراط المستقیم» و من می‌دانستم «اللهم الرزقنا توفیق شهادت فی سبیلک»‌های همسرم در قنوت نماز‌هایش شهادتش را قطعی خواهد کرد.
يکي از ويژگي هاي شهيد الواني، مولد بودن و تربيت کردن نيروهاي کيفي و فرماندهان لايق بود؛ او امروز به شهادت رسيده اما نيروهايي را آموزش داده که هرکدام مي توانند در ميدان نبرد الواني هاي جسور و شجاعي باشند. البته در کنار اين ويژگي هاي نظامي، به معناي واقعي هم در خدمت پدر و مادرش بود. چراکه در طول زندگي توانست به معناي واقعي بالوالدين احسانا را ادا کند. صحنه عجيبي هم در معراج الشهداء ديدم که بسيار تاثيرگذار است؛ وقتي مادر شهيد الواني آمد بالاي سر تابوت تا آخرين وداع را داشته باشد به يک باره ديديم به عقب برگشت؛ از او سوال کردند چرا اين کار را انجام داديد؟ گفت؛ رضا در طول سال هاي عمرش هيچ وقت پايش را جلوي ما دراز نکرده بود، گفتم شايد خجالت بکشد...!
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🔮ماجرای توسل #امام_خامنه‌_ای به هنگام سیل به تربت سیدالشهدا 💠 پس از پایان نماز دیدیم #سیل، شهر را فراگرفته و آب بالا آمده، تا جایی که به #ایوان_مسجد هم - که نیم متر از سطح زمین بلندتر بود - رسیده بود. با صدای بلند از مردم خواستم با این #حادثه مقابله کنند. ابتدا گفتم #فرشهای_مسجد را جمع کنند و در جای بلندی بگذارند تا آب آن را از بین نبرد. بعد، از مردم خواستم احتیاطات لازم را برای #حفاظت_از_کودکان و #زنان به عمل آورند. 💠جریان سیل دو سه ساعت ادامه یافت و در این مدت ما صدای #آوار خانه ها را یکی پس از دیگری می شنیدیم. حتی ترسیدم مسجد نیز خراب شود. همه چیز وحشتناک بود: 🔺 #تاریکی ناشی از قطع برق، 🔺 #سیل خروشان و بی امان، 🔺 #خراب شدن خانه ها 🔺 فریاد #کمک_خواهی مردم. 💠در چنین حالت #بحرانی و وحشتناک، #ذهن_انسان فعال میشود و به دنبال هر وسیله ای برای مقابله با وضع موجود میگردد. قبلاً این مطلب را شنیده بودم که برای رفع چنین خطر فراگیر گریزناپذیری میتوان به #تربت_سیدالشهداء (علیه السلام) - به اذن خدای متعال - توسل جست.قطعه ای از تربت که خدا به برکت وجود ریحانه پیامبر (ص) بدان #شرافت بخشیده، در جیب داشتم. 💠آن را از جیب بیرون آوردم، به خدا #توکل کردم و آن را در میان #امواج_پرتلاطم_سیل پرتاب کردم. لحظاتی نگذشت که به لطف و فضل خدا سیل بند آمد.پس از آنکه سیل بند آمد کمیته ای برای کمک به #سیل_زدگان تشکیل دادیم. آن شب فعالیت مهمی امکانپذیر نبود؛ لذا کار را به صبح فردا موکول کردیم. 📚برگرفته از کتاب #خون_دلی_که_لعل_شد
💠آقای می‌گفت: «یک هیئت اومده بود حرم امام رضا، موقعی که می‌خواستن دعا کنن هر چند ثانیه یکیشون اشاره می‌کرد بقیه فقط آمین می‌گفتن. ❓ازشون پرسیدن شماها چرا فقط آمین می‌گید؟ 💢گفتن ما که نمی‌دونیم چی از خدا بخوایم تا به صلاحمون باشه. خیرمون تو چیه. برای همین به امام رضا گفتیم برامون دعا کنه ما هم آمین می‌گیم.» 🔹آقای قرائتی می‌گفت خیلی معرفت آدم نسبت به امام باید بالا باشه تا همچین کاری بکنه. 🔶 من فکر کردم دیدم خیلی کار خوبیه، ولی می‌شه منحصر به حرم و روز خاص نباشه. 🔹 می‌تونیم هر روز به یکی از ائمه متوسل بشیم بگیم برامون دعا کنن ما هم آمین بگیم، مثلاً بعد هر نماز یا هر وقت دیگه... ✨یا علی بن موسی الرضا امام مهربانم، شما را به عصمت مادرتون قسم میدهیم، امروز برای سلامتی و ظهور پسر عزیزتون دعا کنید..... 🌹🍃 چهارشنبه های امام رضایی❤️
7.48M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
﷽ #السلام_علیک_یا_امین_الله_فی_ارضه #باب_الجوادت_به_کل_دنیا_می_ارزه امام جواد علیه السلام فرمودند: زیارت امام رضا علیه السلام در همه زمان‌ها خوب است، ❇️ولی با فضیلت‌ترین زمان زیارت آن حضرت، 👈 ماه رجب است. 🕊☘🕊☘🕊☘ #چهارشنبه_های_رضوی
کبوترانه 🕊☘🕊☘🕊☘ ... دستم را به سینه نهادم سلام این چنین دادم : سلام ای آسمانها خاک پایت سلام ای آسمانی ها گدایت سلام ای برتر از خورشید ، ایوان طلایت غریبانه صدایش کردم و گفتم سلام ای آشنا و ای حبیبم جوابی آمد و از دل شنیدم غریبه غم مخور ، من هم غریبم بیا خوب آمدی ، من معنی اَمن یُجیبم ☘🕊☘🕊☘🕊 نمازی خواندم ،آزاد مثل یک کبوتر آمدم صحن گوهر شاد کنار حوض بین صحن کمی آب نوشیدم فضای حوض خالی بود و ایوان را میان حوض می دیدم 🕊🕊🕊 که نا گه یک کبوتر بال زد غرق ترنم با صدای خود سکوتم را شکست و شاد و سرمست ، کنار حوض بنشست کبوتر تشنه بود و آب می خورد دل من بین سینه تاب می خورد نگاهش کردم و گفتم کبوتر خوش به حالت چه جایی می زنی پر ، خوش به حالت دلم می خواست مثل تو پرواز می کردم پرم را باز میکردم و با بال سپیدم پرچم سبز حرم را ناز میکردم دلم می خواست که آقا مثل ، تو به من هم لانه می داد به کام من به دستش دانه می داد دلم می خواست با عشق، مردم برایم نذر می کردند گندم کبوتر راستی جایی جز این صحن و سرا رفتی؟؟؟؟ اگر رفتی بگو که تا کجا رفتی ؟؟؟ چه می دانی که دردم چیست ؟؟؟ اصلا تو به عمرت به کربلا رفتی ؟؟؟؟؟؟؟؟ کبوتر ! از سر شب فکرم آنجاست کبوتر درد من دوری از آنجاست تو که جایت همیشه پیش آقاست تویی که خانه ات بر بام دنیاست برو پیشش بگو آقا نوکرت بی قرار است از آن روزی که رفته کربلا چشم انتظار است برو پیشش بگو آقا گدایت شب به شب خوابش حسین(ع) است بگو که سینه او تنگ اربابش حسین(ع) است کبوتر تا شنید اسم حسین(ع) آمد ، نوکش را از میان آب برداشت نمی دانم چه فکری توی سر داشت ،مگر او هم خبر داشت ؟؟؟؟؟ گمانم که کبوتر خوب می دانست ارباب دم آخر زبانش خشک بود و تشنه آب من آواره تنها ، کنار حوض بی ماهی که روی آب پاکش کاسه هایی به رنگ زرد ، یک زرد طلایی به رویش عکس یک دست خدایی که بود از تن جدا رویش نوشته : ای اهل حرم میر و علمدار نیامد سقای حسین سید و سالار نیامد ... 🕊☘🕊☘🕊☘🕊☘🕊
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا