امام صادق علیه السلام در سال ۱۱۴ هجری قمری پس از شهادت پدر بزرگوارشان در سن ۳۱ سالگی به امامت رسیدند.
دوران امامت حضرت مصادف بود با اواخر حکومت بنی امیه که در سال ۱۳۲ به عمر آن پایان داده شد و اوایل حکومت بنی عباس.
در آغاز امامت حضرت افرادی از شیعیان و حتی بستگان حضرت حاضر به قبول امامت ایشان نبودند، لذا حضرت از راههای گوناگونی کوشیدند آنها را به قبول راه صحیح وادار سازند و در این زمینه به اذن خداوند معجزاتی نیز انجام دادند.
دوران امام جعفر صادق علیه السلام دورانی منحصر به فرد بود و شرایط اجتماعی و فرهنگی عصر آن حضرت در زمان هیچ یک از امامان وجود نداشته است و این به دلیل ضعف بنی امیه و قدرت گرفتن بنی عباس بود.
این دو سلسله مدتها در حال مبارزه با یکدیگر بودند که این مبارزه در سال ۱۲۹ هجری وارد مبارزه مسلحانه و عملیات نظامی گردید.
این کشمکشها و مشکلات سبب شد که توجه بنی امیه و بنی عباس کمتر به امامان و فعالیتشان باشد. از این رو این دوران، دوران آرامش نسبی امام صادق و شیعیان و فرصت بسیار خوبی برای فعالیت علمی و فرهنگی آنان به شمار میرفت.
تأسیس دانشگاه اسلامی
شرایط سیاسی و اجتماعی به امام اجازه داد به نشر علوم و آثار اسلامی و تربیت شاگردان بپردازد. چرا که به علل مختلفی گروهها و فرقههای بسیاری در اسلام پدید آمده بود و نظریات گوناگونی از قبیل جبر و تفویض و غلو به وجود آمده بود.
امام با استفاده از سه راه به مبارزه علمی پرداختند:
اول؛ تشکیل مجالس درس عمومی که در آن همه اعم از شیعه و اهل سنت شرکت میکردند؛
دوم؛ مجالس خصوصی که اغلب در منزل امام (علیهالسّلام) تشکیل میشد و در آن فقط خواص شرکت میکردند.
سوم؛ تربیت شاگردانی چون هشام بن حکم، مفصل ،مؤمن طاق و ... تعداد شاگردان امام را تا چهار هزار نفر نوشته اند
امام از فرصتهای گوناگونی برای دفاع از دین و حقانیت تشیع و نشر معارف صحیح اسلام استفاده میبرد. مناظرات زیادی نیز در همین موضوعات میان ایشان و سران فرقههای گوناگون انجام پذیرفت که طی آنها با استدلالهای متین و استوار، پوچی عقاید آنها و برتری اسلام ثابت میشد.
همچنین در حوزه فقه و احکام نیز توسط ایشان فعالیت زیادی صورت گرفت، به صورتی که شاهراههای جدیدی در این بستر گشوده شد که تاکنون نیز به راه خود ادامه داده است. بدین ترتیب، شرایطی مناسب پیش آمد و معارف اسلامی بیش از هر وقت دیگر از طریق الهی خود منتشر گشت، به صورتی که بیشترین احادیث شیعه در تمام زمینهها از امام صادق علیه السلام نقل گردیده و مذهب تشیع به نام مذهب جعفری و فقه تشیع به نام فقه جعفری خوانده میشود
منصور دوانیقی از فعالیتهای امام صادق (علیهالسّلام) بسیار نگران بود و همواره آن حضرت رامورد اذیت و آزار قرار میداد. او برای فرماندار مدینه و مکه «حسن بن زید» پیام داد که خانه جعفر بن محمد (علیهالسّلام) را بسوزان! او نیز این دستور را اجرا کرد و خانه امام (علیهالسّلام) را آتش زد که آتش آن تا به راهرو خانه سرایت کرد.
شبی منصور به وزیر دربارش «ربیع» دستور داد که هم اکنون جعفر بن محمد را در اینجا حاضر کن. ربیع فرمان منصور را اجرا کرد، حضرت صادق (علیهالسّلام) را در نیمههای شب با سر برهنه و بدون روپوش به حضور او آوردند. منصور با کمال جسارت و خشونت به آن حضرت گفت: ابا جعفر تو با این سن و سال شرم نمیکنی که خواهان ریاست هستی و میخواهی میان مسلمین فتنه و آشوب بپا کنی؟ خدا مرا بکشد اگر تو را نکشم، آیا در مورد سلطنت من اشکال تراشی میکنی،...» ؟ امام فرمود:
«آنکس که چنین خبری به تو داده دروغگو است...»
سپس منصور شمشیر خود را از غلاف بیرون کشید تا گردن امام را بزند. ناگاه رسول خدا را در برابر خود دید. شمشیرش را در غلاف گذاشت. این اتفاق تا سه بار تکرار شد و منصور از قتل امام منصرف شد.
ربیع میگوید: امام صادق (علیهالسّلام) را دیدم هنگام ورود لبهایش حرکت میکند، وقتی که کنار منصور نشست، لحظه به لحظه از خشم منصور کمتر میشد. وقتی که امام صادق (علیهالسّلام) از نزد منصور رفت، پشت سر امام رفتم و به او عرض کردم: وقتی که شما وارد بر منصور شدید، منصور نسبت به شما بسیار خشمگین بود. زمانی که نزد او آمدی و لبهای تو حرکت کرد، خشم او کم شد، شما لبهایتان را به چه چیز حرکت میدادی؟
امام صادق (علیهالسّلام) فرمود:
«لبهایم را به دعای جدم امام حسین علیه السلام حرکت میدادم و آن دعا این است:
«یا عدتی عند شدتی و یا غوثی عند کربتی، احرسنی بعینک التی لا تنام واکفنی برکنیک الذی لایرام»
سرانجام منصور به وسیله انگوری که آن را به زهرآلوده کرده بود، امام صادق (علیهالسّلام) را مسموم کرد. و آن امام همام در سن شصت و پنج سالگی مظلومانه به شهادت رسیدند و پیکر پاکش را در بقیع به خاک سپردند.
3.32M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
اللهُمَّ صَلِّ عَلَى
جَعْفَرِ بْنِ مُحَمَّدٍ الصَّادِقِ
خَازِنِ الْعِلْمِ
الدَّاعِی إِلَیْکَ بِالْحَقِّ
النُّورِ الْمُبِینِ
اللهُمَّ وَ کَمَا جَعَلْتَهُ مَعْدِنَ کَلامِکَ وَ وَحْیِکَ
وَ خَازِنَ عِلْمِکَ
وَ لِسَانَ تَوْحِیدِکَ
وَ وَلِیَّ أَمْرِکَ
وَ مُسْتَحْفَظَ دِینِکَ
فَصَلِّ عَلَیْهِ أَفْضَلَ مَا صَلَّیْتَ عَلَى أَحَدٍ مِنْ أَصْفِیَائِکَ وَ حُجَجِکَ إِنَّکَ حَمِیدٌ مَجِیدٌ.