eitaa logo
الحقنی بالصالحین«یرتجی»
2.7هزار دنبال‌کننده
20هزار عکس
10.4هزار ویدیو
259 فایل
انس با شهداء برای همنشینی با امام زمان«ع» ومرافقةالشهداء من خلصائک اَللّهُمَّ ارْزُقْنا تَوْفِیقَ الشَّهادَةِ فِی سَبِیلِکَ تَحْتَ رایَةِ وَلِیِّکَ الْمَهْدِیّ(عجل الله) السلام علیک یا من بزیارته ثواب زیارت سیدالشهداء یرتجی
مشاهده در ایتا
دانلود
5.74M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
یه چالش! حرم امام حسن کجاس!؟ 😭😭
♦️مدافعان حرم می‌دانستند هدف بعدی تهران است... 🔷تهران پر شده از طرح‌هایی که یادمون میارن چرا توی کشورمون امنیت داریم.
9.44M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
💠شرط ورود به بهشت . ▫️معنی شفاعت این است که اول آدم را پاک می‌کنند و بعد به بهشت می رود. ▫️ حرم امام رضا علیه السلام و مقامات حرم ایشان، مقامات بهشت است. ▫️اگر کسی در حرم آمد و از امام رضا علیه السلام اجازه گرفت، امام رضا پاکش می‌کنند و در مقامات حرم سیرش می‌دهند. •استاد میر باقری🌱 .
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
43.9M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🎥 تقدیم به روح پاک و مطهر شهید الهه سادات میرشفیعیان مدیر بانوان معاونت اجتماعی سازمان بسیج مستضعفین 🌷شهادت : دوم تیرماه در جریان جنگ تحمیلی ۱۲ روزه - محل خدمت 🌱 امام خامنه‌ای: در بیان زندگی‌نامه‌ی شهیدان سعی کنیم خصوصیّات زندگی اینها و سبک زندگی اینها و چگونگی مشی زندگی اینها را تبیین کنیم، این مهم است
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
صلوات امام رضا(ع) نقل شده از امام حسن عسکری(ع)
17.51M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
ثبت نام خادمی امام رضا علیه السلام از تمام نقاط ایران آغاز شد (رایگان)😍 ✅میخوای خادم بشی؟ اونم بدون دردسر، حتی از شهر های دور! فقط کلیپو ببین😍 بفرست برای هرکی که دلش امام رضایی هست🍃 ‌🧡 ای شو👇 @maroofane5 @maroofane5
هدایت شده از نشر شهید هادی
در سال ۱۱۰۷ که من به زیارت حضرت رضا علیه‌السلام مشرف شدم، در مراجعت از راه گرگان برگشتم. در آنجا یکی از بزرگان سادات و صلحا برای من داستان عجیبی نقل کرد که چند سال قبل، در حدود سال ۱۰۸۰ هجری قمری، ترکمنها به اینجا حمله کرده و اموال مردم را به غارت برده و برخی زنها و دخترها را اسیر کردند، از جمله دختری را بردند که مادر بیچاره‌اش غیر از او فرزندی نداشت. این پیرزن که به چنین بلایی گرفتار شده بود، روز و شب در فراق دختر اشک می ریخت و می‌سوخت. تا اینکه این زن با خود گفت: حضرت رضا علیه‌السلام برای کسی که او را زیارت کند ورود به بهشت را ضمانت کرده است، چطور ممکن است که بازگشت دختر مرا ضمانت نکند؟ خوب است به زیارت آن بزرگوار بروم و دختر خود را از آن حضرت بخواهم. به همین جهت راهی مشهد مقدس شد و در حرم اشک می ریخت و دعا می کرد و دخترش را از آن حضرت می خواست. از طرفی آن دختر را که اسیر کرده بودند، به عنوان کنیز، به تاجری فروختند. تاجر بخارایی هم آن دختر را به شهر بخارا برد تا بفروشد. در بخارا شخص مومنی در خواب دید که در دریای عظیمی غرق شده و دست و پا می‌زند؛ آن قدر دست و پا زد تا خسته شد و نزدیک بود بمیرد. ناگاه مشاهده کرد که دختری آمد و دست دراز کرد و او را از آب بیرون کشید و از دریا خارج کرد. آن مرد از دختر تشکر کرد و بعد از آن به صورتش نگریست و از خواب بیدار شد و فکر آن دختر، او را به خود مشغول کرد! تا اینکه به محل کار خود رفت؛ در این هنگام، شخصی وارد شد و گفت: من کنیزی برای فروش دارم اگر مایل به خرید آن هستی بیا و او را ببین. به محض اینکه تاجر چشمش به آن کنیز افتاد؛ دید همان دختری است که دیشب او را در خواب از غرق شدن در دریا نجات داد. از دیدن او بسیار تعجب کرد. او با خوشحالی تمام، دختر را خرید و از اوضاع و حسب و نسبش پرسید. دختر شرح حال خود را کامل بیان کرد. تاجر از شنیدن داستان او دلش سوخت، همچنین متوجه شد که او دختری با ایمان و شیعه است. به او گفت: ناراحت نباش ما هم مذهب تو هستیم، من چهار پسر دارم، تو هر کدام از آنها را بخواهی به عنوان شوهر می‌توانی انتخاب کنی و با راحتی زندگی کنی. دختر که بسیار از کرامات و بزرگواری امام رضا شنیده بود گفت: هر کدام که قول بدهد مرا با خود به زیارت حضرت رضا علیه‌السلام ببرد با او ازدواج می‌کنم. یکی از آن چهار پسر، شرط دختر را پذیرفت و آنها ازدواج کردند. او همسر خود را برداشت و به قصد زیارت مشهد حرکت نمود، ولی دختر در بین راه مریض شد؛ شوهرش به هر نحوی بود با حال بیماری او را به مشهد مقدس رساند و محلی را برای سکونت، اجاره نمود و خود به پرستاری او مشغول شد؛ اما مریضی شدید شد و می‌دید که از عهده‌ی پرستاری او بر نمی‌آید. شوهر در حرم حضرت رضا علیه‌السلام از خدا درخواست کرد که زنی پیدا شود تا پرستاری همسرش را عهده‌دار شود. از حرم خواست بیرون بیاید؛ پیرزنی را دید که به طرف مسجد گوهرشاد می‌رفت. به دلش افتاد و به آن پیرزن گفت: مادر، من غریبم و زن بیماری دارم که از پرستاری او عاجزم؛ اگر می توانید چند روزی پیش ما بیایید و برای رضای خدا، پرستاری این زائر امام رضا را عهده‌دار شوید. پیرزن فکری کرد و جواب داد: من هم زائرم و اهل مشهد نیستم؛ ولی برای خشنودی آقا، برای پرستاری می‌آیم. آنها با یکدیگر به طرف منزل رفتند. وقتی داخل شدند، روپوش را از روی مریض کنار زد تا شرایط او را ببیند، اما یکباره فریاد کشید و داد زد: امام رضا ممنونم... امام رضا قربونت برم... امام رضا... عروس مریض که با سر و صدا از خواب پریده بود یکباره با دیدن پیرزن چشمانش گرد شد و از جا بلند شد و پیرزن را در آغوش گرفت. مرد که تعجب کرده بود پرسید اینجا چه خبر است؟! پیرزن گفت من به حاجتم رسیدم. این دختر من است که چند سال پیش او را دزدیده بودند... این داستان را محدث نوری در دارالسلام و سید نعمت الله جزایری در زهرالربیع نقل کرده اند که با اندکی تلخیص و ویرایش ارائه شد. با شهید ابراهیم هادی همراه باشید👇 https://eitaa.com/joinchat/2843344995C4bdc20cf63
4.82M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🎥رازی که آیت‌الله بهجت از امام رضا(ع) نقل کرد.
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا