تاکتیک آقا مجتبی
خیلی در کارهایش ابتکار داشت. یکی از همرزمانش تعریف می کرد قرار بود براي آزادي ميدان تير آبادان عملياتي انجام دهند، اين ميدان، مساحت زيادي داشت و عراق از آنجا جاده هاي ارتباطي شهر آبادان را با خمپاره مورد هدف قرار مي داد. چندين ماه بود كه سيد مجتبي براي آزادي اين منطقه نقشه مي كشيد و هر شب به عراقي ها شبيخون مي زدند. يكي از شب ها 300 نفر عراقي را كشتند و 400 نفر را اسير كردند و بيش از 10 تانك را منهدم ساختند، اما سيد مجتبي آرام نمي شد و هر روز يك نقشه جديد مي كشيد تا زمينه را براي حمله نهايي آماده كند. به همين علت 10 الي 12 عدد بشكه 220 ليتري نفت تهيه كرد و آنها را به فاصله چند متر از يكديگر چيد و به همرزمانش گفت: «با ميله هاي آهني يا چوب، محكم روي آنها بكوبيد.» در تاريكي شب صداي وحشتناكي ايجاد شد و عراقي ها شروع كردند به شليك توپ و خمپاره و به اندازه يك انبار مهمات، منطقه را بي هدف آتشباران كردند./ راوی: فریده قاضی (هاشمی) همسر شهید هاشمی
چرا شهید هاشمی ممنوع الجبهه شد؟
آقا سيد مجتبي كاسب و مغازه دار بود و از قديم در ميان مغازه داران اعتبار خاصي داشت. شهيد هاشمي گوني گوني پول به جبهه مي آورد تا نيازهاي رزمنده ها را از اين طريق برطرف كند. آقا سيد مجتبي به جنگ هاي نامنظم اعتقاد داشت و هميشه بر اين باور بود كه نبايد بين اجراي يك عمليات تا عمليات
بعدي هشت ماه فاصله باشد و هميشه مي گفت: «ما آن قدر بايد حمله كنيم تا نيروهاي دشمن خسته شوند. نبايد به آنها فرصت بدهيم تا جان بگيرند و تجديد قوا كنند.» نيروهاي فدائيان اسلام تحت فرماندهي شهيد هاشمي دائما در حال جنگيدن با دشمن بودند و بعضي مواقع در يك شب در سه محور به عمليات مي رفتيم. به طوركلي ما هر هفته حداقل پنج بار شبيخون مي زديم تا نيروهاي عراقي را با حملات پي درپي خسته كنيم، به همين دليل آقا سيد مجتبي را ممنوع الجبهه كرده بودند./ راوی: مرتضی امامی
آقا مجتبي جزو معدود پاسداراني بود كه يك ريال از كميته نگرفت. در آن زمان به مجردين بين
1000 تا 1500 و به متأهلين 2000 تومان مي داديم. به ياد ندارم كه آقا مجتبي آن ليست را هرگز امضا كرده باشد. مسئول امور مالي ما ستوان متديني بود كه مي گفت: «اين هم جزو افرادي است كه حقوق نمي گيرد و يا مي گويد بدهيد به فلان كس» گاهي اوقات مي گفتيم: «آقا مجتبي اين لباس ها و اين پوتين ها را ديگر در بياور» در جواب ما مي گفت: «به جدم قسم، تا زماني كه صدام هست و تكليف جبهه مشخص نشده، با همين لباس فروشندگي مي كنم .»
زماني كه از جبهه برگشت، كميته ساماندهي بهتري پيدا كرده بود؛ يك عده بازنشسته شده و يك عده هم
رفته بودند و صحبت از ادغام كميته و ژاندارمري بود. آقا مجتبي هم جزو تيپ هايي بود كه دوست داشت منطقه اي را به دستش بسپاري و كارهاي عملياتي را انجام بدهد و زياد از كارهاي روزمره و اجرائي خوشش نمي آمد.
هدایت شده از الحقنی بالصالحین«یرتجی»
مکارم الاخلاق A4.pdf
حجم:
791.9K
هدایت شده از الحقنی بالصالحین«یرتجی»
سفارشی از پیامبر خاتم(ص) خطاب به امیرالمؤمنین(ع) برای دعای افطار
امام صادق(ع) فرمودند: رسول خدا(ص) به امام علی(ع) فرمود: اباالحسن! ماه رمضان نزدیک شده است، قبل از افطار دعا کن، جبرئیل پیش من آمد و گفت: یا محمد! کسى که در ماه رمضان با این دعا قبل از افطار دعا کند، خداوند دعاى او را مستجاب، نماز و روزه او را قبول و ۱۰ دعاى او را مستجاب مىکند، گناه او را بخشیده، غم و غصه او را از بین برده، گرفتاریهایش را بر طرف کرده، حاجات او را برآورده کرده، او را به مقصودش رسانیده، عمل او را با عمل پیامبران و صدیقان بالا برده و در روز قیامت چهره او درخشانتر از ماه شب چهارده خواهد بود.
به جبرئیل گفتم: آن دعا چیست ؟
گفت : بگو :👆👆👆
✅ شعری زیبا از مقام معظم رهبری
🌷من از اشکی که میریزد ز چشم یار میترسم
از آن روزی که مولایم شود بیمار میترسم!
🌷همه ماندیم در جهلی شبیه عهد دقیانوس
من از خوابیدن مهدی درون غار میترسم!
🌷رها کن صحبت یعقوب و کوری و غم و فرزند
من از گرداندن یوسف سر بازار میترسم!
🌷همه گویند این جمعه بیا اما درنگی کن
از اینکه باز عاشورا شود تکرار میترسم!
🌷سحر شد آمده خورشید اما آسمان ابریست
من از بی مهری این ابرهای تار میترسم!
🌷تمام عمر خود را نوکر این خاندان خواندم
از آن روزی که این منصب کنم انکار میترسم!
🌷طبیبم داده پیغامم بیا دارویت آماده است
از آن شرمی که دارم از رخ عطار میترسم!
🌷شنیدم روز وشب از دیده ات خون جگر ریزد
من از بیماری آن دیده خونبار میترسم!
🌷به وقت ترس و تنهایی،تو هستی تکیه گاه من
مرا تنها میان قبر خود نگذار، میترسم!
🌷دلت بشکسته از من،لکن ای دلدار رحمی کن
که از نفرین و عاق والدین بسیار میترسم!
🌷هزاران بار من رفتم،ولي شرمنده برگشتم
ز هجرانت نترسیدم ولی این بار میترسم!
💠 سید علی خامنه ای