eitaa logo
الحقنی بالصالحین«یرتجی»
2.7هزار دنبال‌کننده
20هزار عکس
10.4هزار ویدیو
259 فایل
انس با شهداء برای همنشینی با امام زمان«ع» ومرافقةالشهداء من خلصائک اَللّهُمَّ ارْزُقْنا تَوْفِیقَ الشَّهادَةِ فِی سَبِیلِکَ تَحْتَ رایَةِ وَلِیِّکَ الْمَهْدِیّ(عجل الله) السلام علیک یا من بزیارته ثواب زیارت سیدالشهداء یرتجی
مشاهده در ایتا
دانلود
﷽ #دعای_مکارم_الاخلاق فراز نهم خدایا بر محمد و آلش درود فرست و فراخترین روزى را به وقت پیرى نصیبم کن، و نیرومندترین قوّت خود را به هنگام درماندگى بهره من فرما، و مرا در راه عبادت دچار سستى منما، و از تشخیص راهت نابینایم مساز، و به ارتکاب خلاف محبتت دچار مکن، و مپسند که به کسى که از تو دور است نزدیک شوم، و از آن که با تو همراه است جدا گردم. الهى چنان کن که با نیرو و قدرت تو به شداید حمله کنم، و به وقت نیاز به گدایى از تو برخیزم، و در بیچارگى به پیشگاه تو بنالم، و مرا به کمک خواستن از غیر خود چون مضطر شوم، و به فروتنى براى مسئلت از غیر خود چون ندار شوم، و به زارى کردن به درگاه غیر خود چون بترسم گرفتار مکن، که به آن خاطر سزاوار خوارى و منع از رحمت و بى اعتنایى از جانب تو شوم، اى مهربانترین مهربانان. الهى عنایت کن که به جاى آنچه شیطان در دلم مى افکند از آرزوى باطل و بدگمانى و حسد، یاد عظمت تو کنم، و در قدرت تو اندیشه نمایم، و در دفع دشمنان تو چاره سازى نمایم، و به جاى آنچه شیطان بر زبانم جارى مى سازد از فحش و بدگویى و ناسزا یا شهادت ناحق، یا غیبت از مؤمن غایب یا دشنام به شخص حاضر و مانند اینها، سخن در سپاس تو گویم، و مبالغه در ثناى تو ورزم، و با تمام هستى خود ستایش بزرگى تو کنم، و شکر نعمت تو بجاى آورم، و اعتراف به احسان تو نمایم، و به شمردن نعمتهاى تو مشغول گردم. #ان_احسن_الحسن_الخلق_الحسن
💐🌷💐🌷 متن صلوات شعبانیه که امام سجاد علیه السلام به خواندن آن در هر روز از ماه شعبان موقع زوال (حدودا ظهر)سفارش کرده اند
#مولا_جان ترسم از آن روز که بیایی و من نباشم... ترسم که توبیایی و من در خاک باشم... مهدی فاطمه کی میآیی آقاجان😢 #اللهم_عجل_لولیک_الفرج
💫 #حدیث _نور 💫 . امام صادق فرمود : هر کس از علمش ، پولش، مالش، جانش، به اندازه یک درهم خرج امام زمان (عج) کند به اندازه ی دو میلیون درهم خدا و امام ثواب برایش محاسبه می کنند سلام علیکم💐 الحمدلله رب العالمین توانستیم با یاری شما بزرگواران از 12 فروردین تا امروز که روز نیمه شعبان است برای سلامتی وفرج امام‌ زمان علیه السلام ✅ 6 تا گوسفند قربانی شد ✅3تا در استان گلستان برای اطعام مناطق سیل زده ✅2 تا در استان خوزستان برای اطعام مناطق سیل زده ✅ امروز هم یک گوسفند برای حضرت قربانی شد وبین خانواده های آبرور دار تقسیم شد عزیزان ان شاالله به دعای مادرسادات جزء یاری کنندگان حضرتش قرار بگیرید ❣ اجروکم عندالله❣
ســردار قاســم سلیمانی: هرڪدام از شما یڪ شهـید را دوست خود بگیرد و سیره عملی و سبڪــ زندگــی او را بڪار ببندید ببینید چطـور رنگ و بوی شهدا را به خود می‌گیرید و خدا به شما عنایت می ڪند. ‌‌‌‌‌‌‌‌‌🌺🍃🌺🍃🌺🍃🌺🍃🌺 @Aflakian_khaki
﷽ سلام علیکم سیزدهمین چله شهدا با عنوان ☀️ #چله_مهدوی_حسنی ☀️ 👇👇👇 در این ۴۰ روز به نام نامی ☀️ حضرت بقیة الله عجل الله فرجه الشریف ☀️ و امام حسن مجتبی علیه السلام مهمان شهدایی هستیم که ❣️سرّی آشکار شده با امام زمان علیه السلام و امام حسن مجتبی علیه السلام دارند. در این ۴۰ روز مراقبت می کنیم بر ✅ دعای مکارم الاخلاق (حداقل روزی یک بند آن قرائت شود بطوریکه در طول این ۴۰ روز دوبار کل دعا خوانده شود) ✅ انجام اعمال ماه شعبان به ویژه صلوات شعبانیه #المستغاث_بک_یا_صاحب_الزمان اَللّهُمَّ صَلِّ عَلی مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ وَ عَجِّلْ فَرَجَهُمْ
دهمین روز از ❣چله سیزدهم❣ سرسفره ی 🌷شهید محمد مهدوی🌷مهمان هستیم 👇👇👇 مي گفت هر كاري مي خواهم بكنم اول نگاه مي كنم ببينم امام زمان (عج) از اين كار راضيه؟ چه دردي از درد امام زمان (عج) دوا مي شود ؟ مي گفت اگر مي بينيد امام زمان (عج) از كاري ناراحت مي شود ، انجام ندهيد .
الحقنی بالصالحین«یرتجی»
دهمین روز از ❣چله سیزدهم❣ سرسفره ی 🌷شهید محمد مهدوی🌷مهمان هستیم 👇👇👇 مي گفت هر كاري مي خواهم بكنم ا
شهید محمد مهدوی ولادت: ۱۳۶۶ شهادت: ۲۴/۰۱/۱۳۸۷ مکان شهادت: حسینیه سیدالشهدای (ع) شیراز عامل شهادت: انفجار بمب توسط گروهک تروریستی تندر (وابسته به انجمن پادشاهی) مسئول واحد شهداي كانون ( کانون فرهنگی رهپویان وصال شیراز ) بود ، روي وصيت نامه شهدا كار مي كرد ، قرار بود برای شهيد عبدالحميد حسينی كتاب بنويسد ، نصف از كارش را هم كرده بود . هميشه می گفت : فكر نكنيد اين كارها را خودم مي كنم ، اين ها را خدا و امام زمان (عج) راه مي اندازند . مي گفت : باید شهدا را به همه نشان دهیم و این وظیفه بر گردن همه ما است .  
شهید مهدوی آرزویش شناساندن شهید عبدالحمید حسینی به همه بود؛ که با تلاشهای ایشان این آرزو به حقیقت پیوست. - اما این که چگونه با این شهید آشنا شد، چطور او را از بین 14000 شهید شهرمان انتخاب کرد و رابطه اش با اوچگونه بود ، چه خصوصیتی از آن دید که شیفته اش شد؟ و چرا عبدالحمید؟ و چرا با همه قوا سعی کرد ما او را بشناسیم، او در سن جوانی پرواز کرد وما را با علامت سوالها تنها گذاشت... همچنان به صورت یک راز (طبق گفته مادر ایشان) بین خودش، خدایش و عبدالحمید باقی مانده است و شاید هر وقت صلاح خدا باشد این راز فاش بشود. بعد از سمینار آشنایی با سرباز فدایی اسلام پاسدار شهید عبدالحمید حسینی با مادر بزرگوار شهید محمد مهدوی در مورد چندی از مسائلی که در سمینار مطرح شد صحبتهایی کردیم......
چطور شهید مهدوی با شهید عبدالحمید آشنا شد؟ هفت سینی به نام هفت سین شهدا که با نام هفت شهید سید تزئین شده بود و نام شهید عبدالحمید حسینی هم در بین آن 6 شهید بود فکر کنم اولین بار توجه محمد را جلب کرده بود؛ اولها محمد فکر می کرد که شهید حسینی سید است ولی بعدها فهمید که ایشان سید نیستند. محمد با خواندن کتاب شهید عبدالحمید حسینی به او علاقه مند شد و از دفتر دارالرحمه قبر او را پیدا کرد. بعد سراغ هم رزمهای ایشان سردار مینایی، سردار نصیری و خواهر ایشان حتی آقای آیت الله سید علی اصغر دستغیب (به این دلیل که عبدالحمید زمانی محافظ آقای دستغیب بودند ) رفت. جالب این که همگی از محمد می پرسیدند چرا دوست داری از عبدالحمید بدانی؟ تو که زمان عبدالحمید هنوز متولد نشده بودی؟ محمد هم در جواب آنها می گفته باید شهدا را به همه نشان دهیم و این وظیفه بر گردن همه ما است. حتی خود محمد تمام برنامه ریزی ها و سخنرانی های بزرگداشت فدایی امام زمان (عج) را هماهنگ کرده بود تا یک روز خودش آن را برگزار کند اما حال که شربت شهادت را نوشیده دوستانش آن را اجرا کردند و البته که محمد و روح پاکش هم حضور داشتند. هرهفته سر قبرش می رفت و با او صحبت می کرد.
بهش می گفتم مادر جان شبها خوب نیست به دارالرحمه بروی؛ می خندید و می گفت: نه مادر! «اینقدر شهدا من را تحویل می گیرند، جلوم بلند می شوند، با هم نماز شب می خوانيم آنقدر با شهدا حال می کنم که نگو.» خواهر عبدالحمید حسینی می گفتند: اولین باری که محمد به من زنگ زد و از من خواستند که با پدر یا مادرم صحبت کنند و من گفتم که هر دو آنها به رحمت خدا رفته اند؛ معذب شد، احساس کردم این از آن جوانهایی است که صحبت با یک خانم براش سخت است؛ بهش گفتم آقای مهدوی شما چند سال دارید؟ گفت: 19 سال. گفتم: چند سال از فرزند کوچک من کوچکتر هستی و من جای مادرت هستم؛ با این حرف مثل این که خیلی راحت تر توانست با من در مورد عبدالحمید حرف بزند. محمد ساعت ها با خواهر عبدالحمید در مورد ایشان تلفنی صحبت کرده بود، بدون اینکه همدیگر را ببینند و همیشه به آن خواهر بزرگوار می گفت که من می خواهم برای عبدالحمید کاری بکنم (گردنم است). شب آخری، قبل از اینکه کانون بیاید زنگ زد به خواهر عبدالحمید و برخلاف همیشه به او گفته بود می خواهم با عبدالحمید یک کار استثنایی بکنم. – و همان شب ساعت 21:15 محمد پرواز کرد.
الحقنی بالصالحین«یرتجی»
بهش می گفتم مادر جان شبها خوب نیست به دارالرحمه بروی؛ می خندید و می گفت: نه مادر! «اینقدر شهدا من را
بعد از شهادت محمد، خواهر عبدالحمید به خانه ما آمد و وقتی در اتاق محمد، عکس برادرش را دید خیلی تعجب کرد چون می گفت این عکسی است که فقط خودش تنها داره.......... (و این همان عکسی است که در تراکتها زده بودند) مادر شهید مهدوی ادامه دادند محمد خیلی این عکس را دوست داشت همیشه با شوق به آن نگاه می کرد و به من می گفت: «مامان ببین این شهید، تیر به گلوش خورده، چقدر خوبه که آدم این جوری شهید بشه». و شاید شهید مهدوی در دلش ادامه می داده: (من نیز همین گونه شهید می شوم در سن 20 سال و 7 روزگی تقریباً مثل عبدالحمید). تقریباً روزهای آخر بود که محمد بهم گفت: مامان من مستجاب الدعوه شدم؛ گفتم مامان جان یعنی چی؟ گفت: هر وقت حس می کنم، که چیزی می خواهم قبل از اینکه به زبان بیاورم، خدا آن را برآورده می کند، مامان برام دعا کن و من هم براش دعا کردم و گفتم حالا بگو ببینم حاجتت چی هست؟ چیزی نگفت. ای شهیدان! برای ما جامانده ها هم دعا کنید که به کاروان شما محلق شویم چون شما مستجاب الدعوه هستید.