eitaa logo
الحقنی بالصالحین«یرتجی»
2.7هزار دنبال‌کننده
20هزار عکس
10.4هزار ویدیو
259 فایل
انس با شهداء برای همنشینی با امام زمان«ع» ومرافقةالشهداء من خلصائک اَللّهُمَّ ارْزُقْنا تَوْفِیقَ الشَّهادَةِ فِی سَبِیلِکَ تَحْتَ رایَةِ وَلِیِّکَ الْمَهْدِیّ(عجل الله) السلام علیک یا من بزیارته ثواب زیارت سیدالشهداء یرتجی
مشاهده در ایتا
دانلود
عاشقانه‌های ابراهیم و مادر، پسری که «امیر» مادرش بود خانم احمدیان روایت می‌کند که ابراهیم وقتی وارد خانه شد، گفت: مامان می‌دونی من در جبهه چه کاره هستم؟ گفتم: نه. ابراهیم می‌گفت مامان خوشگل‌ها و خوش‌تیپ‌ها رو میذارن آرپی‌جی زن. یعنی وقتی داری تانک‌های دشمن رو شکار می‌کنی، یکی دیگه هم از اون سمت ممکنه به تو شلیک کنه و سر تو به بره. من از الآن بهت میگم که وقتی تو پیشم می‌آیی من روی یک تپه‌ای افتادم و پاهایم از پشت آویزون شده‌اند. ابراهیم می‌گفت: مامان آرپی‌جی خیلی بده، وقتی که شلیک می‌کنی انگار سر آدم باز و بسته می‌شه. به دخترم گفتم برایش پنبه‌ای بیاورد که در گوش‌هایش بگذارد. ابراهیم پنبه‌ها را در جیبش گذاشت و مامان وقتی شهید شدم من را از پنبه‌هایی که در جیبم گذاشته‌ام و وصیت‌نامه‌ای که در جیب زانوی راستم است، شناسایی کنید. خواستم وصیت نامه را بخوانم ولی گفت بعد از شهادتم بخوانید چون هرچه بلد بودم، نوشتم. ابراهیم از من قرآنی بزرگ خواست که در جبهه‌ها و در مواقع تاریکی بتواند به راحتی قرآن را تلاوت کند. وقتی دخترم قرآن را آورد من جلوی قرآن قیام کردم و گفتم خدایا چیزی به جز این دو جگرگوشه ندارم که در راه تو هدیه دهم. وقتی این دعا را می‌کردم بعدش می‌گفتم خدایا تو ببخششون به من، ابراهیم گفت این بار هم بگو خدایا من این بچه‌ها را به تو هدیه می‌دهم ولی تو آنها را به من ببخش. ولی بهش گفتم نه مامان جان من تسلیم امر خدا هستم. بعد از اینکه این را گفتم، ابراهیم آن‌قدر بغلم کرد و بوسید و می‌گفت «آخرش رضایت دادی شهید شوم».  وقتی می‌خواست برگرده جبهه تا 4 شیر (میدان شهید بندر) بدرقه‌اش کردیم و لحظه خداحافظی دستش را به نشانه شرمندگی روی پیشانی‌اش گذاشت. من همان لحظه، شهادتش را دیدم و به حاج آقا (پدر شهید) گفتم که امیر دیگر بر نمی‌گردد. حاج آقا خیلی ناراحت شد و گفت: پسرمون می‌خواد بره جنگ، اونوقت تو می‌گی که دیگه بر نمی‌گرده. 10 روز بعد از این دیدار ابراهیم شهید شد و پیکر بی سرش را برایم آوردند. پیکری که اگر سر داشت در تابوت جا نمی‌شد. اما کسی تاکنون لحظه شهادت ابراهیم را برای مادرش تعریف نکرده و از این لحظه فقط این را می‌داند که بعد از جدا شدن سر از پیکر، ابراهیم تا چند ده متر دویده است. این را فاضل مروج به مادر شهید گفته بود، ولی فاضل هم چند روزی در این دنیا دوام نیاورد و به ابراهیم پیوست.
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
امید است که در این را ه ثابت قدم بمانیم وقیامت شرمنده شهدا نباشیم سلام بر شهیدان انانکه از هستی خود گذشتند دعا یم این است که زلال شویم چون آب و ببخشیم چون خورشید و زنده شویم بر قدم مولایم حضرت عشق 👇👇👇👇 در روز آخر چله (امروز) جهت شکرانه سه کار انجام دهیم: ۱)صدقه برای سلامتی امام زمان علیه السلام ۲) خواندن دو رکعت نماز شکر ۳) اطعام در حد توان یا علی مدد ✋
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
42.94M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
﷽ 🎥ببینید روایت تصویری ۴۰ روز همنشینی با ❣️شهدا❣️ در چله شانزدهم ؛ چله اهلیت در این ۴۰ روز همنوا با امیر بیان ، امیرالمؤمنین علیه السلام ☀️خطبه متقین ☀️ را خواندیم به امید اینکه با عمل به دستورالعمل های حکیمانه حضرت ، اهلیتِ همراهی با اهل بیت طاهرین علیهم السلام را پیدا نمائیم. #الهی_الحقنی_بالصالحین
حبّ «حسين» سرّالاسرار شهداست اگر صراط مستقیم می‌جویی بیا،از این مستقیم‌تر راهی وجود ندارد.... حُـبّ #حسین_علیه_‌السـلام "شهید سیدمرتضی آوینی"🌷
هدایت شده از شهدای ایران
7.79M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🎥 شیوه صحیح مواجهه با بی‌حجابی، رقص در انظار عمومی و یا سرو مشروب در رستوران‌ها 💢کانال خبری #شهدای_ایران ✅ @shohadayeiran57
#بسم_رب_الشهدا_والصديقين 🕊 ﺍﻭﻝ ﭘﺎﯾﯿﺰ ﺑﻮﺩ ﻭ ﺩﺭ ﮐﻼﺱ ﺩﻓﺘﺮ ﺧﻮﺩ ﺭﺍ ﻣﻌﻠﻢ ﺑﺎﺯ ﮐﺮﺩ ﺑﻌﺪ ﺑﺎ ﻧﺎﻡ ﺧﺪﺍﯼ ﻣﻬﺮﺑﺎﻥ ﺩﺭﺱ ﺍﻭﻝ ﺁﺏ ﺭﺍ ﺁﻏﺎﺯ ﮐﺮﺩ ﮔﻔﺖ ﺑﺎﺑﺎ ﺁﺏ ﺩﺍﺩ ﻭ ﺑﭽﻪ ﻫﺎ ﯾﮏ ﺻﺪﺍ ﮔﻔﺘﻨﺪ ﺑﺎﺑﺎ ﺁﺏ ﺩﺍﺩ ﺩﺧﺘﺮﮎ ﺍﻣﺎ ﻟﺒﺎﻧﺶ ﺑﺴﺘﻪ ﻣﺎﻧﺪ ﮔﺮﯾﻪ ﮐﺮﺩ ﻭ ﺻﻮﺭﺗﺶ ﺭﺍ ﺗﺎﺏ ﺩﺍﺩ ﺍﻭ ﻧﺪﯾﺪﻩ ﺑﻮﺩ ﺑﺎﺑﺎ ﺭﺍ ﻭﻟﯽ ﻋﮑﺲ ﺍﻭ ﺭﺍ ﺩﯾﺪﻩ ﺩﺭ ﻗﺎﺑﯽ ﺳﭙﯿﺪ ﯾﺎﺩﺵ ﺁﻣﺪ ﻣﺎﺩﺭﺵ ﯾﮏ ﺭﻭﺯ ﮔﻔﺖ ﺩﺧﺘﺮﻡ ﺑﺎﺑﺎﯼ ﭘﺎﮐﺖ ﺷﺪ ﺷﻬﯿﺪ ﻣﺪﺗﯽ ﺩﺭ ﻓﮑﺮ ﺑﺎﺑﺎ ﻏﺮﻕ ﺑﻮﺩ ﺗﺎ ﮐﻪ ﺩﺳﺘﯽ ﺍﺷﮏ ﺍﻭ ﺭﺍ ﭘﺎﮎ ﮐﺮﺩ ﺑﭽﻪ ﻫﺎ ﺧﺎﻣﻮﺵ ﻣﺎﻧﺪﻧﺪ ﻭ ﮐﻼﺱ ﺁﺷﻨﺎ ﺷﺪ ﺑﺎ ﺳﮑﻮﺗﯽ ﺗﻠﺦ ﻭ ﺳﺮﺩ ﺩﺧﺘﺮﯼ ﺩﺭ ﮔﻮﺷﻪ ﺍﯼ ﺁﻫﺴﺘﻪ ﺑﺎﺯ ﮔﻔﺖ ﺑﺎﺑﺎ ﺁﺏ ﺩﺍﺩ ﻭ ﺩﺍﺩ ﻧﺎﻥ ﺷﺪ ﻣﻌﻠﻢ ﮔﻮﻧﻪ ﻫﺎﯾﺶ ﺧﯿﺲ ﻭ ﮔﻔﺖ ﺑﭽﻪ ﻫﺎ ﺑﺎﺑﺎﯼ ﺯﻫﺮﺍ ﺩﺍﺩ ﺟﺎﻥ ﺑﻌﺪ ﺭﻭﯼ ﺗﺨﺘﻪ ﺳﺒﺰ ﮐﻼﺱ ﻋﮑﺲ ﭼﻨﺪﯾﻦ ﻻﻟﻪ ﺯﯾﺒﺎ ﮐﺸﯿﺪ ﮔﻔﺖ ﺩﺭﺱ ﺍﻭﻝ ﻣﺎ ﺑﭽﻪ ﻫﺎ ﺩﺭﺱ ﺍﯾﺜﺎﺭ ﻭ ﻭﻓﺎ ، ﺩﺭﺱ ﺷﻬﯿﺪ ﻣﺸﻖ ﺷﺐ ﺭﺍ ﻫﺮ ﮐﻪ ﺑﺎ ﺑﺎﺑﺎﯼ ﺧﻮﺩ ﺑﺎﺯ ﺑﺎﺑﺎ ﺁﺏ ﺩﺍﺩ ﻭ ﻧﺎﻥ ﻧﻮﺷﺖ ﺩﺧﺘﺮﮎ ﺍﻣﺎ ﻣﯿﺎﻥ ﺩﻓﺘﺮﺵ ﺭﯾﺨﺖ ﺍﺷﮏ ﻭ “ ﺩﺍﺩ ﺑﺎﺑﺎ ، #ﺟﺎﻥ ” ﻧﻮﺷﺖ. #تقدیم_به_تمام_فرزندان_شهدا #هفته_دفاع_مقدس_گرامیباد
1.84M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
نصب پرچم حضرت زینــــــــــب سلام علیها ✨ به دست #شهید علی شبیب محمود 🌿 #لبیک_یا‌زینب_الصبور💔
✖️عنوان شهید از سایت نقشه تهران هم حذف شده. مطابق پیشنهاد حاج مهدی رسولی تو برنامه جهان‌آرا، بریم سراغ منازل خانواده شهدا، عکس مبارک شهید رو نصب کنیم. بخشی از وصیت شهید رو هم علاوه بر عنوان شهید، تو همون محل نصب کنیم. بنیاد شهید هم اگر دیتابیس شهدا رو منتشر کنه ممنونش میشیم.